۱۳۹۹ بهمن ۲۰, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اختیار (آزادی) (۶)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین

 

۸

آزادی در فلسفه آنارشیسم

 

·    آنارشیسم، اتوپی خرده بورژوائی از آزادی است، که در اقتصاد و سیاست، خواهان آزادی مطلق فرد، از طریق از بین بردن هر نوعی از اجبار و قبل از همه هر نوعی از دستگاه دولتی است.

 

۹

آزادی از نقطه نظر  مارکسیسم ـ لنینیسم

 

۱

·    مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی آزادی به رابطه انسان ها با ضرورت عینی (قانونمندی های عینی) در طبیعت و جامعه مربوط می شود.

 

۲

·    مارکسیسم ـ لنینیسم رابطه ضرورت و آزادی (جبر و اختیار) را به عنوان رابطه ای دیالک تیکی در نظر می گیرد و آزادی را شناخت ضرورت عینی و به کار بستن دانش حاصل از آن در عمل اجتماعی می داند:

·    مارکسیسم ـ لنینیسم به دیالک تیک جبر و اختیار، به دیالک تیک ضرورت و آزادی باور دارد و نقش تعیین کننده را از آن جبر (ضرورت) می داند.

 

۳

·    ضرورت، کلیه عرصه های واقعیت عینی را (طبیعت، جامعه و تفکر را) دربرمی گیرد.

 

۴

·    ولی آزادی یک مقوله خاص جامعه است و نمی تواند عرصه های دیگر را شامل شود.

 

۵

·    مفهوم آزادی ـ به مثابه  یک مقوله اجتماعی ـ مسئله آزادی فردی را در بطن خود دارد.

 

۶

·    آزادی در عین حال یک مقوله مشخص و تاریخی است.  

۷

·    آزادی مطلق و ازلی و ابدی وجود ندارد.

 

۸

·    به قول مارکس و انگلس، «آزادی از تسلط مبتنی بر شناخت ضرورت های طبیعی، خودمان و طبیعت خارج از ما تشکیل می یابد.

·    بنابرین، آزادی بالضروره (ضرورتا) محصول توسعه اجتماعی است.

·    اولین انسان هائی که خود را از جهان جانوران مجزا کردند، ماهیتا همان قدر مقید (غیر آزاد) بودند، که خود جانوران.

·    اما هر پیشرفتی در فرهنگ، گامی به سوی آزادی بود.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۰۶)

 

۹

·    مفهوم آزادی از نقطه نظر مارکسیسم جنبه های مختلف آن (آزادی اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، هنری و غیره) را در تعریف فلسفی خود جمع بندی می کند و مخالف هر گونه تقسیم بندی محتوائی آن به عرصه های مختلف است.

 

۱۰

·    در رابطه دیالک تیکی ضرورت و آزادی (جبر و اختیار)، ضرورت (جبر) همواره تعیین کننده آزادی است.

·    زیرا ضرورت نقش مطلق دارد.

۱۱

·    ضرورت تا زمانی که برای مردم ناشناخته باشد، می تواند اراده خود را کورکورانه بر آنها تحمیل کند.

·    ولی با شناخت ضرورت و استفاده هدفمند از آن، با جانبداری از ضرورت عینی و عمل در راستای آن، اعمال اراده کور ضرورت پایان می یابد، ضرورت به آزادی منتهی می شود، در آزادی حفظ  و رام می شود و به آزادی استحاله می یابد، بی آنکه ضرورت بودن خود را از دست بدهد:

·    به قول ولادیمیر لنین، « ضرورت با استحاله به آزادی از بین نمی رود.»

·    (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۵۳)

 

۱۲

·    به قول مارکس و انگلس، «آزادی نه در بی اعتنائی رؤیائی بر قوانین طبیعی، بلکه در شناخت آنها و در استفاده هدفمند از آنها نهفته است.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۰۶)

 

۱۳

·    مسأله آزادی اراده یکی از جنبه های خود ویژه معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) مفهوم آزادی از دیدگاه مارکسیسم ـ لنینیسم است.

 

۱۴

·    ماتریالیسم دیالک تیکی بر آن است که کلیه پدیده ها، اشیاء و روندهای جهان و حتی شعور (به مثابه  عملکرد ماده به درجه عالی تکامل یافته، یعنی مغز بشری) تعین مند هستند.

 

۱۵

·    مارکسیسم ـ اما در عین حال ـ درک مکانیکی از تعین مندی آنها را رد می کند:

·    مارکسیسم دترمینیسم مکانیکی را با دترمینیسم دیالک تیکی جایگزین می سازد.

 

·    مراجعه کنید به دترمینیسم (تعین مندی)

 

۱۶

·    خواست و اراده ـ به مثابه  پدیده ای از شعور ـ نمی تواند از تعین مندی عمومی مستثنی باشد.

 

۱۷

·    به قول مارکس و انگلس، «آزادی اراده، از این رو، به معنی قدرت تصمیمگیری بر اساس دانش آموخته شده است.

·    در باره قضاوت هر فرد در مورد مسئله معینی می توان گفت، که هر چه آن فرد آزادتر باشد، محتوای قضاوت او، به همان اندازه بیشتر تابع ضرورت (جبر) خواهد بود.

·    تردید و دودلی ناشی از نادانی، قدرت تمیز امکانات متفاوت و متضاد برای تصمیمگیری را از فرد سلب می کند.

·    آنگاه فرد با انبوهی از امکانات مواجه می شود، بدون این که بتواند میان آنها فرقی ببیند و بدین وسیله مقید بودن خود را و تحت سلطه اشیاء بودن خود را به ثبوت می رساند، اشیائی که او قصد تسلط بر آنها را در سر داشته است.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۰۶)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر