۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۲۲)

 
احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]

منبع:
سایت نوید نو
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
۱
موافق یا متحد یا دوست،
 یعنی 
آن کسی 
که 
با 
این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی موافق باشد 
و 
عملاً
 از آن حمایت کند. 
 
مخالف، منافق و دشمن، 
یعنی آن کسی که با این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی 
مخالف باشد 
و 
در مقابل آن مقاومت کند. 
 
طبری در این جملات
معیار دوستیابی و دشمنیابی
در
  حزب توده
را
توصیف می کند.
 
منظور طبری
البته
چیز دیگری است.
 
ولی
قبل از پرداختن به چیز دیگر،
  این کشف طبری
را
با
اندکی دقت
می خوانیم:
 
الف
 
موافق یا متحد یا دوست،
 یعنی 
آن کسی 
که 
با 
این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی
 موافق باشد.
 
از آنجا که هر کس دارای  سلایق و علایق ومنافع خصوصی خاص خویش
است،
بنا بر این تئوری طبری،
موافق و متحد و دوست خود
را
فقط می تواند در آیینه پیدا کند.
 
چون
آدم ها
که
 سهل است،
حتی
اتم ها
منحصر به فردند.
 
ب
 
مخالف، منافق و دشمن، 
یعنی آن کسی که با این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی 
مخالف باشد 
و 
در مقابل آن مقاومت کند.
 
در این صورت 
همه آحاد بشری
که
سهل است،
همه
حشرات الارض
حتی
دشمن هر کس و هر حشره 
خواهند بود.
 
حتی 
مگسی 
حاضر به رقصیدن به سلایق و علایق و منافع کسی نمی شود.
 
این
ضمنا
دست خود مگس
هم
نیست.
 
مگس
به
دنبال منافع خصوصی خاص خویش است.  
 
حق هم دارد.
 
تکثیر نوع
هم
تکلیف طبیعی و غریزی هر مگسی
است
و 
هم
حق بی چون و چرای هر مگسی.
 
۲
موافق یا متحد یا دوست،
 یعنی 
آن کسی 
که 
با 
این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی موافق باشد 
و 
عملاً
 از آن حمایت کند. 
 
مخالف، منافق و دشمن، 
یعنی آن کسی که با این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی 
مخالف باشد 
و 
در مقابل آن مقاومت کند.
 
طبری بی تردید
این حقیقت امر
را
می داند.
 
طبری در این جملات
از
دید رؤسای باندهای حزبی
مسئله
را
حلاجی می کند.
 
طبری
فوت و فن و ترفند
باندسازی
را
توضیح می دهد:
 
به
طور مشخص
موافق یا متحد یا دوست نورالدین کیانوری و یا ایرج اسکندری و یا حمید صفری،
 یعنی 
آن کسی 
که 
با 
این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی موافق باشد 
و 
عملاً
 از آن حمایت کند
و
مخالف، منافق و دشمن آنها، 
یعنی آن کسی که با این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی 
مخالف باشد 
و 
در مقابل آن مقاومت کند.
 
یعنی
نوچه و پیرو و فرمانبر و مطیع بی نظر، بی اراده و بی اختیار او
باشد.
 
یعنی
فاقد نظر و سنگر خاص خود باشد.
 
به
همین دلیل
ما برآنیم
 که 
 باندها،
قحطستان نظر و سنگرند.
 
در
باندها
فقط و فقط
نظر و سنگر رؤسا
وجود دارد
که
نظر و سنگر
به 
معنی واقعی کلمه
 نیست.
 
چیست؟
 
طبری در این جملات
به
چیستایی آن
جواب داده است:
جای نظر و سنگر
را
در
باندها
سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی رؤسا
گرفته است.
 
باندبازی
را
بهتر از هر جا
در
طویله آنارشیستی مجاهدین خلق
می توان دید:
 
مسعود رجوی 
از
مریمک سکسی
خوشش می آید.
 
با
او
ازدواج می کند
و
همه مجاهدین فی سبیل المسعود
به
 مریمک سکسی
بیعت می کنند.
 
در
باندها
کسی نظر و سنگر ندارد.
 
حتی
رؤسای باندها 
بی نظر و بی سنگرند.
 
کله خالی از مغز مسعود
اصلا 
توان نظرسازی
ندارد.
 
رؤسای باندها
سلایق و علایق و منافع خصوصی
دارند
و
بس.
 
مجاهید خلق
به
همین دلیل
دیروز
برای اتحاد شوروی
ترور می کنند،
امروز
برای
صدام 
و
فردا
برای امریکا.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر