۱۳۹۴ دی ۸, سه‌شنبه

روشنگری (40)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
پروفسور دکتر کارل هاینتس بارک
برگردان شین میم شین

4
روشنگری آلمان
 ادامه

58

لودویگ فویرباخ (1804ـ 1872)
فیلسوف
نماینده ماتریالیسم متافیزیکی آلمانی
از شاگردان هگل
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی
 «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو
برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت،
یعنی راه انطباق منافع فردی (من) با منافع دیگران (تو)،
در «عشق به توده»  است!

1
·        لودویگ فویرباخ یکی از شاگردان هگل، در سال 30 قرن نوزدهم، چالش انتقادی با فلسفه هگل را به راه انداخت.

2
·        او چالش فلسفی خود را در سال 1830 با اثری تحت عنوان «افکاری راجع به مرگ و بی مرگی» آغاز کرد.

3
·        اثر فلسفی ـ تاریخی او تحت عنوان «تاریخ فلسفه نوین بیکن، ورولام تا بندیکت اسپینوزا» در سال 1833 انتشار یافت.

4
·        جلد دوم تاریخ فلسفه نوین که به طرح توسعه و نقد فلسفه لایب نیتس اختصاص یافته بود، در سال 1836 به پایان رساند.

5
·        لودویگ فویرباخ در پایان سال 1837 به همکاری با هگلیانیست های جوان آغاز کرد که نظرات شان در «سالنامه های هاله» به سردبیری آرنولد روگه انتشار می یافت.

6
·        اثر فویرباخ تحت عنوان «پیر بایل» (1838) را می توان سرآغاز انتقاد او از فلسفه هگل دانست.

7
·        آثار زیر او تا انتشار اثر دیگر او تحت عنوان «ماهیت مسیحیت» (1841) دال بر قطع رابطه او با هگلیانیسم اند: 

الف
·        فویرباخ در «نقد فلسفه هگل» (1839) موضع ماتریالیستی اتخاذ می کند و به مخالفت با موضع اصلی ایدئالیسم هگل بر می خیزد.

ب
·        اثر ماتریالیستی یگانه او با تأثیر دوران ساز تحت عنوان «ماهیت مسیحیت» در سال 1841 انتشار می یابد.

ت
·        در سال 1842 «تزهای موقتی در زمینه اصلاح فلسفه» انتشار می یابد.

پ
·        در سال 1843 میلادی «قوانین اساسی فلسفه فردا» و دیگر آثار او در انتقاد از مذهب منتشر می شوند.

8

·        «روند توسعه فویرباخ روند توسعه یکی از طرفداران (هرچند هم نه پروپا قرص) هگل به ماتریالیسم است، توسعه ای که در مرحله معینی قطع رابطه کلی با سیستم ایدئالیستی استادش را مشروط می سازد.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد  21، ص 277) 

9
·        در اهمیت فلسفه ماتریالیستی فویرباخ نمی توان مبالغه کرد.

10
·        در ضمن نباید فراموش کرد که فویرباخ تحت تأثیر نه فقط ماتریالیسم انگلیسی و فرانسوی قرن هفدهم و هجدهم بوده، بلکه علاوه بر آن در عرصه تاریخ نیز ناتوان از غلبه بر موضع ایدئالیستی بوده است.

11
·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «به محض اینکه ما به فلسفه مذهب و اتیک فویرباخ برمی خوریم، ایدئالیسم واقعی او نمایان می گردد.
·        او نه قصد از بین بردن مذهب، بلکه قصد تکمیل آن را در سر دارد.
·        بنظر او خود فلسفه باید به مذهب تکامل یابد.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد  21، ص 283) 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر