۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

سیری در شعری از میررا علی معجز (21 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
چکر بگلر آتینا شال و قشو
یازیرسان که خانلار ییه رلر چلو
گیه ر اگنینه پوستین سمور

ستیزه مکن با خدا دادگان
خدا داده دولت به شهزادگان

به بالا رود کار افتادگان،
لنینی کند چون در ایران ظهور

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو می گویی:
·        «فقرا خنو (غم) می خورند و خوانین چلو. »
·        تو می نویسی :
·        «خوانین بر اسب خود قشو می کشند و پوستین سمور می پوشند.»

·        سعادت و ثروت شاه زاده ها، خدا دادی است.
·        تو از ستیزه با خدا داده ها دست بردار.
·        چون نابسامانی توده ها فقط زمانی سامان خواهد یافت که لنینی در ایران ظهور کند.

·        این بند واپسین این ملع معجز است و ضمنا قله رفیع انتقاد اجتماعی ـ انقلابی او ست.

1
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو

·        انتقاد معجز از ذلت توده های مولد و زحمتکش است.
·        معجز از نابرابری های اجتماعی رنج می برد و آنها را به چالش می کشد.
·        تار و پود آثار معجز را انتقاد علمی و انقلابی از ذلت مادی و فکری و فرهنگی جامعه تشکیل می دهد.

·        معجز شاعر بی طرفی نیست.
·        معجز با تمام وجود طرفدار زحمتکشان است.

·        طرفداری معجز از زحمتکشان اما نه طرفداری سطحی و صوری و عوامفریبانه از آنان، بلکه طرفداری رادیکال از منافع استراتژیکی آنها ست.

2
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
چکر بگلر آتین شال و قشو

·        اعتنای خوانین به اسبان خویش با بی اعتنایی آنان نسبت به ذلت توده ای توأم است.

·        سؤال این است که چرا معجز به چنین مقایسه ای دست می زند؟

3
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
چکر بگلر آتینا شال و قشو

·        طنز تند و تیز معجز در همین ظرافت های مستور و پنهان از نظر در سخن او ست:

الف
·        معجز در این بیت شعر، اولا به مقایسه حیوانات زحمتکش و خادم بشریت با توده های مولد و زحمتکش می پردازد و ضمنا از فرط بی اعتنایی طبقه حاکمه به همنوع مولد و زحمتکش انتقاد می کند.

ب
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
چکر بگلر آتینا شال و قشو

·        معجز ثانیا از وضع زندگی حیوانات را بهتر از وضع زندگی توده های مولد و زحمتکش می بیند و به نقد می کشد.
·        اسبان خوانین زندگی بمراتب بهتر از توده های مولد و زحمتکش دارند.

·        خواننده طنز معجز باید برای رهایی از ذلت توده ای به تفکر ژرف و رادیکال براگیخته شود.
·        توسعه همه جانبه نیروهای مولده مادی جامعه یکی از واجبات بی چون و چرا ست که معجز در سایر اشعار خود بکرات یاد آور می شود و مورد تأکید مؤکد قرار می دهد:

«بیغ و سقل صحبتین الدن سالین
ایله میین ذم، ئو قیزیل دیشلری
عصریمیزه لازم اولان ایشلری
اورگدین اوغلانه»، دیدیم، بیلمه دیم.

«صحبت از ریش و سبیل را رها کنید
بد گوئی از دندان طلا را بس کنید.
علم و فن ضرور برای دوران را
به کودکان بیاموزید»، اگر گفتم، غلط کردم.

ت
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
چکر بگلر آتینا شال و قشو

·        در این بیت شعر معجز، ضمنا دیالک تیک هومانیسم و ناتورالیسم به شکل دیالک تیک یوخسوللار و آتلار (فقیران و اسبان) بسط و تعمیم می یابد.
·        ناتورالیسم معجز اما در سراسر آثارش سرشته به طنز است و در خدمت انتقاد انقلابی و علمی است.
·        خواهیم دید.

4
دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
یازیرسان که خانلار ییه رلر چلو

·        تو می گویی که فقرا غم می خورند و اغنیا، چلو.

·        در این بیت شعر نیز مقایسه ای سرشته به طنز و طعنه و تنفر صورت می گیرد.

·        خوانین انگل چلو می خورند و توده های مولد و زحمتکش، یعنی مولدین چلو (برنج و دیگ و قابلمه و ذغال و غیره)، غم می خورند.

·        آنچه فوق العاده ساده جلوه می کند، از رادیکالیته غول آسایی برخوردار است:

5

دییرسن که یوخسولار ایلر خنو
یازیرسان که خانلار ییه رلر چلو

·        معجز در این بیت ملمع، ماتریالیسم تاریخی را نمایندگی می کند.
·        او دیالک تیک توده و طبقه حاکمه را به شکل دیالک تیک فقرا و خوانین بسط و تعمیم می دهد و ضمنا از وارونگی مناسبات اجتماعی پرده برمی دارد:
·        مولدین نعمات مادی و حتی معنوی در تحلیل نهایی، غم می خورند و جماعت انگل و پتیاره، چلو.

·        این اعلام ضرورت انقلاب اجتماعی است تا مناسبات اجتماعی، سلب وارونگی شوند و انگل ها غم بخورند، نه توده های مولد و زحمتکش.

6
چکر بگلر آتینا شال و قشو
گیه ر اگنینه پوستین سمور

·        خوانین بر اسبان خود، قشو می کشند و پوستین سمور می پوشند.
·        در این بیت ملمع، ناتورالیسم معجز با تمامی عظمت خود نمودار می گردد.
·        ناتورالیسم رادیکال سرشته به طنز و طعنه و تنفر.
·        طبقه حاکمه اسب را ناز و نوازش می کند تا سمور را شکار کند و پوست از تنش جدا سازد.

·        معجز ضمنا از تجمل پرستی طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
·        پوستین سمور احتمالا در آن زمان از تجملات بوده است.

·        انتقاد معجز در مجموع از نابرابری های طبقاتی است.
·        اکثریت اعضای جامعه در ذلت بسر می برند تا اقلیت انگلی امکان حیف و میل و ریخت و پاش و تجمل و تفریح و تفنن داشته باشد.

7
ستیزه مکن با خدا دادگان
خدا داده دولت به شهزادگان

·        در این بیت شعر، ایده ئولوژی طبقه حاکمه و تئولوژی (شریعت و فقه) دیر آشنا به نقد کشیده می شود:
·        ثروت و سعادت اغنیار در ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به عنوان مائده الهی ـ آسمانی قلمداد می شود.
·        ثروت و لذت و راحت و سعادت نه به عنوان نتیجه کار عرقریز و زحمت، بلکه به عنوان نعمت الهی جا زده می شود.

·        مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

8

به بالا رود کار افتادگان،
لنینی کند چون در ایران ظهور

·        این بیت واپسین این ملمع است که حاوی نتیجه گیری نهایی رادیکال و اعلام آن در بلندترین مناره های روشنگری علمی و انقلابی است:
·         رهایی توده های مولد و زحمتکش در تشکل آنان در حزبی مارکسیستی ـ لنینیستی است.

9
·        این بیت ضمنا حاوی دیالک تیک یأس و امید است:
·        معجز توده های مولد و زحمتکش را از نعمت و رحمت و حمایت آسمانی ـ الهی مأیوس می سازد و با نیروی تاریخ ساز خود مأنوس.

·        این به معنی قطع امید از قوای واهی ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای انسانی و امید به اعجاز توده ها تحت پرچم مارکسیسم ـ لنینیسم است.
·        این به معنی پافشاری بر خود رهانی است.
·        این به معنی اعلام سوبژکتیویته در تاریخ است.

پایان
ادامه دارد.

۱ نظر: