ویرایش و درنگ
از
ربابه نون
منبع:
سایت راه کارگر
اعظم بهرامی
اما
سکوت مادر
رومینا
و
ظلم
قاضی پرونده
او در
بازگردانش به
خانواده ای
که
مسئله و مشکل
اصلی این دختر
نوجوان بوده
یکسو
و
این
آگهی ترحیم او
در
سمت دیگر
به خوبی نشان
میدهد
که
چقدر
تلاش برای
برابری و حقوق
زنان در ایران
هنوز ضرورت
دارد
و
چقدر
برای دستیابی
به برابری
جنسیتی
راه
درازی در پیش
است.
ایراد بینشی دیگر اعظم بهرامی،
از
سویی
گذاشتن علامت تساوی میان قانون و قاضی
است
و
از
سوی دیگر
گیر دادن به قاضی
است.
اعظم بهرامی
را
سخن از کدامین قانون
است
و
ضمنا
قانون
در
طویله طبقاتی
قانون کدام طبقه اجتماعی
است؟
اعظم بهرامی و سران بیسواد سازمان راه و کارگر
خیال می کنند
که
قانون
چیزی انتزاعی و ماورای طبقاتی
است.
اعظم بهرامی
بهتر است
که
خود را جای قاضی بگذارد و به نیابت از جانب او
تصمیم بگیرد.
دخترک ۱۴ ساله
از
قاضی می خواهد که او را به خانواده اش تحویل ندهد.
قاضی بدبخت
چه
الترناتیوی برای خانواده دخترک «ناقص العقل» فرار و عیاش و علاف
دارد؟
فرض کنیم
که
در
طویله جماران
اداره حمایت از کودکان بی سرپرست وجود داشته باشد.
رومینا اشرفی
که
به
تشخیص اعظم بهرامی
«خانواده اش
مسئله و مشکل
اصلی اش بوده است.»
یعنی
با
مادر و پدر و برادر و خواهرش
مشکل همزیستی و همبایی داشته است،
با
اجامر مطلقا فاناتیک جانی و جلاد اداره حمایت از کودکان
چه رابطه ای خواهد داشت؟
همین سایت سازمان راه و کارگر
همین امروز
از
شلاق زدن اجامر جماران به کارگران شرکت واحد
گزارش داده است.
کارگرانی
که
نه
فرارند،
نه
عیاش
و
نه
علاف.
فقط گرسنه اند.
لاشخورهای اداره حمایت از کودکان
بر سر دخترک «ناقص العقل و ناقص الدنده» و فرار و علاف و عیاش
چه بلایی خواهند آورد؟
آش و لاش و لاشه اش
نخواهند کرد
تا
توبه کند؟
پدر بدبختش
هم
همین کار را کرده است:
گردن زیبا و فریبایش
را
به
تیغه داس اعلی
سپرده است
و
بسان اتللو
دیوانه وار
از
طویله
بیرون زده است
و
در
سنت همولایتی اش،
نیمای یوش
از
سکنه دشمنخوی تالش
«یاری کرده است، طلب.»
سکنه تالش
هم
با
هلهله و هارت و پورت و هورا
بیرون زده اند از خانه و داسش را گرفته اند و به موزه برده اند
تا
کودکان فرار و عیاش و علاف
ببینند
و
ترس عبرت
گیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر