ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
سعدی
خود پرستی
خیزد از دنیا و جاه
نیستی و حق پرستی خوش تر
است.
سعدی در این بیت غزل
فقر را بر ثروت
و
حق پرستی را بر خود پرستی ترجیح می
دهند.
منظور از حق پرستی چیست؟
۱
اگر منظور سعدی از حق،
طبقه حاکمه ـ خدا
باشد،
می توان گفت که او خود پرستی را در
تضاد با خداپرستی
می داند.
سعدی
در بیت قبلی غزل
هم
خود پرستی را برابر با بت پرستی دانسته
بود.
این بدان معنی است
که
در
ایده ئولوژی برده داری و فئودالی،
خود پرستی
کفر است.
به عبارت دیگر
ما
در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی
با
دوئالیسم خود و خدا
(انسان و خدا)
و
در نتیجه
با دوئالیسم خود پرستی و طبقه حاکمه ـ
خدا پرستی
سر و کار داریم.
این همان دوئالیسم بنده و خداوند بنده
رعیت و ارباب فئودال
است.
۲
خود پرستی
خیزد از دنیا و جاه
نیستی و حق پرستی خوش تر
است.
این بدان معنی است
که
بنده و رعیت
آدم نیستند.
زباله واره اند.
به همین دلیل
به عوض پرستش خود
باید به پرستش ارباب خود
بپردازند.
طبقه حاکمه ـ خدا
نیز
چیزی جز تصویر انتزاعی ـ آسمانی طبقه
حاکمه نیست.
البته
طبقه حاکمه
هم
خود
را
بنده طبقه حاکمه ـ خدا
جا می زند و حتی تصور می کند.
فرق طبقه حاکمه و توده
در رابطه با طبقه حاکمه ـ خدا
این است
که
طبقه حاکمه عزیز کرده ی طبقه حاکمه ـ خدا ست.
به همین دلیل
به قول خواجه شیراز
طبقه حاکمه ـ خدا
گنج زر
به طبقه حاکمه داده
و کنج قناعت به توده.
تنها راه رهایش توده در آخرت
از ذلت
تسلیم
به طبقه حاکمه
و
دادن بخشی از دار و ندار خود
به
روحانیت
و
یا
به
کسانی
است
که
روزی مثل خود توده بوده اند
ولی
به علل متفاوت
علیل و ذلیل شده اند
و
از طریق گدایی روزگار می گذرانند.
۳
خود پرستی
خیزد از دنیا و جاه
نیستی و حق پرستی خوش تر
است.
خود پرستی
(اگوئیسم)
اما
بر خلاف ادعای سعدی
چیزی طبیعی ـ غریزی و بنیادی است.
خود پرستی
ضمنا
خاص انسان ها نیست
که
به قول سعدی
با داشتن ثروت و جاه و مقام در رابطه
باشد.
نباتات و جانوران
هم
خودپرست
اند
و
فکر و ذکر و هم و غمی جز حفظ نوع خود و
تکثیر و توسعه نوع خود
در سر ندارند.
اگوئیسم
اله منتار
(ذاتی، بنیادی)
است.
حتی در فلسفه قرون وسطی
از
غریزه حفظ نفس
سخن در میان است.
حفظ نفس
به هر قیمت و تحت هر شرایط
معنایی جز اگوئیسم ندارد.
سعدی
آخرین کسی است که از غریزه حفظ نفس بی
خبر باشد.
۴
تحقیر اگوئیسم از سوی ایده ئولوژی نظامات
برده داری و فئودالی
و
دعوت به حق پرستی کذایی
(طبقه حاکمه ـ خدا پرستی)
از سویی
به معنی سلب ناتورالیته (طبیعیت) از
توده است
و
از سوی دیگر
توهین آشکار به آدمیت آدم ها ست.
آنهم آدم هایی که خدای حقیقی خاک اند
و
غیاب شان
به معنی توقف تولید مایحتاج حیاتی جامعه
و بازتولید جامعه است
و
به معنی مرگ عنقریب جامعه از تشنگی و
گرسنگی و سرما و گرما و غیره است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر