احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]
منبع:
سایت نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
موافق یا متحد یا دوست،
یعنی
آن کسی
که
با
این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی موافق باشد
و
عملاً
از آن حمایت کند.
مخالف، منافق و دشمن،
یعنی آن کسی که با این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی
مخالف باشد
و
در مقابل آن مقاومت کند.
طبری در این جملات
معیار دوستیابی و دشمنیابی
در
حزب توده
را
توصیف می کند.
منظور طبری
البته
چیز دیگری است.
ولی
قبل از پرداختن به چیز دیگر،
این کشف طبری
را
با
اندکی دقت
می خوانیم:
الف
موافق یا متحد یا دوست،
یعنی
آن کسی
که
با
این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی
موافق باشد.
از آنجا که هر کس دارای سلایق و علایق ومنافع خصوصی خاص خویش
است،
بنا بر این تئوری طبری،
موافق و متحد و دوست خود
را
فقط می تواند در آیینه پیدا کند.
چون
آدم ها
که
سهل است،
حتی
اتم ها
منحصر به فردند.
ب
مخالف، منافق و دشمن،
یعنی آن کسی که با این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی
مخالف باشد
و
در مقابل آن مقاومت کند.
در این صورت
همه آحاد بشری
که
سهل است،
همه
حشرات الارض
حتی
دشمن هر کس و هر حشره
خواهند بود.
حتی
مگسی
حاضر به رقصیدن به سلایق و علایق و منافع کسی نمی شود.
این
ضمنا
دست خود مگس
هم
نیست.
مگس
به
دنبال منافع خصوصی خاص خویش است.
حق هم دارد.
تکثیر نوع
هم
تکلیف طبیعی و غریزی هر مگسی
است
و
هم
حق بی چون و چرای هر مگسی.
۲
موافق یا متحد یا دوست،
یعنی
آن کسی
که
با
این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی موافق باشد
و
عملاً
از آن حمایت کند.
مخالف، منافق و دشمن،
یعنی آن کسی که با این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی
مخالف باشد
و
در مقابل آن مقاومت کند.
طبری بی تردید
این حقیقت امر
را
می داند.
طبری در این جملات
از
دید رؤسای باندهای حزبی
مسئله
را
حلاجی می کند.
طبری
فوت و فن و ترفند
باندسازی
را
توضیح می دهد:
به
طور مشخص
موافق یا متحد یا دوست نورالدین کیانوری و یا ایرج اسکندری و یا حمید صفری،
یعنی
آن کسی
که
با
این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی موافق باشد
و
عملاً
از آن حمایت کند
و
مخالف، منافق و دشمن آنها،
یعنی آن کسی که با این سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی
مخالف باشد
و
در مقابل آن مقاومت کند.
یعنی
نوچه و پیرو و فرمانبر و مطیع بی نظر، بی اراده و بی اختیار او
باشد.
یعنی
فاقد نظر و سنگر خاص خود باشد.
به
همین دلیل
ما برآنیم
که
باندها،
قحطستان نظر و سنگرند.
در
باندها
فقط و فقط
نظر و سنگر رؤسا
وجود دارد
که
نظر و سنگر
به
معنی واقعی کلمه
نیست.
چیست؟
طبری در این جملات
به
چیستایی آن
جواب داده است:
جای نظر و سنگر
را
در
باندها
سلیقهها و نقشهها و منافعِ خصوصی رؤسا
گرفته است.
باندبازی
را
بهتر از هر جا
در
طویله آنارشیستی مجاهدین خلق
می توان دید:
مسعود رجوی
از
مریمک سکسی
خوشش می آید.
با
او
ازدواج می کند
و
همه مجاهدین فی سبیل المسعود
به
مریمک سکسی
بیعت می کنند.
در
باندها
کسی نظر و سنگر ندارد.
حتی
رؤسای باندها
بی نظر و بی سنگرند.
کله خالی از مغز مسعود
اصلا
توان نظرسازی
ندارد.
رؤسای باندها
سلایق و علایق و منافع خصوصی
دارند
و
بس.
مجاهید خلق
به
همین دلیل
دیروز
برای اتحاد شوروی
ترور می کنند،
امروز
برای
صدام
و
فردا
برای امریکا.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر