فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
(۱۳۳۶)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
از
مسعود بهبودی
از
بهشتی
ساختی
افسانه ای مرموز
نسیه
دادی،
نقد عمر
از
خلق بستاندی
گرم از هستی، ز
هستی ها حذر کردند
سال ها رخساره بر سجاده ساییدند
از تو نامی بر لب و در عالم رؤیا
جامی از می، چهره ای ز آن حوریان دیدند
معنی تحت اللفظی:
خلایق
به امید بهشت افسانه ای تو
و
در بیم از دوزخ وحشت انگیز تو
از
زندگی صرفنظر کردند
و
عمری پیشانی بر خاک مالیدند.
زندگی صرفنظر کردند
و
عمری پیشانی بر خاک مالیدند.
در حالیکه نام تو را بر لب داشتند
و
در
عالم آرزو و خیال
جام می در دست داشتند و در بغل حوریان غنوده بودند.
عالم آرزو و خیال
جام می در دست داشتند و در بغل حوریان غنوده بودند.
فروغ در این بند شعر عصیان
دیالک تیک بیم و امید سعدی
را
به خدمت می گیرد
که
از دیالک تیک های رفتاری خوانین و سلاطین فئودالی است
تا
دیالک تیک بیم و امید سعدی
را
به خدمت می گیرد
که
از دیالک تیک های رفتاری خوانین و سلاطین فئودالی است
تا
تعریفی منطقی
از
طبقه حاکمه ـ خدا
ارائه دهد:
۱
از
بهشتی
ساختی
طبقه حاکمه ـ خدا
بهشتی
ساختی
افسانه ای مرموز
نسیه
دادی،
نقد عمر
از
خلق بستاندی
از
دید فروغ تیزاندیش
اوتوریته ای
مکار و شیاد و عوامفریب و بی رحم و بیدادگر
است:
است:
هستی نقد توده
را
به ازای مشتی اوهام
می ستاند.
طبقه حاکمه ـ خدا
عملا
دیالک تیک داد و ستد
را
به شکل دوئالیسم هیچ دهی و همه چیزستانی تحریف و تخریب می کند:
طبقه حاکمه ـ خدا
از
دید فروغ
دید فروغ
همه چیز ستان هیچ بخش است.
۲
گرم از هستی، ز هستی ها حذر کردند
گرم از هستی، ز هستی ها حذر کردند
سال ها رخساره بر سجاده ساییدند
از تو نامی بر لب و در عالم رؤیا
جامی از می، چهره ای ز آن حوریان دیدند
فروغ
در این بند شعر
ادعای خود
را
استدلال و اثبات تجربی - منطقی می کند:
فروغ
دوئالیسم هیچ دهی و همه چیز ستانی طبقه حاکمه ـ خدا
را
به شکل دیالک تیک بردگی مادام العمر بشریت و خیال فریبایی از میخوارگی و عیاشی بسط و تعمیم دهد.
حیرت انگیز و ضمنا ستایش انگیز
طرز تفکر منطقی دخترکی ۲۰ ساله است.
فروغ جوان
اساسی ترین تناقض
را
در تئولوژی اسلامی کشف و افشا می کند:
همان می
که
لب تر کردن بدان در دنیای واقعی حرام و گناه قلمداد شده،
وعده مصرف بی حد و مرزش در عقبای واهی
به خلایق خر داده می شود.
به خلایق خر داده می شود.
انتقاد علمی و عمیق فروغ ۲۰ ساله
عملا این است
که
اگر می مضر باشد
باید در هر حال مضر باشد
یعنی
مصرف آن
هم
در
دنیا
مضر و مذموم باشد
و
هم
در
عقبا
هم
در
دنیا
مضر و مذموم باشد
و
هم
در
عقبا
۳
از تو نامی بر لب و در عالم رؤیا
جامی از می، چهره ای ز آن حوریان دیدند
نکته قابل توجه
چند و چون بهشت و نعمات بهشتی است:
بهشت موعود
از
سویی
از
سویی
شباهت غریبی به میخانه دارد
و
از سوی دیگر
شبیه جنده خانه است.
از سوی دیگر
شبیه جنده خانه است.
سؤال
اما
این است
که
چرا و به چه دلیل؟
که
چرا و به چه دلیل؟
چرا باید طبقه حاکمه ـ خدا به بهترین بندگان خود
وعده میخانه و جنده خانه
بدهد؟
۴
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید به این سؤال جواب پیدا کرد
که
بهترین بندگان خدا
کیانند؟
از
چند و چون وعده های داده شده
می توان به آرزوها و ایدئال های بهترین بندگان طبقه حاکمه ـ خدا
و
ضمنا
به
ماهیت طبقاتی آنها در همه اعصار (دوران ها) پی برد.
۵
معنی تحت اللفظی:
هم خلایق ساده لوح را از لب تر کردن به می بازداشتی
و
هم
از فرط خصومت به آینده آنها خندیدی.
خلایق
به گور خود مبدل شدند
و
تو که خود را سحاب رحمت جا زده ای،
در طول قرن ها
قطره ای
حتی
نباریدی.
برای درک مفهوم «گور خود گشتن» توده
باید
به
دیالک تیک فرم و محتوا
(ظرف و مظروف)
اندیشید
که
فروغ به شکل دیالک تیک گور و حوایج جسمی و روحی و روانی بسط و تعمیم می دهد:
بندگان طبقه حاکمه ـ خدا
لذت
را
با
ریاضت
جایگزین کرده اند.
یعنی
از ارضای نیازهای طبیعی، غریزی، جسمی، روحی و روانی خود
صرفنظر کرده اند
تا
از
عذاب الیم نجات یابند
و
اگر بخت یار باشد
به
لذات عظیم دست یابند.
۶
فروغ
ضمنا
از وارونه سازی ها پرده برمی دارد:
طبقه حاکمه ـ خدا
نه، به عنوان تصویر آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه ستمگر و بیدادگر،
بلکه به عنوان ابر باران رحمت
جا زده می شود.
ابر عقیمی
که
در طول قرون قطره ای حتی نمی بارد.
بهتر از این نمی توان مشت شیادان زمینی و اسمانی
را
باز کرد.
بدهد؟
۴
از تو نامی بر لب و در عالم رؤیا
جامی از می، چهره ای ز آن حوریان دیدند
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید به این سؤال جواب پیدا کرد
که
بهترین بندگان خدا
کیانند؟
از
چند و چون وعده های داده شده
می توان به آرزوها و ایدئال های بهترین بندگان طبقه حاکمه ـ خدا
و
ضمنا
به
ماهیت طبقاتی آنها در همه اعصار (دوران ها) پی برد.
۵
هم شکستی ساغر امروز ها شان را
هم به فرداهای شان با کینه خندیدی
گور خود گشتند
و
ای باران رحمت ها،
قرن ها بگذشت و بر آنها نباریدی معنی تحت اللفظی:
هم خلایق ساده لوح را از لب تر کردن به می بازداشتی
و
هم
از فرط خصومت به آینده آنها خندیدی.
خلایق
به گور خود مبدل شدند
و
تو که خود را سحاب رحمت جا زده ای،
در طول قرن ها
قطره ای
حتی
نباریدی.
برای درک مفهوم «گور خود گشتن» توده
باید
به
دیالک تیک فرم و محتوا
(ظرف و مظروف)
اندیشید
که
فروغ به شکل دیالک تیک گور و حوایج جسمی و روحی و روانی بسط و تعمیم می دهد:
بندگان طبقه حاکمه ـ خدا
لذت
را
با
ریاضت
جایگزین کرده اند.
یعنی
از ارضای نیازهای طبیعی، غریزی، جسمی، روحی و روانی خود
صرفنظر کرده اند
تا
از
عذاب الیم نجات یابند
و
اگر بخت یار باشد
به
لذات عظیم دست یابند.
۶
هم شکستی ساغر امروز ها شان را
هم به فرداهای شان با کینه خندیدی
گور خود گشتند
و
ای باران رحمت ها،
قرن ها بگذشت و بر آنها نباریدی فروغ
ضمنا
از وارونه سازی ها پرده برمی دارد:
طبقه حاکمه ـ خدا
نه، به عنوان تصویر آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه ستمگر و بیدادگر،
بلکه به عنوان ابر باران رحمت
جا زده می شود.
ابر عقیمی
که
در طول قرون قطره ای حتی نمی بارد.
بهتر از این نمی توان مشت شیادان زمینی و اسمانی
را
باز کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر