سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
اما گرفته دور و برش هاله اي سياه
او مرده است و باز پرستار حال ما ست
·
معنی تحت اللفظی:
·
مادر از بغل پله ها ـ آهسته ـ گذشت.
·
در فکر پختن آش برای پسر مریضش
بود.
·
اما هاله تیره ای دور و برش را
فراگرفته است.
·
مادر، مرده بود.
·
اما علیرغم آن، به پرستاری از حال
ما ادامه می داد.
1
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
·
شهریار در این جمله مفهوم «گذر از
بغل پله ها» را توسعه می دهد.
·
این بدان معنی است که شهریار ـ آگاهانه
و یا به دلیل عدم آشنائی دقیق با زبان فارسی ـ پله ها را انسان واره تصور و تصویر
می کند.
·
آن سان که مادر پیر ـ آهسته ـ نه از
کنار شان، بلکه از بغل شان می گذرد.
2
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
·
شعر هنوز شروع نشده که شهریار ـ در
سنت شاملوی خودشیفته ی از خود راضی ـ خود را در کانون هستی قرار می دهد و ضمنا بیماری
و بی حالی خود را ایدئالیزه می کند.
·
آن سان که بیماری و بی حالی به
مقام فضیلتی ارتقا می یابد و تار و پود این شعر را در هم می نوردد.
3
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
·
منظور مستور شاعر فئودالی ـ خرده بورژوایی
این است که مادرش فکر و ذکری جز شخص شخیص شهریار نداشته است.
·
چهار کودک دیگر برای مادر ارج و
ارزش زباله را هم نداشته اند تا مادر حداقل اندکی هم به فکر آنها باشد.
·
شهریار از این بابت کمترین فرقی با
شاملو ندارد.
·
تفاوت آندو در فرم ایدئالیزه کردن
خویشتن است:
الف
·
فرم ایدئالیزه کردن خویشتن توسط
شاملو نیچه ئیستی ـ فاشیستی است.
·
شاملو خود را ـ بر خلاف شهریار ـ بطور
بلاواسطه اشرف موجودات قلمداد می کند.
·
شاملو به واسطه ای چون مادر نیاز
ندارد.
·
فاشیست جماعت برای مادر حتی به اندازه
ی پشیزی ارزش قایل نمی شوند تا از او نردبامی برای صعود به عرش اعلی سر هم بندی
کنند.
·
برای فاشیست جماعت، تعیین کننده، پدر
است.
·
ترفند دیگر شاملو برای ایدئالیزه
کردن خویشتن، زباله تصور و تصویر کردن همه موجودات هستی است.
·
تا در نتیجه تحقیر این و آن، بر
عظمت شخصی خویش بیفزاید.
·
هر کس برای شاملو به اندازه ای که بر
آورنده ی نیاز شاملو ست، ارزش دارد.
ب
·
شهریار از طریق عزیز کرده ننه جا
زدن خود به ایدئالیزه کردن خویشتن مبادرت می ورزد.
·
شهریار خیال می کند که مادر فرقی
میان او و دیگر فرزندانش قایل است.
·
دلایل شهریار را در ادامه تحلیل
همین شعر خواهیم شنید.
4
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
·
شهریار احتمالا ازدواج نکرده و
فرزند نداشته است.
·
در غیر این صورت می بایستی بداند
که برای مادر و پدر، همه کودکان به حکم غریزه ـ به یکسان ـ عزیزند.
·
عشق مادر و پدر به فرزند اصلا دست
خود آنها نیست، تا مثلا یکی را بر دیگری ترجیح دهند.
·
همان مادر شهریار بی کمترین تردید
به بقیه بچه ها هم حالی کرده که عاشق شیفته شان است.
5
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
·
کودنی دیگر شهریار این است که نمی
داند که موجودات زنده، از بیمار بیزارند.
·
به این حقیقت امر، ویرجینیا ولف،
نویسنده بریتانیایی در یکی از آثارش اشاره کرده است.
·
اگرچه زن بوده، ضعیفه بوده و عقل
درست و حسابی هم نداشته است.
·
پرستاری مادر از فرزند بیمار، برای
مادر به همین دلیل به طرز مضاعف زجر آور است.
·
چون عشق عمیق به فرزند، او را به پرستاری
از او سوق می دهد و حس نفرت از بیمار او را به گریز از او وامی دارد.
·
مادر در منگنه دیالک تیک عشق و
نفرت به پرستاری از «بیمار خویش» می پردازد و چه بسا زودتر از موعد مقرر پیر و
ضعیف و زمینگیر می شود.
6
آهسته
ـ باز ـ
از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزي بيمار خويش بود
اما گرفته دور و برش هاله اي سياه
·
شهریار به قوه تخیل مادر را پس از
مرگ در پرده خیال مجسم می سازد که از بغل پله ها می گذرد تا برای او آش بپزد و
سبزی بخرد و بشوید و ببرد.
·
معلوم نیست که چرا باید به بیمار آش
داد و نه چیزی مقوی مثلا کباب و آبگوشت و غیره.
·
آش که 99 در صدش آب است.
·
با آش و سبزی که بیمار نیرو نمی
گیرد تا سلامتی خود را بازیابد.
7
او مرده است و باز پرستار حال ما ست
·
شهریار مادرمرده از مادرِ مرده حتی
دست بردار نیست.
·
آرزوی قلبی شهریار این است که مادر
حتی پس از مرگ به پرستاری از او ادمه دهد.
·
معلوم نیست که منظور شهریار از مفهوم
«پرستاری حال» چیست.
·
اما از این موضع شهریار نسبت به
مادر و از کل این شعر او می توان به یک طرفه بودن عشق از هر نوع پی برد.
·
شهریار نه عاشق مادر، بلکه عاشق خویشتن
خویش و دشمن مادر است.
·
اگر کسی واقعا عاشق کسی باشد، اصلا
اجازه نمی دهد که آن کس به هنگام بیماری به او نزدیک شود و به احتمال قوی به نوبه خود
بیمار گردد، چه رسد به پرستاری شبانه روزی از او.
·
ضمنا چرا شهریار که جزو طبقه حاکمه
است، به دکتر نمی رود تا در بیمارستانی تحت معالجه اطبا قرار گیرد و سر حال آید؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر