شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هشتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)
۱
منغص بود عیش
آن تندرست
که باشد به
پهلوی بیمار سست
معنی تحت اللفظی:
تندرستی
که
به
عیادت بیماری برود، شادی اش مختل می گردد.
سعدی
سودای دادن اندرز به خواننده در سر دارد
و
نه
سودای تحلیل قضیه
را.
سعدی
به
علل متنوع قحطسالی
کاری ندارد.
سعدی
همه چیز جامعه
را
مقدر تصور می کند.
اعضای جامعه
چاره ای جز تسلیم قضا ندارند.
انعکاس مرض وخیم عضوی از اعضای جامعه
در
آیینه ضمیر اعضای دیگر جامعه
اصلا
از
این قرار که سعدی ادعا می کند،
نیست.
فریب
تظاهر این و ان به هومانیسم
را
نباید خورد.
آدلاین ویرجینیا وولف
( ۱۸۸۲ ـ ۱۹۴۱)
رمان نویس، مقاله نویس، ناشر،
منتقد و
فمنیست انگلیسی
ویرجینیا ولف
در
یکی از رمان هایش از قول زنی از طبقه حاکمه
این قضیه را به شکل زیر توضیح می دهد:
«خلایق از بیماران بیزارند.»
(نقل به مضمون)
بد آمدن این و آن از
جماعت بیمار
واکنشی طبیعی ـ غریزی است،
همانطور که بد آمدن از
آواز بد، بوی گند و غیره.
منغص بودن عیش
اشراف بنده دار، فئودال و دربار از دیدن مرگ و میر توده مولد و زحمتکش
ربطی به هومانیسم ندارد.
آنها همانطور
از مرگ و میر آنان رنج می برند
که
از
خشک شدن درخت
خرما، مرگ گوساله و کره اسب شان
ملول می شوند.
احکام انتزاعی وقتی که جامه مشخص می پوشند،
یاوه بودنشان
آشکار می گردد.
تاریخ جامعه
طبقاتی،
تاریخی آلوده
به چرک و خون و قساوت و بی رحمی
بوده است.
زمین جامعه
طبقاتی
قبرستانی وسیع و بی مرز
است.
عیش اقلیتی از
مردم
تنها و تنها به برکت
سوگ و اندوه اکثریتی عظیم
میسر شده است و می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر