ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
پیشکش به
مریم فیروز
که چشم ما بود.
1
از
زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم
که
بعدها در ترکیب با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و ...
دارای
چنان عمقی از شناخت شد
که تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست
و
من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به
طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.
·
اگر کسی تمامی بضاعت تخیلی خود و
دور و بری هایش را بسیج کند، باز هم نخواهد توانست از این جمله مؤلف سر در بیاورد:
·
مؤلف از زیبائی تعریف جدا از این و
آن دارد که تعریف زنانه ای است.
·
خواننده ای که ذره ای مغز در کاسه
سر داشته باشد، بیشک انتظار دارد که مؤلف از تعریف مجزا و زنانه اش پرده بردارد و
با او هم در میان نهد.
·
مؤلف اهل «حل معما» نیست.
·
اما تا دل خواننده بخواهد، اهل
ویراژ و گرد و خاک و پرت و پلا و هارت و پورت است:
2
از
زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم
که
بعدها در ترکیب با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و ...
دارای
چنان عمقی از شناخت شد
که تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست
و
من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به
طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.
·
تعریف مؤلف از زیبائی بعدها «با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و
... ترکیب شده» است.
·
منظور مؤلف را، حتی کسی سر به در و
دیوار بکوبد، نخواهد فهمید.
·
چون چگونه می تواند تعریفی از چیزی
با گرافیک و نقاشی و فلسفه و سیاست و خیلی چیزهای دیگر ترکیب شود.
·
محض امتحان هم اگر باشد، تعریفی از
کسی و یا چیزی را در نظر بگیریم و سعی کنیم آن تعریف را با گرافیک و نقاشی و فلسفه
و سیاست و غیره ترکیب کنیم.
3
از
زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم
که
بعدها در ترکیب با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و ...
دارای
چنان عمقی از شناخت شد
که تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست
و
من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به
طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.
·
نتیجه ترکیب تعریف زنانه و مجزای
زیبائی با گرافیک و نقاشی و فلسفه و سیاست و غیره کسب شناختی بغایت عمیق شده است.
·
بر منکرش لعنت.
·
حتما همین طور هم بوده و باید هم
می شد.
·
چون اینهمه زحمت قاعدتا باید ثمره ی
عظیمی هم در پی داشته باشد.
·
مسئله اما این است که در نتیجه این
شناخت عمیق از زیبائی، نور محو و نیست و نابود شده است.
·
کاش شناخت فوق العاده عمیق فقط
همین بلا را در پی می داشت.
·
فاجعه اما عمیق تر از این است:
4
که
تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست
و
من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به
طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.
·
پس از محو نور، مؤلف در تاریکی محض
مانده است.
·
این وضع و حال هم منطقی است و هم
تصور پذیر.
·
چون پس از محو نور، مؤلف باید هم
در ظلمتی قیرگون بماند.
·
به قول خوش در تاریکی محض بماند.
·
حیرت انگیز اما این است که تاریکی
محض چیزی روح مند و سوبژکتیو است.
·
آن سان که به ته همه ته های دنیا
نفوذ می کند و مؤلف را هم به دنبال می کشد و می برد.
·
ته همه ته ها یعنی چه؟
·
ته دنیا یعنی چی؟
5
و
من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به
طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.
·
فرض کنیم دنیا کوزه ای است و کوزه
دنیا ته دارد.
·
ته های ته کوزه دنیا یعنی چی؟
·
شاید منظور مؤلف این باشد که ته
دنیا از لایه های تحتانی سلسه مراتبی تشکیل شده است و تاریکی محض در این ته همه ته
های دنیا رخنه کرده و مؤلف را هم با خود برده است.
·
تصورش آسان نیست.
·
ولی در فرض محال ترین چیزها مناقشه
نیست.
·
با اینکه مؤلف سوار بر تاریکی محض
به ته همه ته ها نفوذ کند، آسمان که به زمین نمی آید.
·
معجزه اما چیز دیگری است:
·
تاریکی محض در ته همه ته های دنیا
به طیف هایی اشاره می کند که فاقد بازتاب اند.
·
مگر قرار بود در ته همه ته ها آنهم
در تاریکی محض، طیفی اگر احیانا دیده شود، بازتاب هم بیابد؟
·
زنده باد تاریکی محضی از این عظمت
و هیبت و قدرت.
·
این جفنگیات اما نتیجه چیستند و
حاکی از چیستند؟
6
به
خودی خود زن و زنانگی
ـ این "یین" مقدس در تاریکی رها شده ـ
در فضای میانة دریدایی جای گرفته و با حالت
اسکیزوئیدی لکانی
عجیب
در تاریخ یافت می نشود، گشته ایم ما
اما
چیزی که این نامرئی بودن را
به
طیف مرئی بدل می کند، تنها رنگ است و رنگ،
بعد از بلند شدن و روی تنهایی خود نقشة مرغی کشیدن.
باید بلند شد و سراپا را با لباس و رنگ پوشاند
بعد از بلند شدن و روی تنهایی خود نقشة مرغی کشیدن.
باید بلند شد و سراپا را با لباس و رنگ پوشاند
·
این جملات فاقد معنا هستند.
·
هذیان اند.
·
پرت و پلا و هارت و پورت اند.
·
جفنگ به تمام معنی اند.
·
·
این همان ایرراسیونالیسم (خردستیزی)
است که دست در دست با ایررئالیسم (واقعگرائی ستیزی) می رود.
·
این ایده ئولوژی فاشیسم است.
·
این جفنگ ها اصلا و ابدا ارزش
خواندن حتی ندارند.
·
چه رسد به تأمل بر روی آنها و
تحلیل آنها.
پایان
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف