۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه

سیری در جهان بینی مهدی اخوان ثالث (13)


سگ ‌ها و گرگ‌ ها
مهدی اخوان ثالث 
تحت تأثیر شعری از شاندور پتوفی

 شاعر انقلابی مجار
ترجمه محمود تفضلی

اهدا به 

 محمود تفضلی

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح آتشین، بی ‌رحم، بی ‌رحم 
نه پای رفتن و نی جای برگشت.

·        معنی تحت اللفظی:
·        و این هم سومین دشمن که بطور ناگهانی از کمین بیرون می جهد و شلیک می کند.
·        آن سان که در مقابل اسلحه آتشین بی رحم او، نه راه پیشرفت باقی می ماند و نه راه پسرفت.

1
و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح آتشین، بی ‌رحم، بی ‌رحم 
نه پای رفتن و نی جای برگشت.

·        اکنون علاوه بر دو دشمن طبیعی ـ غریزی گرگ ها، یعنی علاوه بر سوز سرما و آتش جوع، از آتش تفنگ به مثابه سومین دشمن نام برده می شود.

·        ما هنوز اخوان را نمی شناسیم.
·        ولی در همین دو بیت، چندین دیالک تیک مهم در نهایت تردستی، بطرز هنرمندانه ای توسعه داده می شود.

·        بی دلیل نیست که فروغ فرخزاد اخوان را با شیخ شیراز قابل قیاس می داند.

·        اخوان را در هر صورت باید از نو شناخت.

2

و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح آتشین، بی ‌رحم، بی ‌رحم 
نه پای رفتن و نی جای برگشت.

·        مهارت هنری ـ استه تیکی اخوان ـ قبل از همه ـ در این نکته آشکار می گردد که هر سه دشمن گرگ ها با آتش در رابطه اند:
·        سوز سرما
·        آتش جوع
·        سلاح آتشین.

·        آنچه ساده و پیش پا افتاده جلوه می کند، حاکی از غنای تخیلی ـ تبیینی ـ تصویری خارق العاده اخوان است:  

دو دشمن در کمین ماست، دائم
دو دشمن می‌ دهد ما را شکنجه:
برون، سرما، 
درون، این آتش جوع،

که بر ارکان ما افکنده پنجه.

و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح آتشین، بی ‌رحم، بی ‌رحم 
نه پای رفتن و نی جای برگشت.

3
·        اخوان ضمنا دیالک تیک طبیعت و جامعه را به شکل دیالک تیک دشمن طبیعی ـ غریزی و دشمن انسانی بسط و تعمیم می دهد.
·        وقتی از ناتورالیسم اصیل اخوان سخن می رود، به همین دلیل هم است.
·        او خود را با تمام وجود به جای گرگ ها می گذارد و به همدردی عمیق با آنها می رسد.
·        آن سان که دشمنان طبیعی و اجتماعی و انسانی گرگ ها را رد یابی، شناسائی و افشا می کند.
·        آن هم در کشوری که کشتار گرگ ها و سگ ها و غیره مباح و مشروع است.

4
و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح آتشین، بی ‌رحم، بی ‌رحم 
نه پای رفتن و نی جای برگشت.

·        اخوان ضمنا دیالک تیک پیشرفت و پسرفت را که فرمی عامتر از دیالک تیک انقلاب و ارتجاع است، به شکل دیالک تیک رفت و برگشت بسط و تعمیم می دهد که فی نفسه خیلی زیبا ست.
·        او این طرز تبیین دیالک تیکی را احتمالا از شیخ شیراز فراگرفته است.

5
بنوش، ای برف،
گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بی‌ خانمان ها ست.
که این خون، خونِ گرگان گرسنه است
که این خون، خونِ فرزندان صحرا ست

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای برف، خون ما ـ بی خانمانان ـ را نوش کن، گلگون شو، فروزان شو.
·        این خون گرگان گرسنه است که فرزندان صحرا هستند.

·        در این بند شعر، ناتورالیسم شاعر به اوج می رسد و با هومانیسم در می آمیزد.
·        آن سان که گرگ انسان واره تصور و تصویر می شود و با بی خانمانان و بینوایان جامعه بشری و با فرزندان سختکوش صحرا قابل قیاس می گردد و عمیقا مورد همدردی قرار می گیرد.

6

در این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این سرما، مجروح و گرسنه ـ آسیمه سر و باد آسا ـ بر برف  می دویم.
·        ولی عزت ازادگی را پاس می داریم.
·        به همین دلیل آزادیم.

·        این بند واپسین این شعر است و ضمنا حاوی نتیجه گیری نهایی از مقایسه طرز زندگی سگ ها و گرگ ها ست.

·        به زعم شاندور و اخوان، سگ ها فاقد عزت آزادگی اند و برده اند.
·        گرگ ها اما حافظ عزت آزادگی اند و آزادند.

7
در این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد

ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.

·        هدف و آماج شاندور و اخوان، ناتورالیزاسیون مناسبات اجتماعی و بعد سوسیالیزاسیون مناسبات طبیعی است:
·        مقایسه شیوه زیست سگ ها با گرگ ها در طبیعت
·        پیدا کردن طبقات اجتماعی قابل قیاس با سگ ها و گرگ ها در جامعه
·        استنتاج مکانیکی از مقایسه آنها

8
در این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.

·        اختیار و یا آزادی عبارت است از شناخت جبر و یا ضرورت.

·        مراجعه کنید به   دیالک تیک جبر و اختیار، دیالک تیک ضرورت و آزادی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

9
·        معیار آزادی هر کس، میزان شناخت او از جبر طبیعی و اجتماعی است.
·        یعنی میزان شناخت او از قوانین و قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی است.
·        ببرکت شناخت این قوانین و قانونمندی های عیی است که انسان از بردگی طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) تا حدودی آزاد می گردد.

10

در این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد

·        بنا بر این تعریف از مقوله فلسفی اختیار (آزادی)، سگ ها آزادتر از گرگ ها هستند.
·        سگ ها با انسان ها وارد رابطه ای گشته اند که متقابلا سودمند است:
·        از این رابطه هم سگ ها سود می برند و نوع خود را توسعه می دهند و حتی تکثیر می کنند و هم انسان ها از آنها به عنوان نیروی مولد حیوانی بهره برمی گیرند:
·        امروز هزاران نوع از سگ ها توسعه یافته اند که به همزیستی با انسان ها مشغولند.
·        سگ ها فقط مشتی برده خالی از ارج و ارزش و عزت نیستند.
·        سگ ها در تولید، توزیع، خدمات، تفتیش، حفاظت، حمایت و هدایت روندهای اجتماعی نقش بی جانشینی به عهده دارند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر