امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند
1306)
تحلیل واره ای از شین میم شین
ز بس که بال زد دلم به سینه، در هوای تو
اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
دلم در سینه، از بس به هوای تو بال
زد، به کبوتری بدل شد.
1
·
این وضع و حال شاعر توده ها پس از بزعم
عوام «شکست» بزرگ است.
·
«شکست» بزرگ هم در مقیاس ملی و هم در مقیاس
بین المللی
·
این همان دل بی تابی است که در
سینه همسنگر سایه ـ سیاوش ـ «هوای آفتاب می کند.»
·
حتما حریفی به طعنه خواهد گفت:
·
«چرا بزعم عوام، «شکست» بزرگ؟»
2
·
در پاسخ به حریف باید گفت که این «شکست»
به همه چیز شباهت دارد، به غیر از شکست به معنی حقیقی کلمه.
·
شکست اصولا و اساسا وقتی صورت می
گیرد که دو نیروی اجتماعی رو در روی هم قرار گرفته باشند و پس از مقاومت و پیکار،
کفه ترازو به نفع یکی از آندو سنگینی کند.
·
آن سان که یکی از دو طرف متخاصم بناچار،
پرچم سرخ مقاومت و پیکار به دور افکند و پرچم واره سفید تسلیم برافرازد، سلاح نبرد بالاجبار بر زمین نهد و شرمسارانه تسلیم شود.
·
تراژدی شکست به همین دلیل است:
·
خفت و خواری ناشی از خطا و درو
کردن ثمره ی تلخ تر از زهر آن!
3
·
در این به زعم عوام، «شکست» ـ چه
در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ـ اما از این خبرها نبوده است.
·
خود فرح پهلوی و نظریه پردازان امپریالیسم
عملا غافلگیر می شوند.
·
چون طرف مقابل به اصطلاح، مدعی سوسیالیسم، بدون
«شلیک تصادفی گلوله ای حتی»، داوطلبانه و «مته بر خشخاش گذارانه»، تبر بر ریشه های حزب
و سوسیالیسم فرود می آورد.
·
آن سان که نه از تاک کمترین نشانی
می ماند و نه از تاکنشان حتی نام و اعتبار و عزت و تندیسی!
4
·
در مقیاس ملی هم حزب توده کذا و کذا
که جز خدمت به ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی کاری نکرده، از همان آغاز عرض اندام
علنی، تحت پیگرد و بازداشت و پرونده سازی و توطئه قرار می گیرد.
·
تا اینکه بالاخره پس از تحلیل چند
دقیقه ای امام امت (موسوی سبز اللهی) از جهان و مافیها، فتوای قلع و قمع صادر می شود و تنها کسی که غافلگیر
می شود، مرده ای است که صد کفن پوسانده است.
5
·
اینجا حتی بدتر از مقیاس جهانی،
گلوله تصادفی که سهل است، اخمی حتی از سوی حزب توده نسبت به طبقه حاکمه صورت نمی
گیرد، ولی علیرغم آن درست بسان فاجعه بین المللی، نه از تاک نشان می ماند و نه از
تاکنشان اعتبار و آبروئی.
·
این روند و روال را به هیچ ترفندی
نمی توان شکست نام داد.
·
شکست مثل هر مفهوم دیگر تعریف خود
را و هویت مفهومی ـ معنوی خود را دارد.
6
·
در آن واویلای رسوائی و خود آبرو
ریزی علنی، حریفی به دردی سرشته به اندوه می گفت:
·
خدا هیچ اسیری را به روز اسرای حزب
توده در چنگ شمر و یزید فئودالی ـ فوندامنتالیستی دچار نکند!
·
با حسن نیتی شگفت انگیز اسم و رسم
و آدرس همه اعضای رهبری حزب را در اختیار پلیس اطلاعاتی طبقه حاکمه قرار دهی، برای
هر کرد و کار شرم انگیز آن توجیه زورکی ـ تئوریکی سرهم بندی کنی، از هیچ خدمتی که
برای حفظ و تحکیم و توسعه حاکمیت آن لازم است، دریغ نورزی و آخر سر بسان گوسفندی
ذبح شوی و طعمه ددان درنده ارتجاع خردستیز خونخوار گردی!
7
·
این درست همان خطائی است که
استالین در رابطه با فاشیسم مرتکب می شود، فاشیسمی که همشیره فوندامنتالیسم است.
·
بهائی که بشریت به این خطای
استالین در مقیاس بین المللی، نهایتا می پردازد، سوسیالیسم بوده است.
·
بهائی که توده ایران به این خطای رهبری حزب
توده، می پردازد، حزب توده بوده است.
8
·
درست به همین دلیل بسان تئوریسین
بزرگ حزب کمونیست آلمان ـ هانس هاینتس هولتس ـ می توان گفت که شکست سوسیالیسم در
تحلیل نهائی علت نظری (تئوریکی) داشته است.
·
درست به همین دلیل است که دفاع علمی و مستدل و مستمر از مارکسیسم ـ لنینیسم و نقد رادیکال
استالینیسم و ایدئولوژی بورژوائی واپسین در همه فرم ها و بسته بندی های متنوع آن، ضرورت مبرم و بی چون و چرا کسب
می کند.
· بدترین دشمن رهایش اجتماعی، عوام وارگی، ساده
لوحی، تفکر مفهومی ستیزی، خردستیزی و دیالک تیک ستیزی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر