۱۳۹۶ مهر ۱۳, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «غزل سیاه» (۹)


 
غزل سیاه
سیاوش کسرایی
 
ویرایش و تحلیل 
از 
میم حجری

۱
اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است:
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
در این خمخانه 
مرگ سنگدل، 
ساقی است

معنی تحت اللفظی:
در خرابات خونین جهان
اکنون
نه
 از 
شراب و شمع 
اثری هست 
و
نه
از
جمعیت و جمع
خبری.

در 
غمخانه خوف و خرافات جهان 
فونکسیون ساقی
را
عزرائیل قسی القلب سنگدل
به عهده دارد.

این تحلیل شاعر بزرگ توده و حزب بزرگ توده
از
 جهان معاصر
هم 
رئالیستی
 است
 و 
هم 
راسیونالیستی.

۲
اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است:
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
در این خمخانه 
مرگ سنگدل، 
ساقی است
 
سیاوش
در 
سنت سعدی
برای اثبات ادعای خود، مبنی بر چند و چون جهان و زمین
بی کمترین درنگ،
دلایل تجربی ـ تئوریکی ـ هنری ـ استه تیکی 
عرضه می دارد:
 
۳
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
 
در خرابات خونین جهان 
نه 
شمع و شرابی 
هست 
و
نه
جمعیت و جمعی.
 
این
 اما 
به چه معنی است؟
 
۴
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
 
سیاوش
دیالک تیک بزم و رزم
را
که
در 
حماسه آرش کمانگیر 
همراه با صدها دیالک تیک ارجمند دیگر
توسعه داده،
در این شعر تراژیک لبریز از آه و افسوس و اندوه
به شکل دیالک تیک شمع و شراب و جمع بسط و تعمیم می دهد.
 
 دلم را در میان دست می گیرم،
و 
می افشارمش در چنگ، 
دل، این جام پر از کین  پر از خون را، 
دل، این بی تاب خشم آهنگ   
که 
تا 
نوشم به نام فتح تان در بزم، 
که 
تا
 کوبم به جام قلب تان در رزم، 
که 
جام کینه از سنگ است. 
به بزم و رزم ما،
 سبو و سنگ را جنگ است. 
 
زندگی
برای فرزند فرزانه فردوسی
 آتشگهی 
است.
 
زندکی
 میدان رزم بی وقفه و بی امان طبقاتی 
است.
 
بزم
پیامد رزم است:
بزم و باده کسرایی
بزم و باده ای از طرازی دیگر است.
 
بزم و باده کسرایی
کمترین سنخیتی با بزم و باده خواجه و خیام ندارد.
 
۳
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
 
بزم 
از سوی دیگر
در
 فلسفه فرزند فرزانه فردوسی
گردهمایی رزم آوران
 به 
نیت طرح ریزی و تدارک رزم 
است
و
نه
به
 نیت عیش و باده نوشی و مستی و بیهوشی
 
حالا
که
آتش،  مرده و آتشکده، خاموش
است
و
در نتیجه جمعیت و جمعی 
(حزبی)
در بین نیست،
از 
شراب و شمع هم خبری نیست.
 
دیالک تیک شراب و شمع و جمع 
تخریب گشته است.
 
تخریب دیالک تیک شراب و شمع و جمع   
عملا
فاتحه ای بر دیالک تیک بزم و رزم است.
 
مرگ جمع به معنی مرگ حزب توده در مقیاس جهانی است.
در غیاب حزب توده رزمی نیست
و
در غیاب رزم
بزمی نیست.

۴
اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است:
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
در این خمخانه 
مرگ سنگدل، 
ساقی است

سیاوش
در این بند شعر
از
استحاله میخانه به غمخانه
از سویی
و
از
استحاله ساقی به عزرائیل
از سوی دیگر
گزارش می دهد.
 
این
 اما
 به چه معنی است؟
 
۵

اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است:
شرابی نیست، شمعی نیست، جمعی نیست
در این خمخانه 
مرگ سنگدل، 
ساقی است
 
 
این 
از 
سویی
به معنی استحاله شراب به شوکران
شهد به شرنگ
است.

یعنی
به معنی
استحاله عیش به عزا
ست
و
از 
سوی دیگر
به معنی استحاله بزم به تعزیه است
 
این
به معنی شکست در رزم است.
 
زمین
در عصر حاضر
غمخانه توده است
و
میخانه طبقه حاکمه.
 
بشریت اکنون عزادار است.
 
این شعر سیاوش 
نیز 
شاهکار رئالیستی ـ راسیونالیستی بی نظیری
 است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر