۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (249)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین
 بخش چهارم
دیالک تیک ماتریالیسم و ایده آلیسم
در فلسفه کلاسیک بورژوایی ٱلمان
ادامه

52
·        تأمل در رابطه شناخت علمی ـ عقلی با پراتیک و تسلط اقتصادی ـ تکنولوژیکی حتی الامکان بر طبیعت، فلسفه بورژوائی را به موضع ماتریالیستی سوق می دهد.

53
·        البته ماتریالیسمی در فرم ماتریالیسم ترانسندنتال (ماورای تجربی) که می تواند بر نواقص و معایب  ماتریالیسم  ناتورالیستی گرای فرانسه در قرن ۱۸ غالب آید و ضمنا سدی در راه تشکیل مفهوم  ماتریالیستی رابطه میان شناخت، کار اجتماعی و توسعه تاریخی می گردد.

54
 فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی

·        شلینگ در گذار از نقد شناخت ترانسندنتال به شناخت دیالک تیکی، طبیعتفلسفه مبتنی بر اونتولوژی (به مثابه پیش تاریخفلسفه) را، کانت را و فیشته را به چالش می کشد و مسائل مربوط به اثبات لیاقت معرفتی فلسفه را رادیکالیزه می کند.

55
·        شلینگ بعدها در رابطه با فلسفه خویش می گوید که طبیعتفلسفه اش را «نه، می توان  ماتریالیسم   و نه می توان اسپیریتوئالیسم (روحگرائی)  نامید.
·        نه می توان رئالیسم و نه می توان ایدئالیسم نامید.
·        آن را فقط می توان ایدئالیسم رئال نامید.»
·        (شلینگ، «بنیانگذاری فلسفه مثبت»، درس های او در دانشگاه مونیخ، ۱۸۳۲ ـ ۱۸۳۳، جلد ۱، ۱۹۷۲، ص ۱۹۳)

56
·        تلاش شلینگ در جهت تکمیل انقلابی سازی اول در فلسفه از طریق «تلقی کردن شناخت اوبژکت ها به مثابه اصل دانش»  با انقلابی سازی دوم فلسفه از طریق «وارونه سازی اصول در کلیت شان»، او را به ایده «هویت (یکسانی) مطلق روح در ما و در طبیعت مستقل از ما» سوق می دهد.
·        (شلینگ، «مجموعه آثار»، ص ۱۵۶، همانجا جلد ۲، ص ۵۶)

57
·        این راه او به «فیزیک اسپکولاتیو» می انجامد.
·        (همانجا، جلد ۳، ص ۳)

58
·        شلینگ در سال ۱۸۰۰ در مجله خود تحت عنوان  «فیزیک اسپکولاتیو»، «توضیح فیزیکالی ازایدئالیسم» عرضه می کند.

59
·        با توجه به لجن مالی اسپینوزیسم به اتهام ماتریالیسم در آن زمان، معلوم است که شلینگ طبیعتفلسفه را به مثابه «اسپینوزیسم فیزیک» محسوب می دارد:
·        صدور حکم راجع به «آخرین دلایل پدیده های طبیعی» دوباره امکان پذیر گشته است.
·        (همانجا، جلد ۳، ص ۲۷۳، ۲۷۷)

60
·        اصولی که بکمک آنها «ماده توضیح داده می شود»، دیگر نه اصول شناخت اپریوری (ماورای تجربی)، بلکه قوانین وجود هستند.
·        علوم طبیعی از طریق الحاق قوانین طبیعی به قوانین و یا مواد رسمی، «ایدئالیسم را از رئالیسم» پدید می آورد.
·        (همانجا، جلد ۴، ص ۴)

61
·        فلسفه ترانسندنتال اما از طریق مادیت بخشیدن به قوانین هوش به صورت قوانین طبیعی  و یا از طریق تبدیل آنها به قواعد مادی، به نوبه خود بر رئالیسم وفادار می ماند.
·        (همانجا، جلد ۳، ص ۳۵۲)

62
·        «ایدئالیسم» شلینگ، فلسفه را به حل مسئله مرکزی هر تئوری شناخت موظف می سازد:
·        «چگونه می توان تصورات را همزمان تابع اشیاء دانست و اشیاء را تابع تصورات؟»
·        (همانجا، جلد ۳، ص ۳۴۸)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر