۱۳۹۶ مهر ۱۶, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۲۹)


جمعبندی
 از 
مسعود بهبودی
 
تفاوت دیالوگ با دیالک تیک

۱
دیالوگ  
(یعنی بحث با همنوع) 
برای کشف حقیقت
فرمی از مبارزه است.

۲
دیالوگ 
(یعنی بحث با همنوع)
مبارزه فکری و ایده ئولوژیکی است.

۳
جنگ
فرمی از مبارزه سیاسی است.

۴
جنگ
فرم نظامی و قهرآمیز و مسلحانه مبارزه سیاسی است.

۵
فرم دیگر مبارزه
اقتصادی است.
مثلا اعتصاب

۶
شروع جنگ
به معنی به  بن بست رسیدن  مبارزه سیاسی پارلمانتاریستی است.  

۷
مبارزه سیاسی (چه پارلمانتاریستی ، چه تظاهرات سیاسی و چه قهرامیز و یا جنگ) ادامه مبارزه اقتصادی در میدان سیاسی است.

۸
سیاست انعکاس اقتصاد است.

۹
مبارزه میان انسان ها در هر فرمی هم که باشد
در تحلیل نهایی
بر سر نان است.

۱۰
مذهب و ملیت و نژاد و غیره بهانه و دستاویز برای خر کردن خلق اند.

۱۱
به عبارت دقیقتر
شروع جنگ به معنی تعویض میدان مبارزه است:
گذار از مبارزه اقتصادی به مبارزه سیاسی قهرآمیز از سویی
و
گذار از مبارزه فکری به مبارزه مادی و عملی است.

۱۲
به همین دلیل
ما
با دو نوع مبارزه قهرامیز سر و کار پیدا می کنیم:

الف
جنگ های مبتنی بر بیداد
مثلا اشغال خاک عراق
تخریب لیبی
تخریب سوریه
جنگ های استعمارگرانه
جنگ های جهانی امپریالیستی اول و دوم

ب
جنگ های مبتنی بر داد
مثلا جنگ رهایی بخش ملی
جنگ توده مولد و زحمتکش  بر ضد طبقه حاکمه انگل داخلی و خارجی


۱۳
جنگ ها ضمنا حاوی دو محتوای متضاد اند:

الف
جنگ های تهاجمی

ب
جنگ های تدافعی

۱۴
  دیالک تیک یعنی پیوند و تضاد همزمان.

۱۵
 اقطاب دیالک تیکی با هم اند و بر هم اند. 

۱۶
در همزیستی ستیزمند هستند. 

۱۷
مثلا
دیالک تیک پروتون و الکترون 
در هر اتم. 

۱۸
مثلا
دیالک تیک جذب و دفع
 در هر اندام. 

۱۹
مثلا
 دیالک تیک زن و مرد 
در خانواده. 

۲۰
مثلا
 دیالک تیک جنگ و صلح
در جامعه بشری.

تصاویر سخن می گویند:
اتحاد
رمز پیروزی ما ست.
حریف


۱
همین متکلم الوحده بودن تصویر ها
دال بر لال بودن ذات ها ست.

۲
فقر مفهوم است که آدمیان را به ابراز نظر با زبان الکن عکس ها برمی انگیزد.

۳
چون ندارند سخن
چنگ به تصویر زنند.

۴
آخرالزمان
 زمانه یکه تازی تصاویر است
تصاویر چه بسا مانی پولیزه گشته.

۵
این فرم نوینی از عوامفریبی طبقه حاکمه است.

۶
جایگزینی اندیشه با عکس

۷
 پیش شرط اتحاد (وحدت عمل. به زبان مارکسیسم) چیه؟

۸
پسر ممد رضا و بعضی از طویله ها شعار زیر را می دهند:
تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل.

هر دو اصلا توان تفکر ندارند.
اصلا نمی دانند که اندیشه چیست؟

۹
این بدان معنی است که با هر ننه قمری می توان جبهه متحد ضد جماران و جمکران تشکیل داد
 و به سرنگونی این مهره طبقه حاکمه و جایگزین کردن آن با مهره دیگر طبقه حاکمه
 خطر کرد.

۱۰
 آدم باید خیلی خر باشد که دیالک تیک اندیشه و عمل را تشخیص ندهد
و یا باید خیلی خر رنگ کن باشد که ان را ماستمالی کند.

۱۱
بدون وحدت نظر
وحدت عمل
خیال باطلی بیش نیست.

اگر چنین نبود،
گاوان و گوسفندان به وحدت عمل رسیده بودند و کشتارگاه ها تعطیل شده بودند.

۱۲
به قول مارکس و انگلس و لنین خدا بیامرز:
بدون از آن خود کردن خرد کل اندیش (فلسفه) و تئوری انقلابی
تفکر علمی و جنبش انقلابی محال است.

۱۳
فقط جنبش فاشیستی، فوندامنتالیستی و آنراشیستی  امکان پذیر است
که به معنی عقب عقب دویدن است و نه به معنی پیشرفت.
به معنی عنگلاب است و نه به معنی انقلاب.

۱۴
بدون وحدت نظر
هرگز نمی توان به وحدت عمل رسید.
ولی می توان عوامفریبی کرد و توده را به دنبال نخود سیاه تو دل برو فرستاد.

۱۵
سؤال:
چگونه می توان به وحدت نظر رسید؟

گاهي حتي سال ها حرف زدن كافي نيست،
با بعضي ها بايد به سكوت رسيد،
به يك لبخند
به يك نگاه،
 رهاي شان كرد
و با اطمينان به دست طبيعت سپردشان!

طبيعتي كه در آن
هر حضوری،
سايه اي
هر صدايي،
پژواكي 
هر زهري،
پادزهري
و
هر عملي، عكس العملي دارد.

بايد گذشت، رها كرد
آرام بود و ايمان داشت
كه زندگي در دنيا بي حساب نيست!

  احمد محمود 


نه.
مش محمود.

۱
سخن با هر حریفی بهتر از سکوت است.
برای روشنگری آلترناتیوی وجود ندارد.

۲
انسان ها
قبل از همه
موجودات طبیعی اند که کم و بیش اجتماعی شده اند.
همیشه هم طبیعی خواهند ماند.

۳
رها کردن همنوع به طبیعت بی معنی است.

۴
طبیعی را نمی توان به دامن طبیعت رها کرد.

۵
ضمنا آدم ها را نباید چیز واره تصور کرد.

۶
آدم ها آدم اند و در جامعه جایگاهی دارند.
یکی حمال است و دیگری رمال
یکی صیاد است  و دیگری شیاد

۷
دلیل اختلاف نظر هم
 در همین جایگاه اجتماعی متفاوت و متضاد افراد است.

۸
هماندیشی (کلنجار فکری) با همنوع
متمدنانه ترین طریق همزیستی است.

۹
بدون هماندیشی با همنوع
نه، می توان خود را شناخت
نه، می توان جامعه را شناخت
و
نه، می توان همنوع را شناخت.

۱۰
بر شمردن دیشوتومی های زهر و پادزهر و غیره
 دلیلی بر صرفنظر از هماندیشی با دگر اندیش نمی شود.


هارت و پورت
 مش مهاتما

۱
طبقه حاکمه اعضای جامعه را از بدو ورود به کودکستان مانی پولیزه می کند 
و به زباله تبدیل می کند. 
ای مهاتما. 

۲
زباله که نمی تواند شق القمر کند


هنرمند هزینه های زیادی در زندگی اش خواهد داد. (خواهد داشت.)
خودش را قربانی میکند.
 اما غالبا توسط کسانی که از هنر و ازخودگذشتگی بیخبرند
 نقد میشوند. (می شود.)
 آنها غالبا هنر را با ابتذال یکی میدانند.
بسیار شنیده ام که زندگی شخصی هنرمندان را تفتیش میکنند.
هر حرفه ای و هر رشته ای
 زمانی که به تعالی رسید به هنر رسیده است.
پیش از آن هنوز خام است.

حریف بی خبر از خدا و خرما و خربزه و و خر و هنر
 

نه. 
لامصب.

۱
هنر فرمی از شناخت است.

۲
هگل علیه السلام
پس از تکمیل فلسفه خود
هنر را زاید دانست.

۳
البته نظرش خطا بود.
چون شناخت هنری
 اگرچه شناخت مطمئنی نیست
ولی لازم تر از لوازم خانه و آشپزخانه و کارخانه است.

۴
هنر
بی اعتنا به هنرمند
آیینه جامعه و اعضای جامعه است.

۵
هنر ضمنا طبقاتی است. حریف

۶
هم یزید ابن معاویه
 شاعر بوده و خواجه شیراز (مشد حافظ ) با بیتی از او دیوان خود را آغاز کرده
 هم حسین ابن علی شاعر بوده
هم روح الله جانی
و هم سید علی شاعری بندتنبانی است
و شعرش به درد ضعیفه اش می خورد.

۷
ضمنا حرفه ربطی به هنر ندارد.
ولی خلایق آثار حرفه ای را با آثار هنری عوضی می گیرند.

۸
فرق آثار حرفه ای با آثار هنری چیست؟

۹
تو
اگر احیانا
یک ثانیه  فرصت داشتی
 به زیر پا نظر انداز و ببین که
ما برای اجنه و ملائکه و اشباح
هزار صفحه
راجع به
هنر
تئوری هنر
استه تیک
و
آثار هنری
مطلب ترجمه و تألیف کرده ایم
و
این کردوکار عبث
تا ظهور مهدی منجی موعود
و
حتی پس از ظهور او
 ادامه دارد.


حافظ
عاقلان نقطه پرگار وجود اند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردان اند

۱
گاهی شعری را می خوانیم و می گذریم.


۲
شاید دلیلش تنبلی مغزمان باشد.
چون تأمل روی شعر انرژی ستا و خسته کننده است


۳
و یا عادت به سرسری خوانی و عبور عجولانه باشد.


۴
ما اکنون با دیدن این بیت شعر متوجه شدیم که بارها آن را خوانده ایم
بی آنکه متوجه ایرادات جدی آن باشیم.

نه.

۱
عشق ربطی به هورمون ندارد.

۲
کشش جنسی منوط به ترشح هورمون ها ست.

۳
عشق
عاشق را
 اصولا
از سکس بی نیاز می سازد.

۴
عملیات غریزی (سکس و خور و خواب و خشم و شهوت)
موجب تخلیه فشار روانی از هر نوع می شوند.
مثل منفذ خروج بخار از سماور اند.

۵
سکس
 مخرب خانه عشق است.

۶
 سکس
 تبر بر ریشه های عشق فرود می آورد.
ممنون

۱
در دیالک تیک سخن و صاحب سخن و یا مستمع (نظر و صاحب نظر)
 صاحب نظر و مستمع
تعیین کننده نیست.

۲
محتوای شناخت نظر (و هر چیز دیگر) در خود نظر است.

۳
خریت خر در خود خر است.
حتی اگر خرسوار علامه باشد.

۴
 این نکته بسیار مهمی در تئوری شناخت مارکسیستی است

۵
ما برای اجنه یک میلیون بار توضیح داده ایم.

۶
ولی خلایق خبر ندارند.

۷
به همین دلیل
به هر جفنگ لایک می زنند و خیال می کنند که خیلی هنر کرده اند.

۸
بعضی ها حتی می نویسند:
 من موافقم.
 من مخالفم و الی آخر

اینها 
مفاهیم استاندارد فلسفی و یا جامعه شناسی
 اند.

۱
 مفاهیم استاندارد فلسفی و یا جامعه شناسی و علمی و غیره
نباید ترجمه شوند.

۲
مثال:
فئودالیسم مفهوم عام فلسفی و اقتصادی - سیاسی و جامعه شناسی است.

۳
تعریفش صدها صفحه را به خود اختصاص می دهد.

۴
 سوسیالیسم / کمونیسم / امپریالیسم / ناتورالیسم / فمینیسم.

۴
تعریف اینها صدها صفحه خواهد بود.

۵
خواننده باید مفاهیم را بیاموزد تا مفهومی بیندیشد.

۶
مفاهیم فلسفی پلکان های شناخت اند.

۷
آدم ها بدون آموزش مفاهیم فقط می توانند  عرعر کنند و عرعر هم می کنند.

۸
فقه هم مفاهیم خاص خود را دارد و ترجمه نمی شوند.

۹
نماز / روزه / امر به معروف / حج / جهاد / محارب / منافق

خدا چیست؟

۱
برای شناخت خدا
باید مثلا به این سؤال جواب داد که درخت چیست و یا دختر چیست و چگونه تشکیل شده است؟

۲
درخت و دختر و غیره هم مثل خدا هستند.
چی هستند؟

۳
درخت و دختر را هم
بسان خدا
 نمی توان دید و نشان کسی داد.

۴
سرو و سپیدار را
 صنم و صغری را
می تواند دید و نشان این و آن داد.

ممنون.

۱
اما
 چرا اینقدر درهم می نویسید که خواننده رغبت به خواندن مطلب  نکند؟

۲
این هم یکی از دستبردهای فرهنگی ایراسیونالیستی (خردستیزانه) رژیم جماران است؟

۳
ضمنا چرخ گردون دیگر چه صیغه ای است؟

۴
تعویضو یا توالی  روز و شب
دلیل طبیعی و فیزیکی دارد.

۵
 به دلیل مدار زمین سیار و سرگردان است که زاویه دار است.

۶
میان شب و روز و یا فصول سال رابطه علی (علت و معلولی) وجود ندارد.

۷
شب علت روز نیست تا به کسی امید دهد.

۸
روز هم علت شب نیست
تا کسی را نومید سازد.

۹
زمستان علت بهار نیست تا کسی  امیدوار شود.

۱۰
مسائل طبیعی را نباید سوسیالیزه و یا هومانیزه کرد و مسائل اجتماعی و انسانی را هرگز نباید ناتورالیزه کرد (طبیعیت بخشید)

۱۱
این یکی از ضعف ها و معایب مهم شعرای فئودالی ما از دیرباز است.

۱۲
در جامعه بشری اوتوماتیسمی وجود ندارد.
نکنی، نمی شود.

۱۳
هر تحولی سوبژکتی دارد.

۱۴
پدیده های طبیعی بی سوبژکت انسانی اند.
ما نبودیم هم باد می وزید و باران می بارید.

۱۵
تحولات اجتماعی اما به اکتیویته (فعالیت آگاهانه انسانها) وابسته اند.

۱۶
الزام و ضرورت روشنگری علمی و انقلابی و تلاش عملی (مبارزه سیاسی) هم
به همین دلیل است.

ممنون از هماندیشی هر چند سرسری

۱
اولا عکست را عوض کردی
در نتیجه به کامنت ما هم آفتابه برداشتی
البته این عکست هم زیبا ست.
اگرچه زشتی و زیبایی عکس و حتی آدم تعیین کننده نیست.

۲
ثانیا کامنت همنوعت را  درست بخوان.

۳
کامنت ما حاکی از آن بود که عیاشان که
 ۹۹ درصد علافان زن و مرد در فیس آباد را تشکیل می دهند،
 کور نیستند و کم رو نیستند.
حتی تلفن می کنند تا تبر بر ریشه عکس زنند.

۴
ما که نگفتیم همه دنبال عیاشان اند
ما گفتیم عیاشان به دنبال عکس و ناشر عکس اند

۵
تو باید جمله همنوعت را با اندکی دقت و فراست بخوانی تا رستگار شوی.

۶
پیش شرط همانیدشی همین است.

ویرایش:

امید
علی پاشایی


در چشم من
سراسر دنیا
چون کلبه ی  حقیر کشاورز خسته ای است،
کز یک طرف به باغ و چمن باز می شود.

از یک طرف
مه و ستاره شود ناپدید، لیک
از  طرف دیگرش
دریچه های سحر باز می شود.

گر
 شب
هزار سال
 زند، خیمه بر جهان
خورشید، باز طلعتش آغاز می شود

درها اگر به روی خلایق شوند،  قفل
هر قفل بسته،
باز 
ـ به همت انباز ـ
می شود.

پایان

انباز 
یعنی همیار، همکار، همرزم


«ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﻘﯿﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
 ﺯﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻧﺸﺪﻩ،
 ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﻗﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ .»
 ﮐﻼﺭﺍ ستکین


۱
 بریده ها از متون
فقط در متون مربوطه قابل درک و توضیح اند و نه به تنهایی.

۲
نقل قول
زمانی قابل نقل است که جامع و مانع باشد.

این سخن کلارا را ما به عنوان مثال مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:

۱
این سخن کلارا تکرار دیگرگونه ای از  سخن انگلس است:
زن در خانه در رابطه با همسر 
مثل کارگر در کارخانه در رابطه با سرمایه دار (بورژوا) است.

۲
یعنی کارگر زن در آن واحد دو ارباب دارد:
همسر در خانه
بورژوا در کارخانه


۳
ایراد این سخن کلارا
سوبژکتیویزه کردن مناسبات اجتماعی است:
اگر ژرف بیندیشیم،
سرمایه دار نیست که کارگر را به قید و بند می کشد.

۴
این مناسبات تولیدی حاکم (زیربنای اقتصادی جامعه) است
که
 دیالک تیک کار و سرمایه را پدید می آورد،
 کار را تابع سرمایه و کارگر را تابع سرمایه دار می سازد.

۵
قضیه امری جبری است و نه اختیاری و ارادی

۶
قضیه امری اوبژکتیو است و نه سوبژکتیو
سوبژکتیو تحت تأثیر اوبژکتیو تشکیل می شود.

۷
خود کارگر هم واوطلبانه 
 به تبعیت و تابعیت از سرمایه دار 
تن در می دهد.

۸
امروزه
کارگر
حتی ملتمسانه به کشورهای سرمایه داران می آید
 تا بی رحمانه استثمارش کنند و او از شر عزرائیل و اجامرش خلاص شود.

۹
شرایط زندگی کارگران در عرعرستان و قطر و غیره قابل قیاس با شرایط کار بردگان عهد بوق است.

۱۰
مثالی بر اوبژکتیویته:
در جامعه کمونیستی آغازین
نخست
مادرسالاری برقرار بوده است.
چون نقش تعیین کننده در تهیه مواد حیاتی از آن زنان همبود (اجتماع) بوده است.

۱۱
پدرسالاری وقتی رواج می یابد که  تعیین کننده در تهیه و تولید مواد حیاتی همبود به عهده  مردان همبود گذاشته می شود.

۱۲
در این جامعه کمونیستی آغازین
در هیچکدام از د وفاز فوق الذکر
زن برتر از مرد و یا مرد برتر از زن نبوده است.

۱۳
تقسیم اجتماعی کار به معنی سروری یکی بر دیگری و یا سرسپردگی یکی بر دیگری نبوده است.

۱۴
حتی همین امروز در خانواده های مولدین و زحمتکشان شهر و روستا
میان مادر و پدر خانواده تقسیم کار هست و نه حتما سروری و سرسپردگی.

۱۵
ما بهتر است
قبل از هر کاری
فوت و فن تفکر مفهومی را بیاموزیم و به عوض تکرار بریده هایی از این و آن
به تحلیل مشخص شرایط مشخص خطر کنیم.

۱۶
یعنی خوداندیشی پیشه کنیم تا به خودمختاری (استقلال فکری و عملی) دست یابیم.

۱۰

حاوی ذراتی از حقیقت است:
نان تعیین کننده جان است.
وجود تعیین کننده شعور است.
وابستگی اقتصادی موجد و موجب وابستگی سیاسی و فکری و روحی و روانی است.
همین و بس.

۵
این اما بدان معنی نیست که اگر زن بلحاظ اقتصادی مستقل گردد
حتما از قید و بند وابستگی به مرد نجات خواهد یافت

 احساس می‌ کنم یه غلط تایپی داره که هر چی می‌ گردم پیداش نمی‌ کنم
حریف حساس


۱
ای حریف حساس
احساس یعنی چه؟

۲
شاعری از کاشان
دوش می گشت پی مغز
ـ هراسان  ـ
در شهر
و
پیاپی می گفت:
 «مغز خوش سیری چند؟»


بودا فرمود:
سه چیز پشت ابر نمی ماند:
حقیقت و مهر و ماه.


۱
فقط باید منظور بودا  از حقیقت را
به ترفندی
کشف کرد و یا اختراع کرد.

۲
 حقیقت
آنهم در عصر بربریت مدرن که طبقه حاکمه
پراگماتیسم
را
دمبدم تبلیغ می کند.

۳
یعنی هر چیز را حتی بدترین خرافه را که  به نفع شخصی اش باشد، حقیقت جا می زند.
سودمندی هر نظر برای هر رهگذر = حقیقت شخصی هر رهگذر

۴
بدین طریق و با این ترفند
بشریت 
با تعدد حقیقت
با حقایق بیشمار
با حقایق شخصی مفید برای خویشتن
سر و کله می زند.

۵
 آنهم در عصر بربریت مدرن که طبقه حاکمه
کشف حقیقت که سهل شناخت،
تمیز خر از خرما را محال می داند.

۱۶
ندانمگرایی (اگنوستیسم)
یعنی مکتب مبلغ ناتوانی از شناخت چیزها
در متروپل های امپریالیستی
شب و روز به گوش خلایق خر خوانده می شود
و
حتی به مقام رشته تحصیلی در دانش ـ کاه های امپریالیستی
 ارتقا یافته است.

۱۷
به بودا بگو:
پیش شرط کسب توان کشف حقیقت
خزش پیشاپیش به سنگر پرولتاریا ست.

۱۸
به قول فویرباخ دانا:
نمی توان در کاخ زیست و یا سرسپرده کاخ نشینان بود
و
به کشف حقیقت
مایل بود، چه رسد به به قادر بودن بدان.

۱۹
به بودای بگو:
خلایق در عصر بربریت مدرن
طالب عکس و لایک و لاس و لیس و سکس و رقص اند
و نه حقیقت.

۲۰
اصلا نمی خواهند بدانند که معنی حقیقت چیست؟

۲۱
بهترین دوست تو
حتی
فرصت لازم برای خواندن دو سطر از کامنت تو را ندارد

۲۲
وقت که در زمان بودا از طلا بود
اکنون ارزانتر از هوا ست
و
دست و دل بازانه برای  نیل به کعبه ی لایک و لاس و لیس و عکس و سکس و رقص تلف می شود.

یا 
این عکست قلابی است
یا
تو دروغ می گویی
و 
یا بشریت کورند.

مگه میشه اینهمه زیبا باشی 
و 
میلیون ها عیاش 
علاف باشند 
و
 تو در عالم مجازی هم تنها باشی؟

به سلامتی دختری که وقتی فهمید
وضع مالی دوس پسرش خوب نیست
باهاش بهم زد که بیشتر از اینا تو خرج نیفته
باز بگید دخترا بٓدن
این متن واقعا تنمو لرزوند.
بید لرزان


۱
جوک نوشتی که خر کند  خنده

۲
«ضعیفه» دوست دختر حریف نبوده
 جیب بری بی رحم
  با 
نقاب دوست دختر بوده

۳
وقتی دیده
جیب خر  خالی است
خود را از او
به بهانه حمایت از او
دور کرده.

۴
و گرنه می توانست
رل او را بازی کند و برای او ولخرجی کند.

۴
مگر زن و مرد قرار نبود که برابر باشند؟

۵
ضمنا
ای بید لرزان
مگر دوستی در ولخرجی برای همدیگر خلاصه می شود؟

۶
ما مگر دوست تو نیستیم.
چند دلار تاکنون برای ما خرج کرده ای؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر