انتظار نشانه چیست؟
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
چه وهمی است انسان!
چه چیزی نوی چه هیولایی،
چه آشوبی، چه سوژه متناقصی، چه اعجوبه ای!
داور همه چیز، کرم زمینی ابله
چه آشوبی، چه سوژه متناقصی، چه اعجوبه ای!
داور همه چیز، کرم زمینی ابله
امانت دار حق
گنداب شبهه واشتباه
افتخار و تحفه هستی
چه کسی این کلاف سردرگم را خواهد گشود؟
چه کسی این کلاف سردرگم را خواهد گشود؟
پاسکال
مش پاسکال
۱
اولا انسان وهم نیست، واقعیت است.
۲
انسان نو نیست،
نوآور و نوساز است.
۳
تبار انسان به موجودات تک سلولی می رسد.
۴
سوبژکت متناقض بی معنی است.
۵
انسان
و
همه چیز هستی
تضادمند است.
۶
همه چیز هستی
خصلت دیالک تیکی دارد.
مش پاسکال
۱
اولا انسان وهم نیست، واقعیت است.
۲
انسان نو نیست،
نوآور و نوساز است.
۳
تبار انسان به موجودات تک سلولی می رسد.
۴
سوبژکت متناقض بی معنی است.
۵
انسان
و
همه چیز هستی
تضادمند است.
۶
همه چیز هستی
خصلت دیالک تیکی دارد.
۷
قضاوت (داوری) نشانه دانایی است.
۸
بلاهت
ابله قلمداد کردن داور یگانه هستی است.
۹
انسان امانتدار حق کذایی نیست.
۱۰
انسان سوبژکت یگانه تاریخ است.
۱۱
انسان
گل سر سبد موجودات هستی است
و
نه
گنداب شبهه و اشتباه.
۱۲
تردید (شبهه) پویا موتور تفکر است
و
اندیشه
باید
به
محک عمل بخورد
«تا سیه روی شود، هر چه در ان غش باشد.» (حافظ)
۱۳
خطا
ننگ نیست.
۱۴
خطا اثبات بطلان اندیشه است
و لذا درس آموز است.
۱۵
خطا
همراه همیشگی آزمون است.
دیالک تیک آزمون و خطا.
۱۶
خالق انسان
نه
خدا
بلکه کار است.
۱۷
انسان
در روند کار
هم
خود
را
ساخته است
هم
خود
را
شناخته است
و
هم
جهان و جامعه و تاریخ بشری
را
ساخته است.
۱۸
گرهگشای هستی
کسی جز خود انسان متفکر نیست.
عشق همون حسيِ كه از چشم وارد ميشه ، تو دل به بلوغ ميرسه و از كمر خارج ميشه
حریف
این عشق نیست.
هوس است است.
عشق ربطی به هوس ندارد.
این
نیاز غریزی است
نیاز به سکس است
و نه عشق.
همین حس و نیاز را حشرات و حیوانات هم دارند.
عشق حقیقی کمیاب و کیمیا ست.
حریف
۱
بخشی از مسئله همین است.
۲
عشق پدیده ای خودپو ست.
ارادی و اختیاری نیست.
۳
عشق به پای خود می آید
در نمی زند و اجازه نمی گیرد.
۴
آدم اصلا نمی داند که چرا در بند عشق چیزی و یا کسی گرفتار آمده است.
۵
عشق ضمنا یک طرفه است.
به همین دلیل زجر آور است
و در مواردی محکوم به شکست و استحاله به نفرت است.
۶
اصیل ترین عاشقان جهان کیانند؟
حریف
این عشق نیست.
هوس است است.
عشق ربطی به هوس ندارد.
این
نیاز غریزی است
نیاز به سکس است
و نه عشق.
همین حس و نیاز را حشرات و حیوانات هم دارند.
عشق حقیقی کمیاب و کیمیا ست.
حریف
۱
بخشی از مسئله همین است.
۲
عشق پدیده ای خودپو ست.
ارادی و اختیاری نیست.
۳
عشق به پای خود می آید
در نمی زند و اجازه نمی گیرد.
۴
آدم اصلا نمی داند که چرا در بند عشق چیزی و یا کسی گرفتار آمده است.
۵
عشق ضمنا یک طرفه است.
به همین دلیل زجر آور است
و در مواردی محکوم به شکست و استحاله به نفرت است.
۶
اصیل ترین عاشقان جهان کیانند؟
رسانه های آزاد
فقط و فقط
در کره مریخ وجود دارند.
فقط و فقط
در کره مریخ وجود دارند.
۱
در کره زمین
در کره زمین
هر سخنی
حتی
مهر طبقه اجتماعی معینی را بر پیشانی اش دارد.
۲
بی طرفی محال است.
بی طرفی محال است.
۳
زنده باد رسانه حقیقت عینی
زنده باد رسانه حقیقت عینی
ویرایش:
مرغ همسایه دافِه
چراشو نمیدونم
اما تا بوده همین بوده
همیشه آدم ها به اون چیزی که دارن
راضی نیستن
اینکه چرا مرغ همسایه دافِه
دلیل موجهی نداره
اما هست دیگه
کاریشم نمیشه کرد
علی الخصوص اونایی ک شعار میدن و
میگن:
«ما اصلا اینجوری نیستیم»
نگین، نیستین ک باور نمیکنم
البته خرده هم نمیشه گرفت
چون این خصلت ادم ها ست.
پایان
اگر جنی، ملکی و یا شبحی
ایرادات این سخن حریف را پیدا کند
ما
درجا
وضو می گیریم و برای امواتش از ته دل دعا می کنیم.
ایرادات این سخن حریف را پیدا کند
ما
درجا
وضو می گیریم و برای امواتش از ته دل دعا می کنیم.
چطور می شود که قوانین
قوانین طبقه حاکم نباشند ؟
در کدام جوامع چنین نیست ؟
۱
در هر جامعه طبقاتی
روبنای ایده ئولوژیکی
انعکاس زیرنبای اقتصاید است.
۲
در جامعه سوسیالیستی هم که طبقه حاکمه عوض می شود
یعنی اتحادی از طبقه کارگر و دهقانان و روشنفکران خلقی به مقام طبقه حاکمه می رسد
قضیه از همین قرار است:
۳
روبنای ایده ئولوژیکی
(مذهب و دولت و هنر و فلسفه و اخلاق و حقوق و قضاوت و معیارهای اخلاقی و ارزشی و هنجارهای (نرم های) قانونی و شرعی و غیره)
در تحلیل نهایی
توسط زیربنای اقتصادی
(یعنی توسط طبقه حاکمه، یعنی توسط صاحبان اصلی مهم ترین وسایل تولید از اراضی کشت تا مزارع و مراتع و قنوات و کارخانجات و بانک ها و مستغلات و غیره)
تعیین می شود.
۴
وقتی در جامعه کمونیستی طبقات اجتمای محو شوند
حاکمیت و دولت می میرد:
خودگرانی و خودفرمایی توده مولد و زحمتکش برقرار می شود.
۵
با توده سالاری
با برقراری دموکراسی به معنی حقیقی کلمه
آزادی و استقلال حقیقی انسان ها
امکان پذیر می گردد.
۶
توده در این فرماسیون اجتماعی
دیالک تیکی از مربی و مربا می شود:
توده به پروردگار توده بدل می شود.
۷
توده تحت رهبری طبقه کارگران صنعتی (زیر پرچم حزب توده) به خودپروری می پردازد.
قوانین طبقه حاکم نباشند ؟
در کدام جوامع چنین نیست ؟
۱
در هر جامعه طبقاتی
روبنای ایده ئولوژیکی
انعکاس زیرنبای اقتصاید است.
۲
در جامعه سوسیالیستی هم که طبقه حاکمه عوض می شود
یعنی اتحادی از طبقه کارگر و دهقانان و روشنفکران خلقی به مقام طبقه حاکمه می رسد
قضیه از همین قرار است:
۳
روبنای ایده ئولوژیکی
(مذهب و دولت و هنر و فلسفه و اخلاق و حقوق و قضاوت و معیارهای اخلاقی و ارزشی و هنجارهای (نرم های) قانونی و شرعی و غیره)
در تحلیل نهایی
توسط زیربنای اقتصادی
(یعنی توسط طبقه حاکمه، یعنی توسط صاحبان اصلی مهم ترین وسایل تولید از اراضی کشت تا مزارع و مراتع و قنوات و کارخانجات و بانک ها و مستغلات و غیره)
تعیین می شود.
۴
وقتی در جامعه کمونیستی طبقات اجتمای محو شوند
حاکمیت و دولت می میرد:
خودگرانی و خودفرمایی توده مولد و زحمتکش برقرار می شود.
۵
با توده سالاری
با برقراری دموکراسی به معنی حقیقی کلمه
آزادی و استقلال حقیقی انسان ها
امکان پذیر می گردد.
۶
توده در این فرماسیون اجتماعی
دیالک تیکی از مربی و مربا می شود:
توده به پروردگار توده بدل می شود.
۷
توده تحت رهبری طبقه کارگران صنعتی (زیر پرچم حزب توده) به خودپروری می پردازد.
اثری
از
حسین رزاقی
حسین رزاقی
مشخصه آثار هنری چیست؟
۱
فرق آثار حرفه ای با آثار هنری چیست؟
۲
فرق تندیس با لولهنگ چیست؟
۳
فرق شعر با علم و فن و فلسفه چیست؟
۴
فرق نیما با عادولف احمق شاملو چیست؟
به این جمله تان دقت کنید:
«من که فلسفه نمی بافم
ایهام و ایجاز استعاره و کل صنایع ادبی را بکار می برم تا یک حس پیچیده را بیان کنم
۱
فرق آثار حرفه ای با آثار هنری چیست؟
۲
فرق تندیس با لولهنگ چیست؟
۳
فرق شعر با علم و فن و فلسفه چیست؟
۴
فرق نیما با عادولف احمق شاملو چیست؟
به این جمله تان دقت کنید:
«من که فلسفه نمی بافم
ایهام و ایجاز استعاره و کل صنایع ادبی را بکار می برم تا یک حس پیچیده را بیان کنم
تا کسی که می خواند به یک درک برسد.»
۱
این دعوی شما اولا بدان معنی است که خرد کل اندیش (فلسفه) یاوه است و فلسفیدن یاوه بافی است.
۲
شما
چه بدانید و چه ندانید
چه بخواهید و چه نخواهید
فلسفه ستیز و یا خردستیز هستید.
۳
خردستیزی مشخصه اصلی ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی است.
۴
آنها هم دشمن فلسفه (خرد کل اندیش) هستند.
هدف و آماج آنها تبدیل جامعه به جنگل و طویله است.
۵
این دعوی شما ثانیا بدان معنی است که در قاموس شما
شعر آگاهانه سروده می شود:
شاعر ایهام و ایجاز و استعاره را به خدمت می گیرد تا شق القمر کند.
۶
شعری که آگاهانه سروده شود
اصلا شعر نیست.
شعار است.
۷
شعار اصولا دیالک تیکی از خودپویی و آگاهی است.
شعر غلیان روح دستخوش آشوب است.
سرودن شعر به اشعر تحمیل می شود.
اگر نسراید جنون می گیرد.
مثال
شعر حیدر بابا آگاهانه سروده نشده است.
به شهریار تحمیل شده است.
فشار روان و رنج درون است که شهریار را به سرایش این شاهکار واداشته است.
دست خودش نبوده است.
خودش حتی از جوشش خودپوی شعر غافلگیر شده است.
۸
شما تفاوت و تضاد نیما با شاملو را هم نمی دانید.
۹
نیما خردگرا ست
شاملو اما خردستیز است.
نیما ماتریالیست و رئالیست است
شاملو ایدئالیست و ایرئالیست است.
نیما هم شخصا مولد و زحمتکش است و هم شاعر توده مولد و زحمتکش است
شاملو خودش عیاش و لات و لاشخور است و شاعر طبقه حاکمه لاشخور و بهره کش خودپرست از خود راضی است.
۱۰
شاملو جد اندر جد فاشیست بوده است.
سطر سطر زباله های شاملو
ترجمه دست و پا شکسته زباله های اجامر فاشیسم، فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم) و نیچه ئیسم است.
۱۱
منگرایی شاملو
منگرایی هیتلری است.
۱۲
من در لاطائلات شاملو
نخبه در تئوری فاشیستی نخبگان (اورتگا گاسه) است.
۱۳
شاملو و جلال ال عبا مقوله فاشیستی نخبه را به روشنفکر، چریک، مجاهد و غیره ترجمه کرده اند و به عرش اعلی برده اند و جامعه را به زهر فاشیسم و فوندامنتالیسم آلوده اند و به طویله و جنده خانه و تیمارستان مبدل ساخته اند.
۱
این دعوی شما اولا بدان معنی است که خرد کل اندیش (فلسفه) یاوه است و فلسفیدن یاوه بافی است.
۲
شما
چه بدانید و چه ندانید
چه بخواهید و چه نخواهید
فلسفه ستیز و یا خردستیز هستید.
۳
خردستیزی مشخصه اصلی ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی است.
۴
آنها هم دشمن فلسفه (خرد کل اندیش) هستند.
هدف و آماج آنها تبدیل جامعه به جنگل و طویله است.
۵
این دعوی شما ثانیا بدان معنی است که در قاموس شما
شعر آگاهانه سروده می شود:
شاعر ایهام و ایجاز و استعاره را به خدمت می گیرد تا شق القمر کند.
۶
شعری که آگاهانه سروده شود
اصلا شعر نیست.
شعار است.
۷
شعار اصولا دیالک تیکی از خودپویی و آگاهی است.
شعر غلیان روح دستخوش آشوب است.
سرودن شعر به اشعر تحمیل می شود.
اگر نسراید جنون می گیرد.
مثال
شعر حیدر بابا آگاهانه سروده نشده است.
به شهریار تحمیل شده است.
فشار روان و رنج درون است که شهریار را به سرایش این شاهکار واداشته است.
دست خودش نبوده است.
خودش حتی از جوشش خودپوی شعر غافلگیر شده است.
۸
شما تفاوت و تضاد نیما با شاملو را هم نمی دانید.
۹
نیما خردگرا ست
شاملو اما خردستیز است.
نیما ماتریالیست و رئالیست است
شاملو ایدئالیست و ایرئالیست است.
نیما هم شخصا مولد و زحمتکش است و هم شاعر توده مولد و زحمتکش است
شاملو خودش عیاش و لات و لاشخور است و شاعر طبقه حاکمه لاشخور و بهره کش خودپرست از خود راضی است.
۱۰
شاملو جد اندر جد فاشیست بوده است.
سطر سطر زباله های شاملو
ترجمه دست و پا شکسته زباله های اجامر فاشیسم، فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم) و نیچه ئیسم است.
۱۱
منگرایی شاملو
منگرایی هیتلری است.
۱۲
من در لاطائلات شاملو
نخبه در تئوری فاشیستی نخبگان (اورتگا گاسه) است.
۱۳
شاملو و جلال ال عبا مقوله فاشیستی نخبه را به روشنفکر، چریک، مجاهد و غیره ترجمه کرده اند و به عرش اعلی برده اند و جامعه را به زهر فاشیسم و فوندامنتالیسم آلوده اند و به طویله و جنده خانه و تیمارستان مبدل ساخته اند.
درختان به من آموختند که
پايبندي هر كس به اندازه ي ريشه ي اوست.
به هر درختي نمي توان تكيه كرد.
حریف
۱
فرمولبندی این سخن دقیق و درست نیست.
۲
مفهوم «پایبندی هر کس» تحت اللفظی معنی شده است.
۳
منظور مؤلف
قابلیت هر کس به پایبندی،
استحکام و پایداری هر کس و یا قابلیت هر کس به اتکاء
بوده است.
۴
این سخن
در تحلیل نهایی
آنتی فمینیستی (مبتنی بر زن ستیزی) و حتی آنتی هومانیستی (مبتنی بر انسان ستیزی) است.
۵
زن در این سخن
سلب آدمیت می شود.
زباله واره تصور و تصویر می شود.
بی هویت، بی منیت، بی فردیت، بی شخصیت تصور و تصویر می شود.
۶
زن در این سخن
انگل واره تصور و تصویر می شود.
زالو واره تصور و تصویر می شود که به دنبال نری می گردد تا از آن تغذیه کند
و
خونش را بمکد.
۷
زن در این سخن
بدبختی تصور و تصویر می شود که لیاقت و توان ایستادن روی پاهای استوار خودش را ندارد و در به در به دنبال نری می گردد تا از او تکیه گاهی بسازد.
۸
نری که خودش صدها بار ترحم انگیز تر از او ست.
۹
عکس اینهم هست:
چه بسا نران انگل که در زنان تکیه گاه مطمئنی می جویند.
۱۰
با دیدن زن برهنه ای ریاکارانه فریاد می کشند:
«آه، ای یقین یافته بازت نمی نهم»
و سودایی جز استثمار جنسی و روحی و روانی زن در سر ندارند.
فرمولبندی این سخن دقیق و درست نیست.
۲
مفهوم «پایبندی هر کس» تحت اللفظی معنی شده است.
۳
منظور مؤلف
قابلیت هر کس به پایبندی،
استحکام و پایداری هر کس و یا قابلیت هر کس به اتکاء
بوده است.
۴
این سخن
در تحلیل نهایی
آنتی فمینیستی (مبتنی بر زن ستیزی) و حتی آنتی هومانیستی (مبتنی بر انسان ستیزی) است.
۵
زن در این سخن
سلب آدمیت می شود.
زباله واره تصور و تصویر می شود.
بی هویت، بی منیت، بی فردیت، بی شخصیت تصور و تصویر می شود.
۶
زن در این سخن
انگل واره تصور و تصویر می شود.
زالو واره تصور و تصویر می شود که به دنبال نری می گردد تا از آن تغذیه کند
و
خونش را بمکد.
۷
زن در این سخن
بدبختی تصور و تصویر می شود که لیاقت و توان ایستادن روی پاهای استوار خودش را ندارد و در به در به دنبال نری می گردد تا از او تکیه گاهی بسازد.
۸
نری که خودش صدها بار ترحم انگیز تر از او ست.
۹
عکس اینهم هست:
چه بسا نران انگل که در زنان تکیه گاه مطمئنی می جویند.
۱۰
با دیدن زن برهنه ای ریاکارانه فریاد می کشند:
«آه، ای یقین یافته بازت نمی نهم»
و سودایی جز استثمار جنسی و روحی و روانی زن در سر ندارند.
بهترین دین حاضر در دنیا کدام دین است؟
البته منظورم برتری نسبی است.
حریف تنبل فی التفکر
۱
آخرین چیز از هر چیز همیشه بهترین چیز از آن چیز است.
البته منظورم برتری نسبی است.
حریف تنبل فی التفکر
۱
آخرین چیز از هر چیز همیشه بهترین چیز از آن چیز است.
چرا و به چه دلیل؟
۲
مثال
آخرین میزی که نجار تولید می کند
بهترین میز او ست.
۳
دلیل این مسئله در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت (میز و نجار) است.
۴
فقط میز (اوبژکت) نیست که تحت تأثیر نجار (سوبژکت) است
۵
نجار هم به نوبه خود تحت تأثیر میز قرار دارد.
۶
برای اینکه میز در روند تولید در آیینه دل (ضمیر) نجار منعکس می شود.
۷
به همین دلیل اولین میز نجار معیوب تر از آخرین میز او ست.
۸
به همین دلیل
نجار رفته رفته مجرب تر و مسلط تر و ماهرتر می گردد.
۹
تفکر اصولا و اساسا ثمره کار است
که
بعدا کمر به خدمت کار می بندد
یعنی به ارتقای کیفیت کار خدمت می کند.
۱۰
در روند کار و در اثر کار است که میمون
آدم می شود.
۱۱
در روند کار و در اثر کار است که مغز به کار می افتد و می اندیشد.
۱۲
مثال
هر تبری که دهقان بر تنه درخت فرود می آورد،
سیلی از سیگنال های حسی متنوع به مغز او جاری می شود.
۱۳
دهقان در اثر کار (تبر زدن بر تنه)
به پوکی و یا تری و خشکی تنه پی می برد
به نحوه درست و نادرست فرود آوردن تبر بر تنه پی می برد.
به اندازه دسته تبر
به تیزی و کندی تیغه تبر
حتی به صحت و سقم پیشداوری هایش
راجع به تنه
راجع به تیغه تبر
راجع به دسته تبر
راجع به نحوه کار با تبر
پی می برد.
۱۴
دانش تجربی
ثمره کار (تجربه) است.
۱۵
کار خالق انسان است.
بدون کار
انسان
حیوان می ماند.
۱۶
جواب به سؤال حریف تنبل اندیش:
اسلام بهترین دین است.
۱۷
اسلام نتیجه نفی دیالک تیکی همه ادیان پیشین است.
۱۸
نفی دیالک تیکی
یعنی
حفظ جنبه های مثبت ادیان پیشین
و
حذف جنبه های منفی آنها
هدف اصلی ادیان
فریب انسان ها
به نیت چپاول آنها بوده است.
تحمیق خدعه گرانه واً شستشوی مغزی بشر بوده است.
تا براحتی از حقایق زندگی دور و در عالم توهمات خود سر گردان بمانند
پس باید نتیجه گیری کرد که
آخرین دین به لحاظ فریبایی و ریا کاری کاملتر و یا به عبارتی بهتر٬ پیچیده تر از ادیان قبل از خود است و نه بهتر
حریف
ممنون از ابراز نظر که نعمتی است در سرزمین لالان و بی زبانان.
۱
در عصر جدید
جزوه ای در اروپا تحت عنوان «سه عوامفریب»
مخفیانه منتشر شد.
۲
در این جزوه هم همین نظر باطل شما تبلیغ می شد:
حضرت موسی و عیسی و محمد به عنوان سه کلاهبردار و مکار و عوامفریب و دروغگو جا زده می شدند.
۳
تفاوت شما با مؤلفین جزوه این است که آنها امکان کسب اطلاع درست از ماهیت و فونکسیون و رسالت ادیان نداشته اند
ولی شما این امکان را دارید.
۴
ما صدها مطلب در زمینه دین و مذهب ترجمه و منتشر کرده ایم و صدها آیه از قران و نهج البلاغه و غیره را تحلیل کرده ایم.
اجنه و ملائکه و اشباح خواننده اند و ابراز رضایت کرده اند.
آدم ها اما دنبال چیزهای خیلی خیلی مهم اند و فرصت سرخاراندن ندارند.
۵
طرفه می دانید، چیست؟
۶
طرفه این است
که
مؤلفین جزوه فوق الذکر مفهوم (واژه) ضلالت (فریب و گمراه سازی)
را
از
همین ادیان
گرفته اند.
این اما به چه معنی است؟
۷
این بدان معنی است که خود مؤلفین جزوه
بلحاظ اسلوبی (متدیکی، روش تحلیل) بسان انبیاء در هزاران سال قبل
با دوئالیسم هدایت و ضلالت
«اندیشیده» اند.
۸
یعنی هزاران سال بعد از مرگ انبیاء غافل از فوت و فن تفکر علمی بوده اند.
چرا و به چه دلیل؟
۹
به این دلیل که با دوئالیسم های سطحی و اخلاقی هدایت و ضلالت و ریا و صداقت و غیره نمی توان از عهده تحلیل مسائل برآمد
فقط می توان دست به عوامفریبی زد.
۱۰
چون آنچه که در اکنون خرافه و دروغ و فریب می نمایند، چند هزار سال قبل حقیقت تاریخی بوده است.
۱۱
برای اینکه در آن زمان دور
نیروهای مولده
(علم و فن و ابزار و فوت و فن تجزیه و تحلیل و شناخت و غیره)
هنوز رشد چشمگیری نداشته اند.
به همین دلیل حتی امکان تهیه نان بخور و نمیر وجود نداشته و اطفال خود را چال می کردند تا تعداد نانخور کم شود.
۱۲
ما حاضریم قرآن کریم را مشترکا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و سخنان رسول اکرم را هم.
۱۳
مشکل ما کمبود وقت است.
اجنه و ملائکه قول همکاری داده اند.
آن بیچاره ها هم وقت کم دارند.
چون شب و روز مشغول عبادت اند
۲
مثال
آخرین میزی که نجار تولید می کند
بهترین میز او ست.
۳
دلیل این مسئله در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت (میز و نجار) است.
۴
فقط میز (اوبژکت) نیست که تحت تأثیر نجار (سوبژکت) است
۵
نجار هم به نوبه خود تحت تأثیر میز قرار دارد.
۶
برای اینکه میز در روند تولید در آیینه دل (ضمیر) نجار منعکس می شود.
۷
به همین دلیل اولین میز نجار معیوب تر از آخرین میز او ست.
۸
به همین دلیل
نجار رفته رفته مجرب تر و مسلط تر و ماهرتر می گردد.
۹
تفکر اصولا و اساسا ثمره کار است
که
بعدا کمر به خدمت کار می بندد
یعنی به ارتقای کیفیت کار خدمت می کند.
۱۰
در روند کار و در اثر کار است که میمون
آدم می شود.
۱۱
در روند کار و در اثر کار است که مغز به کار می افتد و می اندیشد.
۱۲
مثال
هر تبری که دهقان بر تنه درخت فرود می آورد،
سیلی از سیگنال های حسی متنوع به مغز او جاری می شود.
۱۳
دهقان در اثر کار (تبر زدن بر تنه)
به پوکی و یا تری و خشکی تنه پی می برد
به نحوه درست و نادرست فرود آوردن تبر بر تنه پی می برد.
به اندازه دسته تبر
به تیزی و کندی تیغه تبر
حتی به صحت و سقم پیشداوری هایش
راجع به تنه
راجع به تیغه تبر
راجع به دسته تبر
راجع به نحوه کار با تبر
پی می برد.
۱۴
دانش تجربی
ثمره کار (تجربه) است.
۱۵
کار خالق انسان است.
بدون کار
انسان
حیوان می ماند.
۱۶
جواب به سؤال حریف تنبل اندیش:
اسلام بهترین دین است.
۱۷
اسلام نتیجه نفی دیالک تیکی همه ادیان پیشین است.
۱۸
نفی دیالک تیکی
یعنی
حفظ جنبه های مثبت ادیان پیشین
و
حذف جنبه های منفی آنها
هدف اصلی ادیان
فریب انسان ها
به نیت چپاول آنها بوده است.
تحمیق خدعه گرانه واً شستشوی مغزی بشر بوده است.
تا براحتی از حقایق زندگی دور و در عالم توهمات خود سر گردان بمانند
پس باید نتیجه گیری کرد که
آخرین دین به لحاظ فریبایی و ریا کاری کاملتر و یا به عبارتی بهتر٬ پیچیده تر از ادیان قبل از خود است و نه بهتر
حریف
ممنون از ابراز نظر که نعمتی است در سرزمین لالان و بی زبانان.
۱
در عصر جدید
جزوه ای در اروپا تحت عنوان «سه عوامفریب»
مخفیانه منتشر شد.
۲
در این جزوه هم همین نظر باطل شما تبلیغ می شد:
حضرت موسی و عیسی و محمد به عنوان سه کلاهبردار و مکار و عوامفریب و دروغگو جا زده می شدند.
۳
تفاوت شما با مؤلفین جزوه این است که آنها امکان کسب اطلاع درست از ماهیت و فونکسیون و رسالت ادیان نداشته اند
ولی شما این امکان را دارید.
۴
ما صدها مطلب در زمینه دین و مذهب ترجمه و منتشر کرده ایم و صدها آیه از قران و نهج البلاغه و غیره را تحلیل کرده ایم.
اجنه و ملائکه و اشباح خواننده اند و ابراز رضایت کرده اند.
آدم ها اما دنبال چیزهای خیلی خیلی مهم اند و فرصت سرخاراندن ندارند.
۵
طرفه می دانید، چیست؟
۶
طرفه این است
که
مؤلفین جزوه فوق الذکر مفهوم (واژه) ضلالت (فریب و گمراه سازی)
را
از
همین ادیان
گرفته اند.
این اما به چه معنی است؟
۷
این بدان معنی است که خود مؤلفین جزوه
بلحاظ اسلوبی (متدیکی، روش تحلیل) بسان انبیاء در هزاران سال قبل
با دوئالیسم هدایت و ضلالت
«اندیشیده» اند.
۸
یعنی هزاران سال بعد از مرگ انبیاء غافل از فوت و فن تفکر علمی بوده اند.
چرا و به چه دلیل؟
۹
به این دلیل که با دوئالیسم های سطحی و اخلاقی هدایت و ضلالت و ریا و صداقت و غیره نمی توان از عهده تحلیل مسائل برآمد
فقط می توان دست به عوامفریبی زد.
۱۰
چون آنچه که در اکنون خرافه و دروغ و فریب می نمایند، چند هزار سال قبل حقیقت تاریخی بوده است.
۱۱
برای اینکه در آن زمان دور
نیروهای مولده
(علم و فن و ابزار و فوت و فن تجزیه و تحلیل و شناخت و غیره)
هنوز رشد چشمگیری نداشته اند.
به همین دلیل حتی امکان تهیه نان بخور و نمیر وجود نداشته و اطفال خود را چال می کردند تا تعداد نانخور کم شود.
۱۲
ما حاضریم قرآن کریم را مشترکا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و سخنان رسول اکرم را هم.
۱۳
مشکل ما کمبود وقت است.
اجنه و ملائکه قول همکاری داده اند.
آن بیچاره ها هم وقت کم دارند.
چون شب و روز مشغول عبادت اند
با
ادبیاتش ما را کشت.
۱
انقلاب تاریخ ساز سوسیالیستی اکتبر سرخ؟
۲
منظور
از تاریخ سازی چیست؟
۳
مگه تاریخ بشری با انقلاب اکتبر آغاز شده که سازنده
اش آن باشد.
۴
ضمنا سازنده تاریخ کیست؟
درپردهء راز، زندگی فاش تر است.
ایام به کام آن که کلاش تر است.
مردی که باعشق حوریان درسجده است.
ازهر زن تن فروش عیاش تر است.
ایام به کام آن که کلاش تر است.
مردی که باعشق حوریان درسجده است.
ازهر زن تن فروش عیاش تر است.
حریف
ویرایش:
در پرده ی راز، زندگی فاش تر است.
ایام به کام آن، که کلاش تر است.
مردی که به عیش با حوریان در سجده است
از بوالهوسان گیتی، عیاش تر است
در پرده ی راز، زندگی فاش تر است.
ایام به کام آن، که کلاش تر است.
مردی که به عیش با حوریان در سجده است
از بوالهوسان گیتی، عیاش تر است
شاعر تیز اندیش
دلایل این ویرایش از چه قرار اند؟
دلایل این ویرایش از چه قرار اند؟
تفاوت و تضاد جنده با عیاش:
۱
معیار عینی برای تمیز اعضای جامعه
تشخیص جایگاه آنها در جامعه است.
۲
دریغا دریغ که کسی از این معیار تعیین کننده خبر ندارد.
۳
حریفی چت زده و نوشته:
من فلانی هستم
اهل تهرانم
۲۰ ساله ام.
۴
حریف خیال می کند که خود را حسابی معرفی کرده است
و نمی داند که
از این خبرها نیست.
۵
جایگاه طبقاتی جنده چیست؟
۶
جنده جزو لومپن پرولتاریا ست.
۷
لومپن پرولتاریا تحتانی ترین قشر جامعه است.
۸
لومپن پرولتاریا
قشر اجتماعی انگلی است.
۹
برای اینکه لومپن پرولتاریا در تولید مادی و فکری و هنری جامعه یا اصلا شرکت ندارد و یا شرکت هر از گاهی ـ تصادفی دارد.
۱۰
قشر لومپن پرولتاریا از عناصر زیر تشکیل می شود:
جنده
جاکش
جاسوس
خبرچین
قاچاقچی
چاقوکش
لات
ولگرد
لاابالی
دزد
زورگیر
کلاه مخملی
راهزن
و
۱
معیار عینی برای تمیز اعضای جامعه
تشخیص جایگاه آنها در جامعه است.
۲
دریغا دریغ که کسی از این معیار تعیین کننده خبر ندارد.
۳
حریفی چت زده و نوشته:
من فلانی هستم
اهل تهرانم
۲۰ ساله ام.
۴
حریف خیال می کند که خود را حسابی معرفی کرده است
و نمی داند که
از این خبرها نیست.
۵
جایگاه طبقاتی جنده چیست؟
۶
جنده جزو لومپن پرولتاریا ست.
۷
لومپن پرولتاریا تحتانی ترین قشر جامعه است.
۸
لومپن پرولتاریا
قشر اجتماعی انگلی است.
۹
برای اینکه لومپن پرولتاریا در تولید مادی و فکری و هنری جامعه یا اصلا شرکت ندارد و یا شرکت هر از گاهی ـ تصادفی دارد.
۱۰
قشر لومپن پرولتاریا از عناصر زیر تشکیل می شود:
جنده
جاکش
جاسوس
خبرچین
قاچاقچی
چاقوکش
لات
ولگرد
لاابالی
دزد
زورگیر
کلاه مخملی
راهزن
و
غیره
۱۱
لومپن پرولتاریا سیاهی لشکر فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
۱۲
بازوی مسلح کودتای ۲۸ مرداد علاوه بر ارتش شاهعنشاهی
لومپن پرولتاریا تحت رهبری شعبان بی مخ بوده است.
۱۳
امروزه در اکثر کشورهای سرمایه داری
طبقه حاکمه
لومپن پرولتاریا را سازمان می دهد و برای تهدید و تخریب و ترور توده ای ها مورد استفاده قرار می دهد.
بی انکه رد پایی از خودش به جا گذارد.
اگر به احزاب نئوفاشیستی دقت شود
ماهیت لومپن پرولتری اعضای اصلی آنها آشکار می گردد.
۱۴
در امریکا و آلمان و روسیه و غیره باندهای موتورسوار مسلح لومپن پرولتاریا تشکیل شده است.
پوتین بهترین رابطه را با لومپن پرولتاریا دارد و پیشاپیش آنها گاز می دهد و شق القمر می کند
و
جنده ها در پیاده رو ها برایش کف می زنند و هورا می کشند.
۱۵
حالا می توان فهمید که خیلی از جنده های نر و زن اصلا جنده نیستند.
۱۶
دختران و پسران طبقه حاکمه
خودفروشی می کنند.
۱۷
بسان جنده ها چه بسا مبالغ کلان حتی به جیب می زنند
بی آنکه جزو لومپن پرولتاریا باشند و جنده باشند.
۱۸
این زباله ها را باید عیاش محسوب داشت.
۱۹
عیش و خوشگذرانی و سکس و لاس و لیس و نیهلیسم و اتلاف اوقات و هرزگی و غیره
از عناصر ایده ئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین ( اشرافیت برده دار واپسین، اشرافیت فئودال ـ روحانی واپسین، بورژوایی واپسین)
۱۱
لومپن پرولتاریا سیاهی لشکر فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
۱۲
بازوی مسلح کودتای ۲۸ مرداد علاوه بر ارتش شاهعنشاهی
لومپن پرولتاریا تحت رهبری شعبان بی مخ بوده است.
۱۳
امروزه در اکثر کشورهای سرمایه داری
طبقه حاکمه
لومپن پرولتاریا را سازمان می دهد و برای تهدید و تخریب و ترور توده ای ها مورد استفاده قرار می دهد.
بی انکه رد پایی از خودش به جا گذارد.
اگر به احزاب نئوفاشیستی دقت شود
ماهیت لومپن پرولتری اعضای اصلی آنها آشکار می گردد.
۱۴
در امریکا و آلمان و روسیه و غیره باندهای موتورسوار مسلح لومپن پرولتاریا تشکیل شده است.
پوتین بهترین رابطه را با لومپن پرولتاریا دارد و پیشاپیش آنها گاز می دهد و شق القمر می کند
و
جنده ها در پیاده رو ها برایش کف می زنند و هورا می کشند.
۱۵
حالا می توان فهمید که خیلی از جنده های نر و زن اصلا جنده نیستند.
۱۶
دختران و پسران طبقه حاکمه
خودفروشی می کنند.
۱۷
بسان جنده ها چه بسا مبالغ کلان حتی به جیب می زنند
بی آنکه جزو لومپن پرولتاریا باشند و جنده باشند.
۱۸
این زباله ها را باید عیاش محسوب داشت.
۱۹
عیش و خوشگذرانی و سکس و لاس و لیس و نیهلیسم و اتلاف اوقات و هرزگی و غیره
از عناصر ایده ئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین ( اشرافیت برده دار واپسین، اشرافیت فئودال ـ روحانی واپسین، بورژوایی واپسین)
است.
این بیت شیخ شیراز به چه معنی است؟
ضمنا چرا اوضاع در قرون وسطی چنین است؟
سؤال این است که چرا شاعر و یا راوی شعر نمی خواهد که حریفان بدانند که جان و دل او مشغول جانان است؟
ضمنا چرا اوضاع در قرون وسطی چنین است؟
سؤال این است که چرا شاعر و یا راوی شعر نمی خواهد که حریفان بدانند که جان و دل او مشغول جانان است؟
۱
مگر دوست داشتن همنوعی جرم است که از این و آن پنهان نگه داشته شود؟
۲
چرا باید عشق به همنوع به رازی سر به مهر مبدل شود؟
۳
ضمنا این معشوق کیست و یا چیست که بر سر او
رقابتی عظیم میان حریفان شعله ور است؟
۴
ایا معشوق کذایی زن است و یا مرد؟
۵
زن که معمولا همنشین حریفان نمی شود تا شاعر و یا راوی شعر چشم دلش بر او باشد و چشم تنش اینور و انور باشد.
۶
حریفان ظاهرا پسربچه باز اند.
۷
اگر چنین است،
مگر این پسربچه بازی فاجعه نیست؟
۸
پدرا ن بالقوه جامعه (فرزندان مردم) بدین طریق تخریب روحی و روانی و اخلاقی و شخصیتی می شوند.
۹
این فاجعه کماکان ادامه دارد.
۱۰
این اما زنتصویر حاکم در این جامعه را هم نشان می دهد:
زن از دید این اجامر فقط برای
تولید مثل
است.
۱۱
زن بسان ماشین جوجه کشی است.
۱۲
نر نمی تواند در این جهنمدره عاشق زن باشد.
۱۳
سعدی ۳۰ سال در سیر و سفر بود و زنش تنها مانده بود در خانه با توله ها.
۱۴
به همین دلیل اهالی شیراز زن هرجایی را «زن سعدی» نام داده بودند.
۱۵
این طرز زیست
ماهیتا
آنتی فمینیستی (زن ستیزانه) و آسوسیال (ضد اجتماعی) است.
۱۶
جامعه فئودالی تا درجه ای نازل تر از جنگل سقوط می کند.
جانوران متمدن تر از اعضای جامعه فئودالی اند.
۱۷
حتی اگر منظور شاعر از معشوق
دختری باشد
باز هم قابل انتقاد است.
۱۸
چه دختر بچه و چه پسربچه
در قاموس این اجامر
کالا واره تصور می شود.
۱۹
کالا و متاعی تصور می شود که دهها مشتری دارد و میان مشتریان حریص و حشری و عیاش
رقابت عظیمی برای تصاحب آن کالا شعله ور است.
۲۰
این بدان معنی است که خود معشوق کذایی
سلب آدمیت می شود.
۲۱
چیز واره می شود تا دیگران راجع به او تصمیم بگیرند و تصاحبش کنند.
مثل یک گونی سیب زمینی می شود.
۲۲
حالا معلوم می شود که شعر و هر اندیشه ای فقط در صورت تحلیل شکیب مند درک می شود.
مگر دوست داشتن همنوعی جرم است که از این و آن پنهان نگه داشته شود؟
۲
چرا باید عشق به همنوع به رازی سر به مهر مبدل شود؟
۳
ضمنا این معشوق کیست و یا چیست که بر سر او
رقابتی عظیم میان حریفان شعله ور است؟
۴
ایا معشوق کذایی زن است و یا مرد؟
۵
زن که معمولا همنشین حریفان نمی شود تا شاعر و یا راوی شعر چشم دلش بر او باشد و چشم تنش اینور و انور باشد.
۶
حریفان ظاهرا پسربچه باز اند.
۷
اگر چنین است،
مگر این پسربچه بازی فاجعه نیست؟
۸
پدرا ن بالقوه جامعه (فرزندان مردم) بدین طریق تخریب روحی و روانی و اخلاقی و شخصیتی می شوند.
۹
این فاجعه کماکان ادامه دارد.
۱۰
این اما زنتصویر حاکم در این جامعه را هم نشان می دهد:
زن از دید این اجامر فقط برای
تولید مثل
است.
۱۱
زن بسان ماشین جوجه کشی است.
۱۲
نر نمی تواند در این جهنمدره عاشق زن باشد.
۱۳
سعدی ۳۰ سال در سیر و سفر بود و زنش تنها مانده بود در خانه با توله ها.
۱۴
به همین دلیل اهالی شیراز زن هرجایی را «زن سعدی» نام داده بودند.
۱۵
این طرز زیست
ماهیتا
آنتی فمینیستی (زن ستیزانه) و آسوسیال (ضد اجتماعی) است.
۱۶
جامعه فئودالی تا درجه ای نازل تر از جنگل سقوط می کند.
جانوران متمدن تر از اعضای جامعه فئودالی اند.
۱۷
حتی اگر منظور شاعر از معشوق
دختری باشد
باز هم قابل انتقاد است.
۱۸
چه دختر بچه و چه پسربچه
در قاموس این اجامر
کالا واره تصور می شود.
۱۹
کالا و متاعی تصور می شود که دهها مشتری دارد و میان مشتریان حریص و حشری و عیاش
رقابت عظیمی برای تصاحب آن کالا شعله ور است.
۲۰
این بدان معنی است که خود معشوق کذایی
سلب آدمیت می شود.
۲۱
چیز واره می شود تا دیگران راجع به او تصمیم بگیرند و تصاحبش کنند.
مثل یک گونی سیب زمینی می شود.
۲۲
حالا معلوم می شود که شعر و هر اندیشه ای فقط در صورت تحلیل شکیب مند درک می شود.
به نظر من حریفان را فقط باید فریب داد و کارش را یکسره کرد.
حریف
۱
عشق چیست؟
عشق پدیده ای خودپو ست.
۲
یعنی غیر ارادی و بی اختیار و ناگهانی و یکباره و جرقه اسا ست.
۳
به همین دلیل
همه
نمی توانند در آن واحد عاشق کسی باشند.
۴
عشق به واسطه عوامل درونی مختلف مشروط می شود.
۵
به همین دلیل منحصر به فرد می ماند.
۶
اگر کسی ادعا کند که حریفان همزمان عاشق زنی و یا نری هستند
یا کمترین خبری از مفهوم عشق ندارد و یا عشق را با هوس و غریزه جنسی و سکس عوضی گرفته است
و
معشوق را با جنده نر و ماده.
۷
شما عشق به کسی را به معنی «فریب رقبا و یکسره کردن کار معشوق» یعنی تسخیر و تصاحب او و رسیدن به حساب و هندسه او یکسان تصور می کنید.
۸
این ربطی به عشق ندارد
این نوعی توحش است.
۹
عاشق اصلا نمی تواند مویی از سر معشوق برکند
چه رسد به رسیدن به حساب و هندسه او
حریف
۱
عشق چیست؟
عشق پدیده ای خودپو ست.
۲
یعنی غیر ارادی و بی اختیار و ناگهانی و یکباره و جرقه اسا ست.
۳
به همین دلیل
همه
نمی توانند در آن واحد عاشق کسی باشند.
۴
عشق به واسطه عوامل درونی مختلف مشروط می شود.
۵
به همین دلیل منحصر به فرد می ماند.
۶
اگر کسی ادعا کند که حریفان همزمان عاشق زنی و یا نری هستند
یا کمترین خبری از مفهوم عشق ندارد و یا عشق را با هوس و غریزه جنسی و سکس عوضی گرفته است
و
معشوق را با جنده نر و ماده.
۷
شما عشق به کسی را به معنی «فریب رقبا و یکسره کردن کار معشوق» یعنی تسخیر و تصاحب او و رسیدن به حساب و هندسه او یکسان تصور می کنید.
۸
این ربطی به عشق ندارد
این نوعی توحش است.
۹
عاشق اصلا نمی تواند مویی از سر معشوق برکند
چه رسد به رسیدن به حساب و هندسه او
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر