۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه

سیری در شعری از میررا علی معجز (19 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

به حق غریب خراسان و طوس
آلا بیلمه سن، بنده دن بیر فلوس
«نترسند دلیران ز آواز کوس»
چرا، بهر آنکه نی ام، پور تور

·        معنی تحت اللفظی:
·        سوگند به غریب خراسان و غریب طوس که تو نمی توانی صناری از من بگیری.
·        برای این که من فرزند تور نیستم تا از خروش طبل ترسی داشته باشم.

1
به حق غریب خراسان و طوس

·        معجز در این مصراع ملمع، فردوسی را غریب طوس محسوب می دارد و در سنت فردوسی رجز می خواند وبی باکی خود را از هارت و پورت گوشخراش اعلام می دارد.

·        معجز احتمالا ببرکت هوش حاصلخیز خویش و شم تیز خویش به غربت حکیم طوس پی برده است و گرنه در زمان او احتمالا کسی از غربت حکیم طوس، خبر نداشت.
·        در آن زمان غیر از کتب مذهبی، کتاب به درد بخوری یافت نمی شد، چه رسد به کتب تحلیلی راجع به آثار علما و حکما و شعرای کلاسیک ایران و جهان.

2
نه من قورخارام سقل و بیغدن
نه خوف ایلرم گردش میغدن
منیم ناطقه ام تیز دور تیغدن
بیا تو به میدان، مکن گور گور

·         معنی تحت اللفظی:
·        من نه از ریش ترسی دارم، نه از سبیل و نه از گردش ابر
·        برای اینکه سخنم تیز تر از تیغ است.
·        به جای سر دادن هارت و پورت گوشخراش بیا به میدان.

3
نه من قورخارام سقل و بیغدن
نه خوف ایلرم گردش میغدن

·        معجز در این بیت، دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) را به شکل دیالک تیک گردش میغ و سقل و بیغ بسط و تعمیم می دهد و تهور خود از هر دو را برجسته می کند و به رخ طبقه حاکمه می کشد:

الف
نه من قورخارام سققل و بیغدن

·        بی اعتنائی معجز به سقل و بیغ به معنی بی اعتنائی او به ایده ئولوژی طبقه حاکمه (روح و شعور حاکم)  از سوئی و عمال سرکوب طبقه حاکمه (دستگاه دولتی)  از سوی دیگر است:
·        می توان گفت که معجز دیالک تیک اندرز و سرنیزه را، دیالک تیک شیرینی و شلاق را به شکل دیالک تیک سقل و بیغ (ریش و سبیل) بسط و تعمیم می دهد و بی اعتنائی خود را نسبت به هر دو در ملأ عام، جار می کشد.

·        سؤال ولی این است که منبع این تهور شاعر روشنگری چیست و کجا ست؟

ب
نه خوف ایلرم گردش میغدن

·        معجز ضمنا بی اعتنائی و بی باکی خویش از غرش ابرها را به رخ طبقه حاکمه می کشد.
·        او عملا به مقایسه هارت و پورت گوشخراش با خروش ابرها مبادرت می ورزد.

·        سؤال این است که دلیل تهور شاعر روشنگری از قوایطبیعی چیست؟

4

نه من قورخارام سققل و بیغدن
نه خوف ایلرم گردش میغدن

·        دلیل تهور شاعر روشنگری از قوای طبیعی و طبقه حاکمه (دستگاه ایده ئولوژیکی و سرکوب، وجود اجتماعی و شعور اجتماعی طبقه حاکمه) در آگاهی شاعر به ماهیت هر دو ست.
·        چون منشاء و منبع هراس از چیزی، بی خبری از ماهیت آن چیز و بی خبری از هویت و قوت و قدرت خویش است.

·        به همین دلیل حکیم طوس اعلام می دارد:

توانا بود، هر که دانا بود

·        در فلسفه فردوسی نیز منبع تهور و توانائی، دانائی است.

5
منیم ناطقه ام تیز دور تیغدن
بیا تو به میدان، مکن گور گور

·        معجز تیغ سخن خویش را براتر از تیغ دستگاه سرکوب  (دولت)  طبقه حاکمه قرار می دهد و او را به میدان می طلبد.

·        سؤال این است که تیغ فکری چرا باید براتر و کارآ تر از تیغ مادی باشد؟

6
منیم ناطقه ام تیز دور تیغدن
بیا تو به میدان، مکن گور گور

·        دلیل این برتری ایده ئولوژیکی این است که معجز حامی نیرومندی به نام حقیقت عینی دارد.
·        در حالیکه طبقه حاکمه فاقد این حامی معتمد و مطمئن است.
·        طبقه حاکمه فقط و فقط با تسلیحات ایده ئولوژیکی کاذب می جنگد و ضمنا بر ضد حقیقت عینی می جنگد.
·        به همین دلیل، روشنگری علمی و انقلابی هزاران بار کارآ تر،   براتر و پیروزمندتر از خردستیزی و روشنگری ستیزی است.

7
منیم ناطقه ام تیز دور تیغدن
بیا تو به میدان، مکن گور گور

·        شاعر روشنگری ضمنا به نیروی تاریخ ساز توده وقوف و تکیه دارد که منبع مادی قوت و قدرت او و حامی واقعی و عینی و مادی حقیقت عینی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر