۱۳۹۴ دی ۱, سه‌شنبه

سیری در شعری از شیخ شبستر (14)


تحلیلی از
میمحا نجار
  
در آدم شد پدید این عقل و تمییز
که تا دانست از آن، اصل همه چیز

·        معنی تحت اللفظی:
·        آدم، پس از آنکه به کسب عقل و قوه تمیز نایل آمد، در پرتو آندو به اصل همه چیز پی برد.

1
·        برای درک بهتر این بیت شیخ شبستر، نظری به ابیات قبل از این بیت می اندازیم:

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم
وز آن دم شد هویدا جان آدم

·        منشاء هستی بطور کلی از دید شیخ شبستر، نفس و دم خدا ست.
·        حتی هستی واهی مثلا دنیای پس از مرگ.

·        می توان به این نتیجه منطقی رسید که شیخ شبستر دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک دم الهی و هستی مادی و روحی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن علت (دم الهی) می داند.
·        شیخ بدین طریق، قانون علیت را زیر پا می نهد تا آن را دو باره از زیر پا بردارد و برای اثبات توهمات و تصورات خود به خدمت گیرد.

·        چرا ما به این نتیجه می رسیم؟

2

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم
وز آن دم شد هویدا جان آدم

·        برای اینکه زنجیر علی (علیتی، علتی ـ معلولی) زنجیری است که فاقد حلقه اول و آخر است.
·        قانون علیت حاکی از آن است که هر علتی ـ فی نفسه ـ در سیستم مختصات قبلی، معلول و هر معلولی در سیستم مختصات بعدی، علت است.

·        مثال
·        مرغ علت بیضه (معلول) است و بیضه علت جوجه و یا مرغ. (معلول)

·        شیخ بسان تئولوژی (فقه) این قانون علیت را ماستمالی و فراموش و خاموش می کند و بسان تئولوژی همین علیت را، (همین دیالک تیک علت و معلول) را برای اثبات دعاوی خود (مثلا برای اثبات وجود خدا)  به خدمت می گیرد.

3
·         یکی نیست از فقها و عرفا بپرسد:
·        خود خدا، معلول کدام علتی است؟

·        این سؤال در یونان باستان اما مطرح می شود.
·        به همین دلیل ارسطو علت اولیه را برای خروج از این بن بست منطقی اختراع می کند و اسم آن را فرم می گذارد.

·        ارسطو دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک فرم و محتوا بسط و تعمیم می دهد و برای توضیح پیدایش هستی به خدمت می گیرد.
·        در قاموس ارسطو ماده بی فرم وجود دارد.
·        ماده بی فرم برای چیزی شدن به فرم نیاز دارد.

·        با نفوذ فرم در ماده ی بی فرم، چیزهای هستی تشکیل می یابند.

4
در آدم شد پدید این عقل و تمییز
که تا دانست از آن، اصل همه چیز

·        تئولوژی و عرفان هم علت اولیه ارسطو را به خدمت می گیرند و به جای فرم مطلق ارسطو، خدا را می گذارند.

·        شیخ شبستر اما بدون اینکه به روی خود بیاورد، اوتوماتیسمی (خودبه خودیتی) را وارد قضیه می کند.
·        عقل وتمییز معلوم نیست که چگونه در آدم غیر تاریخی (مخلوق یکباره ی کامل و بی عیب و نقص) پدید می آید.

·        اکنون دوباره قانون علیت، فراموش می شود:
·        کسی هم در دید رس شیخ نیست تا بپرسد:
·        علت پیدایش هستی اگر خدا ست، علت پیدایش عقل و تمییز چیست؟

5
در آدم شد پدید این عقل و تمییز
که تا دانست از آن، اصل همه چیز

·        منظور شیخ شبستر از اصل همه چیز، احتمالا خدا ست.
·        چون در قاموس تئولوژی و شیخ شبستر، منشاء همه چیزهای هستی مادی و روحی و واهی و غیره، خدا و بویژه دم خدا  ست.
·        فقط همین یکی را کم داشتیم.
·        شیخ بدین طریق اصل همه چیز دانستن خدا را نتیجه عقل و تمییز بشری می داند.
·        بدین طریق، خرافه و توهم و دین و مذهب راسیونالیزه می شوند و به دم عقل و تمییز بسته می شوند.

·        ایراسیونالیسم (خردستیزی) خطرناک عرفان هم از همین قرار است:
·        اثبات حقانیت خرافه و توهم با توسل به عقل و تمییز.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر