«مسایل لنینسم»
اثری
از
استالین
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
لنینیسم
بطور کُلی
(بالاعم)
تئوری و تاکتیک (؟) انقلاب پرلتاریا (پرولتاریا)
و
بطور اخص
(بالاخص)
تئوری و تاکتیک (؟) دیکتاتوری پرولتاریا (پرولتاریا) ست.
جدا کردن لنینیسم از مارکسیسم
و
«ایلیچ»، «ایلیچ»، گفتن استالین
حاوی سه نیت سوء
در آن واحد
اند:
الف
بدین طریق و با این ترفند
از
سویی
فاتحه ای بلند
بر
مارکسیسم
خوانده می شود.
یعنی
مارکسیسم
با
لنینیسم کذایی
جایگزین می شود.
لنینیسمی
که
شیر بی یال و دمی است
و
استالین و طویله های استالینیستی
آن
را
به میل و هوس خود
و
بسته به حوایج هر از گاهی خود
مورد تحریف و سوء استفاده قرار می گیرد.
ب
با «ایلیچ»، «ایلیچ»، کردن استالین
ولادیمیر لنین
مثل جنازه اش
کوچتر و کوچکتر می شود
و
در
جیب جلیتقه استالین
جا می گیرد.
این البته مانع آن نمی شود
که
استالین
خود را و سکنه کاینات را
شاگرد نابغه ی ایلیچ کوچولو جا بزند.
پ
با طرح مستقل لنینیسم
فقط فاتحه ای بر مارکسیسم خوانده نمی شود.
بلکه ضمنا
مارکسیسم - لنینیسم
به عنوان چیزی روسی
جا زده می شود.
می توان گفت
که
در این تحریف استالینیستی
کفتار ناسیونالیسم روس
خرناسه می کشد.
۲
لنینیسم
بطور کُلی
(بالاعم)
تئوری و تاکتیک (؟) انقلاب پرلتاریا (پرولتاریا)
و
بطور اخص
(بالاخص)
تئوری و تاکتیک (؟) دیکتاتوری پرولتاریا (پرولتاریا) ست.
یکی از دلایل حذف زیر زیرکی مارکسیسم
توسط استالین و طویله های استالینیستی
سطح سواد فلسفی بغایت نازل و رقت انگیز حضرات است.
استالین
به احتمال قوی
حتی سطری از آثار مارکس نخوانده است.
چون
بدون آشنایی دقیق
با
مفاهیم فلسفی
هرگز نمی توان جمله ای از سخنان مارکس را درک کرد.
سخنانی
که
چه بسا
در کلافی از طنز و تمسخر و طعنه
فرمولبندی می شوند.
۳
لنینیسم
مارکسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتاریا ست.
صحت نظر ما
در این جفنگجمله استالین اثبات می شود:
این اولا بدان معنی است
که
استالین
معنی «عصر» را نمی داند.
عصر و یا دوران
یک مفهوم فلسفی است.
تاریخ بشری
سلسله مراتبی از دوران ها ست:
الف
دوران کمونیسم آغازین
ب
دوران برده داری
پ
دوران فئودالی
ت
دوران سرمایه داری
...
۴
لنینیسم
مارکسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتاریا ست.
وقتی از دوران کمونیسم آغازین سخن می رود،
این بدان معنی است
که
کمونیسم آغازین
در سراسر سیاره زمین برقرار بوده است.
البته در فرم های مختلف، متفاوت و متنوع
۵
لنینیسم
مارکسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتاریا ست.
وقتی تجزیه و تلاشی کمونیسم آغازین شروع می شود،
در
دوران کمونیسم آغازین
شکاف می افتد
و
در مقیاس جهانی
دوران نوینی به نام دوران برده داری آغاز می شود.
۶
با تجزیه و تلاشی نظام برده داری
دوران برده داری
در مقیاس جهان
با
دوران انقلابی نوینی
به نام دوران فئودالی جایگزین می شود.
تاریخ جامعه بشری
چیزی جز گذار صعودی و بالنده از دورانی به دوران دیگر و بهتر نیست.
۷
خود نظام فئودالی
از فازهای توسعه سه گانه ای تشکیل شده است:
به همین دلیل
از
سه فاز زیرین قرون وسطی
(قرن ششم تا قرن پانزدهم)
سخن در میان است:
الف
قرون وسطی آغازین
ب
قرون وسطی متعالی
پ
قرون وسطی واپسین
۸
همه این فازها و مراحل فئودالیسم
در
دروان فئودالی
و
در
مقیاس جهانی
وجود داشته اند.
فقط کسی که مغز خر خورده باشد،
از
دوران فئودالی واپسین
دم می زند.
۹
لنینیسم
مارکسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتاریا ست.
به زعم استالین
ما با دو دوران زیر سر و کار داشته ایم:
الف
دوران سرمایه داری
ب
دوران امپریالیسم
۱۰
به زعم استالین
مارکسیسم
قرآن پیغمبری در عصر سرمایه داری بوده
و
لنینیسم
قرآن پیغمبری در عصر امپریالیسم.
۱۱
اگر اندکی پای منبر استالین بنشینیم
اندک اندک در می یابیم
که
استالینسم
هم
قرآن پیغمبری برای عصر سوسیالیسم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر