۱۳۹۴ دی ۵, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (231)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

نیندیش و برو
حریف


این اندرز را فدائیان خلق، مجاهدین خلق،
فدائیان اسلام، مجاهدین اسلام،
مجاهدین دیمدام و مجاهدین لیملام
هم دادند.

1
لاطائلات صمد بهرنگ و مسعود احمد زاده 
و امیر پرویز پویان و غیره هم همین بود:

2
نیندیشید و نترسید

3
فقط به راه بیفتید
تا هم ترس تان بریزد و هم شق القمر کنید.

4
با کله خالی و بدون ترس
به راه افتادند و نتیجتا
عجوزه های عهد عتیق از قبور عمیق
روی کار آمدند.

5
در عرض سی سال
جامعه طویله شد
و ثروت صدها هزار ساله کشور
برباد رفت.

6
حالا مردم فقط توان عرعر دارند و نه توان تفکر

7
پس از 20 سال
نه قطره ای نفت باقی خواهد ماند و نه نفسی گاز

8
شاید از کشور
برهوت بی همه چیزی باقی بماند.
اگر تکه تکه نشده باشد.

آره.
سؤال فقط این است که
خر چه رؤیایی می تواند داشته باشد؟

1
حریفی با خانمی آشنا شده  بود
که 40 سال داشت و سطح شعورش به اندازه کودک 4 ساله بود.

2
وقتی حریف از این وضع رقت بارش انتقاد می کند،
خانم یاد شده
درست همین ایده را بر زبان می آورد:
تو مرا پیر می کنی.

3
و می رود تا به رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند
امشب در این بستر و فردا در بستری دیگر

4
می رود تا پیر نشود و همیشه همان بماند که بوده است.

حریف
از مرز متنفرم 


1
آدم نمی تواند از مرز و حد و سرحد خویش متنفر باشد.

2
هر کس به چاردیواری خود نیاز دارد 
تا دور از دید این و آن
در آن بیاساید،
با معایب و محسنات خویش.

حریف
از خطی که قابل دیدن نیست


1
خط مرز و حد و سرحد
ـ بی اعتنا به مرئی و نامرئی بودنش ـ
تعیین شده است.

2
علامتگذاری شده است.

3
عینی است.

حریف
اما از دیدن خیلی چیزها محرومم می کنه

1
آره.
شاید مرز و حد و سرحد
از دیدن خیلی چیزها محرومت کند، ولی باکی نیست.

2
چون دیدن خیلی چیزها ضرورت ندارد.

3
ولی داشتن حریم مرزبندی شده خویش
لازم تر از آب و نان شب است.

4
حریمی که در آن احساس امنیت و راحت کنی.

حریف
از خطی که هیچ جا کشیده نشده، جز تو فکر آدما


نه.

1
مرز و حد و سرحد
در همه عرصه ها و زمینه های فردی و ملی و بین المللی
عینی اند م نه ذهنی

2
در بیرون از ذهن و مستقل از اراده و میل و هوس این و آن وجود دارند.

3
مرز و حد و سرحد فردی به افراد فرم لازم برای کسب هویت فردی می بخشد.

4
مرز و حد و سرحد چارچوب هر فرد را تعیین می کند.

5
به قول قدما
گلیم هر کس را تعیین می کند

حریف
تا خطی که دور یک باوره


1
هر خطی که دور باور است،
قبل از آنکه دور باور باشد،
در عالم واقع است.

2
هر خط در باور، انعکاس خط در عالم واقع است.

حریف
از خطی که برای عبور ازش گذرنامه لازمه


1
بهتر هم همین است که مرز و حد و سرحد هر کس 
محترم شمرده شود و مخدوش نشود.

2
به همین دلیل
هر کس دور خانه اش دیوار کشیده است
تا از گزند این و آن در امان باشد.

3
گذرنامه همان دق الباب جهت ورود به خانه همسایه است.

4
سر زده وارد خانه کسی شدن، روا نیست.

5
فرمان فرهنگ و تمدن هم همین است.

حریف
اجازه کسانی که پرواز روحم رو نمی فهمند


1
ورود به حریم این و آن
نه پرواز روح، بلکه پرواز جسم است.

2
روح می تواند به انحای مختلف به پرواز در آید 
و وارد زوایای زندگی مادی و روحی و فکری و روانی این و آن
حتی شود و می شود.

3

هر رمانی دری به دنیای درونی و برونی این و آن است.

4
هر شعری، هر ترانه ای، هر تندیسی هم به همین سان.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر