احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]
منبع:
سایت نوید نو
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
حال
این
سلیقهها و نقشهها و منافع
آیا
دارای منشأ اصولی است یا غیراصولی،
نیمهاصولی است یا تماماصولی،
در مصلحتِ جمع به معنایِ صحیحِ کلمه هست یا نیست،
دیگر مهم نیست!
علایق رؤسای باندها
را
با
نقشه های آنها
یعنی
با
دسیسه ها و توطئه های آنها
جایگزین می سازد.
طبری
بدین طریق
باندیت باندها
را
طویله توطئه بودن حزب توده
را
تأیید و تصدیق می کند.
طبری
ضمنا
سلیقهها و نقشهها و منافع رؤسای باندها
را
به
طرز سوبژکتیو
طبقه بندی می کند
و
نه
به
طرز اوبژکتیو
و
نه
به
طرز طبقاتی.
سلیقهها و نقشهها و منافع رؤسای باندها
به
سلیقهها و نقشهها و منافع اصولی است و غیراصولی،
نیمهاصولی و تماماصولی،
در راستای مصلحتِ جمع و در مغایرت با منافع جمع
طبقه بندی می شوند.
مفاهیم طبری
عمدتا
انتزاعی اند
و
تشخص (مشخصیت) بخشیدن به آنها به غایت دشوار است:
تمیز سلیقهها و نقشهها و منافع اصولی و غیراصولی و تمام اصولی و نیمه اصولی و موافق و مخالف منافع جمع از یکدیگر
محال است و ضمنا به دردنخور.
طبری
اصلا
اعتنایی بدان ندارد
که
«اندیشه هایش»
باید
جامه عمل بپوشند.
طبری
بسان آخوندهای طویله جماران
است.
پاشنه دهانش
را
می کشد
و
هرچه دل تنگش می خواهد،
می نویسد و می گوید.
این طبقه بندی های سوبژکتیو طبری
فقط
می توانند توجیهی برای گرد آمدن زیر پرچم رئیس باند معینی باشند
و
نه
رهنمودی برای رهروان راه توده.
۲
البته کار بههمینجا ختم نمیشود.
پس از آنکه دوستان و متحدین بر اساس چنین ملاکهائی و "دشمنان" و مخالفان بههمین منوال روشن گردیدند،
باید
کارها و سخنانِ دوست یا متحد
را،
گاه
صرفنظر از محتوی واقعی آن
تأیید کرد
و
با
او
روابطِ مَحرمیّت، خاصهخرجی
برقرار ساخت
تا
در
موافقت
تشویق شود
و
سپس
کارها و سخنان "دشمن" یا مخالف
را
هم
باز صرفنظر از محتوی واقعی آن
ردّ کرد
و
با
او
روشِ بیگانه و پرهیزآمیز
داشت.
روند و روالی طبیعی و منطقی است:
نتیجه عملی باندبازی جز این نیست.
بدین طریق
حزب
به
طویله
استحاله می یابد.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا روشنگری و یا عوامفریبی.
۳
با
متحدین
باید
خونسرد، مهربان و بانزاکت
بود.
به
مخالفین
باید سردی فروخت و احیاناً با خشونت و اهانت رفتار نمود
تا
تحتِ فشارِ عصبی
قرار گیرند
و
احیاناً تسلیم شوند!
همیشه
مبتنی بر سوبژکتیویسم
است.
اعضای باندها
دنبال حقیقت نیستند.
نمی توانند هم دنبال حقیقت باشند.
برای اینکه پیش شرط کشف حقیقت
خوداندیشی است و نه باندعندیشی.
باید ببینیم
که
طبری برای خروج از این ذلت طویلتی
چه رهنمود و راه حلی دارد؟
۴
تردیدی نیست
که
در زندگیِ زنده، بهویژه در محیطهای سابقهدار و پخته،
کار بدین سادگیها نیست.
اولاً
غالبِ روش های غیراصولیِ ذهنی و انفرادی،
با
آمیزۀ کمابیش جدّی
از
روشهای اصولی (عینی ـ جمعی) همراه است
ثانیاً
همان روش های غیراصولی نیز گاه در کالبدِ روشِ اصولی
عرضه میشود.
عجب استدلالی!
عجب مفاهیمی!
عجب استنتاجی!
الف
زندگیِ زنده،
بهویژه
محیطهای سابقهدار و پخته،
منظور طبری از این مفاهیم من درآوردی چیست؟
زندگی زنده و مرده،
محیط سابقه دار و بی سابقه
محیط پخته و خام
به
چه معنی اند؟
ب
اولاً
غالبِ روش های غیراصولیِ ذهنی و انفرادی،
با
آمیزۀ کمابیش جدّی
از
روشهای اصولی (عینی ـ جمعی) همراه است
به این جمله تق و لق طبری
باید اندکی دقت داشت:
طبری کمترین خبری از تعریف علمی مفاهیم ندارد.
روش
به
چه معنی است؟
چرا باید روش اصولی (یعنی روش مبتنی بر اصول)
عینی و جمعی
باشد
و
روش غیراصولی
ذهنی و فردی (و نه انفرادی)؟
طبری
تفاوت مفاهیم فردی و انفرادی
را
حتی
نمی داند.
طبری
هنوز
نمی داند
که
فرد
در
دیالک تیک فرد و جامعه،
فردی
در
دیالک تیک فردی و جامعتی
و
منفرد
در
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام
وجود دارد.
طبری
هنوز
نمی داند
که
متد
(روش)
در
دیالک تیک تئوری و متد
وجود دارد.
بدون از آن خود کردن تئوری علمی و انقلابی
نمی توان
متد درستی
را
به
خدمت گرفت
و
بدون فراگیری نظری و عملی متد
نمی توان
تئوری علمی
را
فراگرفت.
طبری و حزب توده
کمترین اعتنایی به تئوری ندارد.
طبری
خیال می کند
که
متد
دلبخواهی
است.
طبری
اهل اندرز
است
و
نه
اهل اندیشه.
بدبختی حزب توده
هم
همین بوده است و است و خواهد بود.
پ
همان روش های غیراصولی نیز گاه در کالبدِ روشِ اصولی
عرضه میشود.
عجب مصیبتی است.
روش غیراصولی
اگر
روش مغایر با اصول
باشد،
چگونه می تواند گاهی در فرم روش اصولی به خدمت گرفته شود؟
باید ببینیم که منظور طبری چیست؟
احتمالا
منظورش این است که متد مثلا متافیزیکی
را
می توان
با
هارت و پورت،
به
عنوان متد دیالک تیکی
جا زد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر