اثری از
روزبه دلیجانی
• کشتکاران به مصلّا می رفتند
• دیم، دلسوختهٔ بـاران بـود
• شیخ ما، ایشان را یاری کرد
• یاران هم
• شام، از دشت به ده برگشتند.
• شـب،
• صـدای باران
• با دعای یاران بود
• پیر ـ خـرسند ـ چـنین فـرمود:
• «پا به پای هم رفتن را،
• رحمتی زین دست اسـت.»
حسین رزاقی
قامت بستن
به نماز ایستادن
تکبیرة الاحرام
قامت بستن
به نماز ایستادن
تکبیرة الاحرام
• پیر ما
• قامتی در خلوت
• بسته بود.
• ناگهان،
• مردی از کوی ـ به بانگ ـ
• حاجتی خواست.
• پیر ما
• رشته را بگسست،
• حاجت مرد، روا کرد،
• پاسخ حیرت یاران را گفت:
• «گر رضای خالق خواهی
• ـ در هر حال ـ
• گوش بر بانگ خلایق می دار.»
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر