۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

سیری در شعری از میررا علی معجز (10)


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313) 
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

بیلمه دیم
 (کلیات میرزا علی معجز صفحه 25) 

جرم هشتم

«دشمن دین گویده گزیر قوش کیمی
معبدی ویران ایده گجدیر، اگیل
کس سسیوی، باشوا بیر چاره قیل!»
قارأ قرآنه دیدیم، بیلمه دیم.

اگر گفتم که دیندشمن
پرنده وار می چرخد به بالا سر

اگر تخریب معبد را به لب راندم
اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارأ ندا دادم، غلط کردم.

1
·        جرم هشتم شاعر روشنگری، دادن هشدار و بیدارباش است.

2
·        دادن هشدار از دشمن دین و آیین که به قدرت علم و فن پرنده وار فضا را تسخیر کرده است و هر آن می تواند مسجد و منبر را بر سر قرآن خوان غافل واریز کند.

3
·        معجز قرآن خوان طوطی صفت را خاموشباش می دهد و او را به چاره جوئی فرا می خواند.

4
·        وقت آن است که قرآن بوسیله تئوری رهائی بخش مبتنی بر علم، بطور دیالک تیکی نفی شود، هسته مثبت و بالنده اش حفظ و پوسته منفی و بازدارنده اش دور انداخته شود.

5

·        معجز این اندیشه و آلترناتیو را در شعر دیگری از صراحت می گذراند:

به بالا رود، کار افتادگان
لنینی کند، چون در ایران، ظهور

جرم نهم

گورجک الینده غزیته، جعفرین
رنگی پوزولدی، ضریحی کورلادی
غیظه گلیب، بومب کیمی پاتلادی
آغزینه قورخانه دیدیم، بیلمه دیم.

بدیدن، روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
پریشان شد

پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
دهانش را اگر من دود کش خواندم، غلط کردم.

1
·        روزنامه هم وسیله اشاعه شعور است و هم نشانه عصر جدید.

2
·        در سراسر دیوان معجز به کرات، به واژه روزنامه برمی خوریم.

3
·        آموزش مدرن برای معجز امری اجتناب ناپذیر است.

4
·        در قاموس شاعر روشنگری، قرائت طوطی وار قرآن و غیره باید جای خود را به آموزش مدرن بدهد و شیوه تولید مدرن باید جای شیوه های تولیدی عهد عتیق بنده داری و فئودالی را بگیرد.

5
·        ما به جای خود این درک ماتریالیستی ـ تاریخی خود پوی شاعر روشنگری را مورد بحث قرار خواهیم داد.

6
·        مبارزه برای گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن آغاز شده است و معجز رسول و چاوش رزمنده و پیگیر این روال و روند است:
·        می زند و می خورد.

7
·        مبارزه قبل از شروع در خیابان و کوچه و میدان در کله انسان ها شروع می شود.

8
·        مبارزه عملی و نظری یکدیگر را مشروط و الزامی می سازند:
·        دیالک تیک مبارزه طبقاتی، دیالک تیک مبارزه مادی و معنوی، دیالک تیک مبارزه تن به تن سیاسی ـ اقتصادی و مبارزه ایدئولوژیکی.

جرم دهم

«وزر وبالی، گنهی بوینوما
مشدی جانوم، ویر پولیوی آجلارا
پیکری عریانلارا، محتاجلارا
گتمه خراسانه»، دیدیم، بیلمه دیم.

اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان

گناهش پای من، گفتم اگر، آن را
عطا کن بهر عریانان و محتاجان، غلط کردم.

·        جرم دهم شاعر روشنگری، جرمی سرتاپا هومانیستی است.

1
·        او مشدی را از رفتن به مشهد منع می کند و می خواهد که هزینه سفر در اختیار بی چیزان، برهنه ها و محتاج ها قرار گیرد.

2
·        همبودی که فاقد همبستگی باشد، دیر و یا زود فرو می پاشد.

3
·        جامعه در فلسفه اجتماعی معجز، جنگل نیست که هر کس فقط به فکر خود باشد.

4
·        معجز ـ بر خلاف سعدی و امثالهم ـ مبلغ احسان و انفاق و غیره نیست.

·        معجز روشنگری انقلابی است، چند و چونش را باید ضمن بررسی اشعار او کشف کنیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر