۱۳۹۹ خرداد ۲۵, یکشنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۶۵۴)


 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین 

نقش اجتماعی
(رل اجتماعی)
ادامه

ب

۱
·    از سوی دیگر این پیوند مفهوم نقش (رل) با جامعه طبقاتی آنتاگونیستی (جامعه مبتنی بر تضاد آشتی ناپذیر) حال حاضر، خود را در بحث راجع به رابطه فرد با نقش خود بازتاب می دهد.

۲
·    به نظر دارندورف، نقش اساسا بیانگر مطالبات، توقعات، انتظارات و تعینات هر فرد است که به مثابه شخصیت و فردیت، جامعه را به مثابه بیگانه ای دشمنخو و سلطه گر در مقابل خود می بیند.

۳
·    نقش بیانگر این رابطه لبریز از تعارض و تضاد فرد با جامعه است.

۴
·    به قول دارندورف، جامعه «حقیقت امر مزاحمی است که ضمن سود بخشی و تعین بخشی به هر فرد منفرد، او را از منفردیت به عامیت و بیگانگی می اندازد.»

·    مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام

۵
·    «جامعه درونمایه بیگانه گشته هر فرد منفرد، به مثابه  انسان نقش باز (هنرپیشه) است.
·    جامعه سایه ای است که از اصل خود گریخته است تا به مثابه ارباب او به سویش بازگردد.»
·    (دارندورف، «هومو سوسیولوژیکوس» سال ۱۹۶۴، ص ۲۱، ۳۴)

۶
·    حقیقت امر عدم مطابقت میان انتظارات و توقعات اجتماعی از نقش با رفتار مبتنی بر نقش بازی فرد به همین دلیل نه، مسئله ای متدئولوژیکی، بلکه در وهله اول، مسئله ای جامعتی است.

۷
·    افشاگری نقش (پرده برداری از نقش) توسط داروندوف اما در قید و بند هاله (شاین) ایده ئولوژیکی جامعه حی و حاضر می ماند. 

۸
·    دارندورف از عارضه ای پرده برمی دارد، بدون آنکه آن را به نقد کشد.

۹
·    نقد قاطعانه مفهوم نقش از نقطه نظر لیبرالی امکان ناپذیر است.

۱۰
·    پیش شرط نقد قاطعانه مفهوم نقش، داشتن موضع سوسیالیستی است.

۱۱
·    برای اینکه نقد قاطعانه مفهوم نقش باید به کشف خودویژگی تاریخی ـ مشخص مناسبات جامعتی ئی نایل آید که موجب بیگانگی افراد نسبت به یکدیگر می شوند و عمل خودآگاه هر کس را، آزادی و فردیت هرکس را به درجه نقش بازی تنزل می دهند.

  ۱۲
·    داروندورف وجود خاص انسان به مثابه نقش باز (هنرپیشه. به قول شکسپیر) را با توجه به مناسبات اقتصادی ـ اجتماعی مشخص جامعه سرمایه داری، توضیح نمی دهد.

·    (شکسپیر هم همین برداشت دارندورف از جامعه را داشته است:
·    ‍«جامعه صحنه تئاتر است و اعضای آن هنرپیشه اند، ماسکی بر سر کشیده اند و نقشی بازی می کنند.»
·    اعضای واقعی جامعه در ورای ماسک ها هستند.
·    یعنی ان نیستند که می نمایند.
·    مترجم )

۱۳

·    دارندورف آن را به مثابه تضاد میان فرد و جامعه به طور کلی مطلق می سازد.

۱۴
·    بدین طریق، نقد دارندورف از وضع موجود (جامعه سرمایه داری) به تحکیم وضع موجود (جامعه سرمایه داری) مبدل می شود.

۱۵
·    دارندورف با مفهوم خنثی، بی طرف و غیرتاریخی نقش، هستی کاپیتالیستی خاص هر فرد در جامعه طبقاتی سرمایه داری را به مثابه رابطه عام میان انسان و جامعه جا می زند.

۱۵
·    نقد دارندورف به نقد از جامعه به طور کلی مبدل می شود و نه به نقد از فرم خاص و تاریخی گشته و در حال زوال جامعه و نه ب هنقد از جامعه سرمایه داری. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر