حزب کمونیست عراق:
راه حل
فدرالیسم ترقی خواهانه است.
نقل از نامه مردم
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
در این بیانیه آمده است
که
"یکی دیگر از عواملی که موجب تخریب رابطه بین دو طرف شد،
نبود ارادهٔ
سیاسی برای اجرای مادهٔ ۱۴۰ قانون اساسی
و
حل مسائل مربوط به مناطق مورد
مناقشه [در بیرون از اقلیم کردستان] است.
حزب کمونیست عراق ضمن تشریح
همه جانبهٔ وضعیت بغرنجی که در آن کشور به وجود آمده است، متذکر شد:
«بر
این اساس، ما از فرمول فدرال حمایت کردیم
که
در قانون اساسی عراق تصویب شده
و
فرمولی پیشرفته برای ساختار حکومتی و اداری در یک کشور چند ملیتی است.
متأسفانه همهٔ توان و مزیت های این فرمول فدرالیسم به کار گرفته نشده
و
ساختمان دولت فدرال دموکرات در عراق هنوز کامل نشده است.
احزاب گوناگونی
که بالاترین مقام ها را در دولت عراق داشته اند،
شرایط لازم را برای تکمیل
ساخت و ساز این دولت فدرال فراهم نکرده اند
تا
مشارکت در حرف و در عمل
برای
همهٔ مردم ما و بویژه برای مردم منطقه کردستان،
در
مدیریت و تصمیمگیری
در امور کشور
بر اساس شهروندی جاری شود
و
در نتیجه
اتحاد داوطلبانهٔ
خلق ها در یک عراق دموکراتیک فدرال تقویت شود.»
۱
"یکی دیگر از عواملی که موجب تخریب رابطه بین دو طرف شد،
نبود ارادهٔ
سیاسی برای اجرای مادهٔ ۱۴۰ قانون اساسی
و
حل مسائل مربوط به مناطق مورد
مناقشه [در بیرون از اقلیم کردستان] است.
حزب کمونیست عراق
بغرنجی قضیه
را
مسکوت می گذارد:
ما
در
عراق
بالاخص
و
در
شرق
بالاعم
پس از فروپاشی سیستم سوسیالیستی در اروپای شرقی
با
خر تو خر عمیق عجیبی
و
با
کلاف سر در گمی
سر و کار پیدا کرده ایم.
آن سان
که
آدم
بی اختیار
یاد مصراع معروف خواجه شیراز می افتد:
«فلک به مردن نادان دهد، زمام» امور
۲
"یکی دیگر از عواملی که موجب تخریب رابطه بین دو طرف شد،
نبود ارادهٔ
سیاسی برای اجرای مادهٔ ۱۴۰ قانون اساسی
و
حل مسائل مربوط به مناطق مورد
مناقشه [در بیرون از اقلیم کردستان] است.
جهان
به طرز غیر مترقبه ای
از
رقیب سوسیالیستی
تهی شده بود.
خصلت دو قطبی جهان یکشبه محو گشته بود.
سرکرده امپریالیستی جهان
می خواست و می توانست
یک تنه
منافع خود را بر بشریت دیکته و تحمیل کند.
سؤال
این است
که
مقدم ترین سود و سودای امپریالیسم
تحت سرکردگی امپریالیسم امریکا
چه بوده و چیست؟
۳
"یکی دیگر از عواملی که موجب تخریب رابطه بین دو طرف شد،
نبود ارادهٔ
سیاسی برای اجرای مادهٔ ۱۴۰ قانون اساسی
و
حل مسائل مربوط به مناطق مورد
مناقشه [در بیرون از اقلیم کردستان] است.
اگر
حزب کمونیست عراق
به
این سؤال جواب داشت،
به
ضریح اراده سیاسی اجامر دست نشانده عراق و کردستان
دخیل نمی بست:
حافظه ی بخور ـ نمیر
گاهی
نعمت عظیمی
است.
کاندولیزا رایس
وزیر امور خارجه امپریالیسم امریکا
در
دورهٔ ریاست جمهوری بوش،
استاد دانشگاه بود.
حالا حدس بزنید
که
تخصصش در چه بود؟
جواب به این سؤال
ضمنا
جواب به سؤال فوق الذکر است.
۴
کاندولیزا رایس
( ۱۹۵۴)
وزیر امورخارجه ایالات متحده آمریکا
در کابینهٔ دولت جورج بوش
در دورهٔ نخست ریاست جمهوری بوش،
رایس مقام مشاور امنیت ملی را داشت
ولی پیش از پیوستن به دولت بوش،
استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد بوده
در دورهٔ ریاست جمهوری بوش پدر
نیز مشاور روابط با شوروی و اروپای شرقی
در انحلال اتحاد جماهیر شوروی و اتحاد آلمان بوده است.
تحصیلات
وی مدرک کارشناسی خود را در سن ۱۹ سالگی در رشته علوم سیاسی و در سال ۱۹۷۴ از دانشگاه دنور و زیر نظر ژوزف کوربال، پدر مادلین آلبرایت، دریافت کردهاست. سپس کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۹۷۵ از دانشگاه نوتردام و دکترای خود را در سال ۱۹۸۱، در ۲۶ سالگی از دانشکده مطالعات بینالملل دانشگاه دنور دریافت کردهاست.
آثار
آلمان متحد و اروپای متحول شده
دوران گورباچف (
وفاداری متزلزل: اتحاد شوروی و ارتش چکسلواکی
اشتغال در بخش خصوصی
عضو پیشین هیئت مدیره شرکت شورون
عضو پیشین هیئت مدیره بنیاد فلورا
عضو پیشین هیئت مدیره شرکت چارلز شواب
عضو پیشین و عضو مشاوران بین المللی شرکت جی. پی. مورگان
عضو پیشین هیئت مدیره بنیاد ترانس آمریکا
عضو پیشین هیئت مدیره شرکت هیولت پاکارد
به
روایاتی
مسلط به زبان روسی بود
و
جماهیر شوروی
یکی از موضوعات اصلی تخصص او بوده است.
این به چه معنی است؟
۵
این
قبل از همه
بدان معنی است
که
سودای استراتژیکی سرکرده امپریالیستی جهان
تجزیه پیشاپیش اتحاد شوروی
بوده است.
بی دلیل نیست
که
به محض بروز بحران در اتحاد شوروی،
همان جماهیر متحده شوروی
که
داوطلبانه
وارد اتحاد با روسیه شوروی تحت پرچم بلشویسم شده بودند،
مجددا تجزیه شدند.
کار تبلیغاتی مخرب عظیمی پیشاپیش صورت گرفته بود.
بنا بر خاطرات افرادی
راجع به سکنه جمهوری آذربایجان و غیره
جاذبه عظیم نظام سرمایه داری
دل و دین این جماعت ساده لوح
را
ربوده بود.
۵
"یکی دیگر از عواملی که موجب تخریب رابطه بین دو طرف شد،
نبود ارادهٔ
سیاسی برای اجرای مادهٔ ۱۴۰ قانون اساسی
و
حل مسائل مربوط به مناطق مورد
مناقشه [در بیرون از اقلیم کردستان] است.
با اینهمه خرایکاری ایده ئولوژیکی
اراده سیاسی
چه می توانست بکند؟
علیرغم اینکه کثیف ترین مهره ها
از قبیل یلسین و پوتین و غیره
زمام امور روسیه کاپیتالیستی را در دست داشتند،
خرابکاری های متحدین اسلامی (فاشیستی و فوندامنتالیستی) امپریالیسم
(ترکیه عردوغانی و عربستان سعودی و جمهوری جمارانی)
روسیه
را
به
جنگ داخلی تروریستی ـ فوندامنتالیستی مهیبی
گرفتار ساخت
که
از
یادآوری جنایات
(گروگانگیری بیماران بیمارستان ها، کودکان دبستان ها، تماشاگران تئاترها، بمب گذاری در مترو و قطار و خانه های پیران که قهرمانان آنتی فاشیست جنگ جهانی دوم بوده اند)
مو
بر اندام آدمی سیخ می شود
و
دود از دودمان روح و روان آدمی بلند می شود.
این
آیا
دلیل
بر
تجزیه طلبی استراتژیکی امپریالیسم
نیست؟
این آیا بدان معنی نیست
که
تجزیه کشور ها
مقدم ترین وظیفه امپریالیسم
به سرکردگی امپریالیسم امریکا
ست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر