" اینک کدام سروش آگاهی"
کدامین نغمه ی آزادی
این انقطاع طغیانی عصیانی را
به امتداد انقلاب خواهد کشید
یا
آیا در خلال نعره ی طغیان و درد
مجالی برای شنیدن هست؟
پایان
معنی تحت اللفظی:
کدام فرشته آگاهی
اکنون
کدام نغمه آزادی
را
و
این طغیان مبتنی بر عصیان و این گسست عصیانی
را
به
امتداد انقلاب خواهد کشید.
آیا در خلال فریاد دردآمیز طغیانی
کسی گوش شنوا دارد؟
محتوا و معنای این آخرین بند شعر آذر،
گره بستن خودپویی به آگاهی
و
رساندن طغیان عصیانی به انقلاب اجتماعی است.
آذر
مفهوم مارکسیستی سوبژکت تاریخ
را
به
صورت سروش آگاه
بسط و تعمیم می دهد.
سروش و سوبژکتی
که
جای نعره عاری از شعور را با نغمه سرشته به آگاهی پر می کند.
چون
آزادی
(اختیار)
شناخت ضرورت (جبر، قانونمندی های عینی مربوطه) است و بس.
خر نمی تواند مختار باشد.
آذر
عملا
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
را
پوئه تیزه می کند.
زیور شعر می پوشاند.
انتقاد اجتماعی آذر در این شعر
شیفتگی خلایق به خوپویی و پرهیزشان از آگاهی است:
پنبه در گوش چپاندن و حوصله خواندن و شنیدن و اندیشیدن نداشتن خلایق است.
ما در عصر عرعر و عکس و عصیان
به سر می بریم.
به لحاظ شعور اجتماعی
تفاوت زیادی بین طبقه حاکمه جن قوری و اوپوزیسیون عنگوری
وجود ندارد.
این شعر استثنائی آذر
سرشته به راسیونالیسم و رئالیسم (خردگرایی و واقع بینی گرایی) است.
بی نظیر و ستایش انگیز و ضمنا حیرت انگیز
است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر