رضا
فاضلی
(۱۳۱۴–۱۳۸۸)
بازیگر، فعال سیاسی ملی گرا،
مجری
و مدیر تلویزیون سیاسی مخالف حکومت جمهوری اسلامی ایران
مطالعات
وی در فلسفه ادیان بود
وی
قبل از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ روحانی
در سینما فعالیت داشت
اما
پس از مهاجرت به خارج از کشور
در سال ۱۳۵۷
به
فعالیت علیه جمهوری اسلامی
و به طرفداری از نظام سلطنتی مشروطه
و
علیه ادیان و خرافات دینی پرداخت.
مأخوذ از ویکی پیدیا
آنتی کمونیسم وطنی
دیالک تیک سلطنت طلبیسم ـ سر تنت طلبیسم
در کشور عه «هورا»
رضا
فاضلی
توده
ای ها، کمونیسم و معرفی کمونیست های ایرانی
آنچه در این نوشتار می آید، مربوط به چپی های
دوران انقلاب است.
1
بارها
شده که برخی از مسلمانان به من
ـ به
دلیل بی خدا بودنم و نوشته هایم بر ضد دین ـ
برچسب کمونیست بودن را زده اند!
2
برای یک مسلمان شستشوی مغزی شده،
بیدینی
یا بیخدایی مساوی است با کمونیسم!
3
به
هرحال از کسی که حتی تاریخ دین خودش را هم نخوانده است
انتظاری
نمی رود که بیش از این هم درک داشته باشد.
4
من
نه تنها کمونیست نیستم
بلکه
از مکتب کمونیسم فراری و گریزانم.
5
چون
پدرم درگذشته کمونیست بود
(و
خوشبختانه خیلی سریع آن را کنارگذاشت)
و
دوستان چپ او بارها جلسات خود را
درمنزل
ما برگزار می کردند.
6
عمو
و دایی ها و حتی خاله هایم توده ای بودند.
7
به
همین دلیل
من
بطور کامل با طرزتفکر و منش این قشر آشنا هستم
و
قصد دارم در این پست آن را برای نسل جوان موشکافی کنم.
·
این مقدمه رضا فاضلی بر کمونیسم
شکافی سلطنت طلبیستی او ست.
·
ما ـ قبل از همه ـ همین مقدمه را
مورد تأمل قرار می دهیم:
1
توده
ای ها، کمونیسم و معرفی کمونیست های ایرانی
·
این عنوان انالیز رضا فاضلی است.
·
از همین عنوان او سطح بشدت نازل شعورش
عربده می کشد.
·
اگر هر ساواکی بدبختی که از یتیم
خانه ای کشف و «تربیت» شده بود، می خواست به تجزیه و تحلیل کمونیسم بپردازد، بی
کمترین تردید با همین واژه ها هارت و پورت می کرد.
·
اولین سؤال ساواکی ها از هر هوادار
حزب توده هم همین «معرفی» رفقایش بوده است.
·
منظور رضا فاضلی از واژه «معرفی»، ضمنا
افشاگری است.
·
در قاموس سلطنت طلبیسم، توده و حزب
توده مظهر خیانت اند و باید افشا شوند تا در جامعه و جهان رسوا شوند و کسی گول شان
را نخورد.
2
آنچه
در این نوشتار می آید، مربوط به چپی های دوران انقلاب است.
·
سلطنت طلب بی سواد بخت برگشته بی
خبر از مفاهیم هنوز نمی داند که در ایران،
نه انقلاب، بلکه ضد انقلاب پیروز شده است.
·
انقلاب به معنی تحول زیربنای جامعه
است.
·
انقلاب به معنی تغییر مناسبات
تولیدی حاکم به نفع مناسبات تولیدی پیشرفته تر است.
·
انقلاب از قضا، همان انقلاب سفید
بوده که دربار پهلوی به توصیه امپریالیسم امریکا ـ خواه و ناخواه ـ از بالا انجام
داده بود.
·
خمینی و روحانیت و بازار و ارتجاع فئودالی
مخالف این انقلاب بورژوائی بوده اند و قبضه قدرت توسط آنها نه به معنی پیروزی انقلاب،
بلکه به معنی پیروزی ارتجاع سرنگون شده در اثر انقلاب سفید بوده است که
رستاوراسیون نامیده می شود.
·
رستاوراسیون یعنی شکست انقلاب و
روی کار آمدن مجدد ارتجاع سرنگون شده.
3
آنچه
در این نوشتار می آید، مربوط به چپی های دوران انقلاب است.
·
اصطلاح «چپی های دوران انقلاب» نیز
از بی سوادی تهوع آور سلطنت طلبیسم پرده برمی دارد.
·
چون چپی های دوران عنگلاب اصلا چپ
نبوده اند.
·
بخش اعظم آنها ـ بلحاظ ایده
ئولوژیکی ـ تفاوت ماهوی با دربار پهلوی و یا دار و دسته خمینی حتی نداشته اند.
·
چپی های ایران روی دیگر مدال آنتی کمونیسم
بوده اند و کماکان هم هستند.
·
چپی های ایران بلحاظ سطح شعور حتی
تفاوتی با «راستی» های ایران تحت پرچم سلطنت طلبیسم نداشته اند و ندارند.
·
سؤال ولی این است که چرا سلطنت طلبیسم
اصرار دارد که پیروزی نکبت بار ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی را
انقلاب قالب کند؟
4
آنچه
در این نوشتار می آید، مربوط به چپی های دوران انقلاب است.
·
این سؤال دیری است که ما را به خود
مشغول داشته است.
·
چون وجه مشترک سلطنت طلبیسم و سر
تنت طلبیسم (ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی) هم همین است:
·
هر دو سرنگونی سلطنت پهلوی (مناسبات
تولیدی کاپیتالیستی) را انقلاب می نامند.
5
آنچه
در این نوشتار می آید، مربوط به چپی های دوران انقلاب است.
·
یکی از دلایل انقلاب قالب کردن
پیروزی ارتجاع سیاه (به قول مؤلفین کتاب انقلاب سفید) روانشناسی ژرف سلطنت طلبیسم است.
·
سلطنت طلبیسم در اعماق روان پریشان
خویش از تمکین به توصیه امپریالیسم و انجام انقلاب سفید، پشیمان است.
·
در «تحلیل» های درونی سلطنت طلبیسم
بهتر آن بوده که دربار به وحدت عمل با ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ادامه
دهد و از انجام انقلاب سفید پرهیز کند.
·
به همین دلیل، می توان گفت که تنفر
سلطنت طلبیسم از انقلاب، دیالک تیک تنفر است:
·
دیالک تیک نفرت از خویشتن و تنفر
از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی است.
6
·
دلیل دیگر آنها، دلیلی ایده
ئولوژیکی است.
·
آنها می خواهند انقلاب بطور کلی را
بی اعتبار سازند و به عنوان پدیده و روندی مذموم به خورد خلایق دهند.
·
اگر کسی حضرات را به بحث ایده
ئولوژیکی وادارد، همین تنفر عمیق خود از انقلاب و تعشق عمیق خود به فاشیسم را آشکار
خواهند ساخت و کشورهای سوسیالیستی و شخصیت های آنتی فاشیستی را به لجن خواهند
کشید.
7
·
سلطنت طلبیسم با این کرد و کار ضمنا
از بی شعوری شرم انگیز خود نیز پرده برمی دارند.
·
چون هم بورژوازی در اثر انقلابات بورژوائی
روی کار آمده و هم همان امریکا حتی جنگ رهایی بخش از سیطره دول سرمایه داری اروپا را
از سر گذرانده و به اقدامات انقلابی از قبیل لغو نظام برده داری مبادرت ورزید و
حتی به بهای جنگ خونین شمال و جنوب عملی اش ساخته است.
8
·
دلیل حضرات از پافشاری بر خصلت
انقلابی حاکمیت و حکومت ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ضمنا ارائه مثال
تهوع آور برای انقلاب بطور کلی است.
·
درست به همین دلیل انقلابات صنعتی،
فنی، علمی ـ فنی و انقلابات اجتماعی در روسیه شوروی و جمهوری خلق چین و ویتنام و
کوبا و اروپای شرقی ناگفته می مانند، ولی ضد انقلاب فئودالی
ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی به عنوان انقلاب جا زده می شود.
·
این رویه دیگری از علامت تساوی
گذاشتن میان چه گوارا و تروریست های داعش و غیره در رسانه های امپریالیستی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر