۱۴۰۱ آبان ۱۱, چهارشنبه

درنگی در شعری از آذر ادیبی (۱۰) (بخش اخر)

 

 آذر ادیبی

" اینک کدام سروش آگاهی"
کدامین نغمه ی آزادی
این انقطاع طغیانی عصیانی را
به امتداد انقلاب خواهد کشید
یا

 آیا در خلال نعره ی طغیان و درد
مجالی برای شنیدن هست؟

پایان

 

معنی تحت اللفظی:

کدام فرشته آگاهی

اکنون

کدام نغمه آزادی

را

و

 این طغیان مبتنی بر عصیان و این گسست عصیانی

را 

به

امتداد انقلاب خواهد کشید.

آیا در خلال فریاد دردآمیز طغیانی

کسی گوش شنوا دارد؟

 

محتوا و معنای این آخرین بند شعر آذر،

گره بستن خودپویی به آگاهی

و

رساندن طغیان عصیانی به انقلاب اجتماعی است.


آذر

مفهوم مارکسیستی سوبژکت تاریخ

را

به

صورت سروش آگاه

بسط و تعمیم می دهد.

سروش و سوبژکتی 

که

 جای نعره عاری از شعور را با نغمه سرشته به آگاهی پر می کند.

چون

آزادی

(اختیار)

شناخت ضرورت (جبر، قانونمندی های عینی مربوطه) است و بس.

خر نمی تواند مختار باشد.


آذر 

عملا 

دیالک تیک خودپویی و آگاهی

را

پوئه تیزه می کند.

زیور شعر می پوشاند. 

 

انتقاد اجتماعی آذر در این شعر

شیفتگی خلایق به خوپویی و پرهیزشان از آگاهی است:

پنبه در گوش چپاندن و حوصله خواندن و شنیدن و اندیشیدن نداشتن خلایق است.

ما در عصر عرعر و عکس و عصیان

به سر می بریم.

به لحاظ شعور اجتماعی

تفاوت زیادی بین طبقه حاکمه جن قوری و اوپوزیسیون عنگوری

 وجود ندارد.

 این شعر استثنائی آذر

سرشته به راسیونالیسم و رئالیسم (خردگرایی و واقع بینی گرایی) است.

بی نظیر و ستایش انگیز و ضمنا حیرت انگیز

است.

 

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر