پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
۱
·
وجود اجتماعی (وجود جامعتی) یکی از مقولات ماتریالیسم
تاریخی است.
۲
·
وجود اجتماعی کمپلکسی (مجموعه بغرنجی) است از فاکتورها
(عوامل)، شرایط، مناسبات و روابط عینی که انسان در چارچوب آنها عمل می کند.
·
فاکتورها (عوامل)،
شرایط، مناسبات و روابط عینی ئی که مستقل از شعور (ضمیر) و میل و هوس و اراده
انسان ها وجود دارند.
۳
·
وجود اجتماعی دربرگیرنده مجموعه مناسبات جامعتی مادی، روند
حیاتی جامعتی مادی، مؤثریت مشترک انسان ها در روند تولید و در جذب و دفع با طبیعت
برای تولید نعمات مادی زندگی است.
·
(در مفهوم (مقوله) وجود اجتماعی، مجموعه مناسبات جامعتی
مادی، روند حیاتی جامعتی مادی، مؤثریت مشترک انسان ها درروند تولید ، در جذب و دفع
با طبیعت برای تولید نعمات مادی زندگی تجرید می یابند. مترجم)
۴
·
مناسبات مالکیت بر مهم ترین وسایل تولید در هر جامعه مورد
نظر، شاخص (مشخص کننده) مناسبات تولیدی و
مناسبات تولیدی به نوبه خود شاخص وجود اجتماعی اند.
۵
·
در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، مسئله اساسی فلسفه به طرز
ماتریالیستی حل می شود.
·
(در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، ماده و یا وجود بر روح و
یا شعور مقدم قلمداد می شود.
·
یعنی در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) نقش تعیین
کننده از آن ماده (وجود) قلمداد می شود.
·
البته بدون اینکه قطب دیگر، هیچ واره تلقی شود. مترجم)
۶
·
راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در عرصه جامعه به شرح
زیر است:
·
وجود اجتماعی (جامعتی) تعیین کننده شعور اجتماعی (جامعتی)
است.
·
(راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در کل هستی
(ماتریالیسم دیالک تیکی) به شرح زیر است:
·
وجود مقدم بر شعور (ماده مقدم بر روح) است.
·
راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در عرصه شناخت به شرح
زیر است:
·
جهان قابل شناخت است. مترجم)
۷
·
وجود اجتماعی به طور عینی ـ واقعی وجود دارد.
·
یعنی مستقل از شعور و میل و هوس و اراده آدمیان وجود دارد.
۸
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «انسان ها در تولید جامعتی زندگی
خود وارد مناسبات معین، ضرور و مستقل از اراده خود می شوند.
·
یعنی وارد مناسبات تولیدی می شوند.
·
مناسبات تولیدی ئی که منطبق با سطح توسعه نیروهای مولده
جامعه اند.
۹
·
شیوه تولید حیات مادی، مشروط کننده روند زندگی اجتماعی،
سیاسی و فکری (روحی) به طور کلی است.
۱۰
·
این شعور اجتماعی (جامعتی) آدمیان نیست که تعیین کننده وجود
اجتماعی (جامعتی) آنها ست.
·
بلکه برعکس.
·
این وجود اجتماعی آدمیان است که تعیین کننده شعور اجتماعی
آنها ست.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۳، ص ۸)
۱۱
·
وجود اجتماعی (جامعتی) در طول تاریخ بشری تغییر و توسعه می
یابد.
·
مراجعه کنید به توسعه
۱۲
·
در سوسیالیسم، انسان ها بر طبق قوانین عینی به تغییر
آگاهانه و پلان بندی شده (برنامه ریزی شده) وجود اجتماعی به مثابه بنیان حیات
پرمحتوا و واقعا هومانیستی در مقایسه با کاپیتالیسم می پردازند.
۱۳
·
انسان های به لحاظ جسمی و روحی توسعه یافته در همبود
سوسیالیستی ـ انسانی ئی که تحت رهبری طبقه کارگر و حزبش قرار دارد، می زیند و برای
اولین بار در تاریخ بشری امکان استفاده خلاق از معارف (شناخت ها) و مهارت های خود
را در کار سوسیالیستی، در کردوکار جامعتی و در حیات فرهنگی کسب می کنند و توسعه می
دهند.
۱۴
·
علم در سوسیالیسم به نیروی مولد بی واسطه مبدل می شود.
۱۵
·
این امر، انسان ها را به راندمان عالی تر کار در استفاده از
طبیعت برای تولید نعمات مادی قادر می سازد.
۱۶
·
زحمتکشان با انقلاب علمی و فنی به تولید فن فوق العاده مولد
نایل می آیند که آنها را از کار جسمی سنگین آزاد می سازد.
۱۷
·
خلاقیت به خط مهم کار انسانی تبدیل می شود.
۱۸
·
مناسبات تولیدی سوسیالیستی، زحمتکشان را از استثمار ازاد می
سازد.
۱۹
·
در همبود انسانی سوسیالیستی مناسبات مبتنی بر همکاری و
مساعدت (کمک) متقابل پدید می آیند.
۲۰
·
با انقلاب سوسیالیستی آنتاگونیسم (تضادهای اشتی ناپذیر) موجود
در مناسبات و روابط طبقاتی از بین می رود.
۲۱
·
میان طبقه کارگر و طبقه دهقانان اتحادیه های دهقانی و دیگر
اقشار زحمتکش رابطه دوستی برقرار می گردد.
۲۲
·
تنها وجود اجتماعی (جامعتی) سوسیالیسم است که بنیان تحقق هومانیسم
رئال (واقعی) را فراهم می آورد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر