۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (234)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
 تسبیحات
بهدین اروند


هجدهمین کاشی پاییز بود:
آذر سردی که دو تا جیب داشت

کوچه پر از وسوسه ی بوسه بود   
گونه ی سرمازده ات سیب داشت


کوچه غروب است و تبم سرخ تر
وسوسه از شرم لبم سرخ تر

دست به تاریکی شب می بری
روسری ات را به عقب می بری

رأس هجوم تو، زمان ایستاد
رأس هجوم تو زمان ایست، داد

دست به پاییز وینستون کشید
شعله زد و پک زد و تا بن کشید

خون انار است به دیوارها
فصل بهار است و غزلزارها

شاعر دیوانه ثمر می دهد
روسری ات مژده ی شر می دهد

بندر شاپور ترین تخم جن
زیر پر و بال غزل مطمئن

باش که گیسوی تو دریاتر است
موی تو شب نامه ی این بندر است

موج بگیران و غزل تازه کن!
روسری ات را بده شیرازه کن:

قصه ی شب: پرده ی آخر:  «سحر»
 باز کجا رفته دلم بی خبر؟

باز کجا، طفلک نادان من،
توی خیالات کسی، جان من؟

گیجم و سردرد سؤال ام هنوز
«منتظر باد شمالم هنوز» 

قصه ی شب را به بلندا نده
وعده ی سرخرمن یلدا نده

جان من و جان غزل، خل نشو !
این همه اسباب تغزل نشو !

شعر کجا؟ موی رها تان کجا؟
قافیه ی سربه هوا، هان، کجا؟

موی تو باد است و زمینگیر، من
ورد سحر ، ناله ی شبگیر من !

یاغی ایلات لرستانمی
طره ی رم کرده به دستانمی

باید از این معرکه پروا کنی
پر به سقوط دگری وا کنی

موی تو بیرون زده از مثنوی
یک غزل تازه مهیا کنی

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری


نه.
شما از اوضاع عیران خبر ندارید.

1
افغانستان زنده است.

2
از شعرای جوانش می توان
به این حقیقت امر شادی بخش پی برد.

تریاد عشق ـ دوستی ـ همبستگی 
 
1
رفاقت متعالی ترین و عالی ترین مرحله
در روابط میان ـ انسانی است.

2
ما به سه مرحله و سه نوع از روابط میانانسانی
در حیطه فردی
رسیده ایم:

الف
عشق

ب
دوستی

ت
همبستگی
(رفاقت، خواهری ـ برادری)


3  
دوستی می تواند با شراب مورد مقایسه قرار گیرد:

الف
دوستی یا توسعه می یابد و به رفاقت می بالد.
بسان شراب که لرد می بندد.

ب
و یا رو به زوال می رود، رنگ می بازد، خاتمه می یابد
و از آن خاطره ای کمرنگ می ماند.
بسان شراب که سرکه می شود.

ت
حالت  سومی
ـ بطور تئوریکی ـ
هم امکان پذیر است
که برتولت برشت
ـ احتمالا بدان بو برده بود ـ
تبدیل دوستی به عشق.
 
در این صورت
و فقط در این صورت،
یکجانبگی عشق
نفی می شود
و عشق دوجانبه برقرار می گردد.



برای تاثیرگذاری در حوادث اول
باید حزبی تشکیل شود.

1
تاثیرگذاری فردی در روندهای آجتماعی
به انقلاب در کشوری به امید شروع انقلاب در جهان می ماند.

2
حزب توده را تخریب کرده اند و دار و دسته هایی که آن را نمایندگی می کنند
صلاحیت آن را و چه بسا سواد و صداقت لازمه را ندارند.

3
در بهترین حالت
فقط می توان به قوه شم طبقاتی خود
رفیقی از هواداران این دار و دسته های توخالی پیدا کرد
همین و بس.

4
توده اکنون حزب ندارد.
ولی سگی دارد که پرورده است و برایش شب و روز پارس می کند.
تا چه پیش آید.

5
در اوپوزیسیون ضد رژیم
حتی یک نیروی سالم و به درد بخور وجود ندارد
  اگر کسی می شناسد
اسنادی از آن را برای تحلیل در اختیار ما قرار دهد.

آره.
ولی چنین است.

1
 تن فروشان روح زدائی شده اند.

2
زنان و نران تن فروش
فاقد روح و یا شعور اند.

3
به همین دلیل
همان طور تن خود را می فروشند که مثلا گوشواره خود را.

4
 این مسائل اما باید بر اساس تجارب مشخص تحلیل شوند.

5
این تحلیل ها، گام های اولیه اند
که بر اساس  تجارب شخصی برداشته می شوند.

حریف
 بنا بر ضرب المثلی از دانمارک
«به من ماهی نده، بلکه قلاب ماهیگیری بده و ضمنا به من فوت و فن صید ماهی بیاموز»

 
ممنون.

1
این سخن حاوی رهنمودی رادیکال است.

2
فی نفسه شاهکار است.

3
چون به معنی پرهیز از انگل وارگی (گدایی)
و طرفداری از مولد وارگی است.

4
ضمنا به معنی حل ریشه ای و استراتژیکی مسائل است
و نه حل سطحی و لحظه ای (مومنتان)  مسائل

5
سخنی
 از سر تا پا
انقلابی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر