۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

طرز و طراز تربیت مادران بالفعل و بالقوه در کشور عه «هورا» و عا «شورا» (4)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

پیشکش به

 مریم فیروز
که چشم ما بود.

قلم سیاه خطی دور چشم که افق دور دریاها را در بیکرانگی وسیع شان
به هنگام غروب به نمایش می گذاشت.

·        آنچه در این جمله به حساب آرایش گذاشته می شود، در بهترین حالت رقص اندیشیده و سنجیده آرایشگر به ساز چشم مربوطه است.
·        چون بخش اعظم این اعجاز اغراق آمیز به ارگان اندام، به رنگ خود چشم و چند و چون مردمک چشم و قسمت بالا و پایین چشم ربط دارد.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

1
قلم سیاه خطی دور چشم که افق دور دریاها را در بیکرانگی وسیع شان
به هنگام غروب به نمایش می گذاشت.

·        دلیل ما ـ قبل از همه ـ این است که پیش شرط تبدیل چشم به «افق دور دریاها در بیکرانگی وسیع شان به هنگام غروب»  به مانی پولیزه کردن درون چشم نیاز دارد.
·        یعنی باید رنگ خود چشم و مردمک آن را به ترفندی دستکاری کرد.
·        چنین کاری هم مخارج عظیم می طلبد و هم بسیار ریسک آمیز است و می تواند به کوری چشم زن و یا نر مربوطه منجر شود.

2
از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم
که بعدها در ترکیب با گرافیک، نقاشی، فلسفه، سیاست و ...
دارای چنان عمقی از شناخت شد
 که تا به خود آمدم، دیدم از نور خبری نیست
و من مانده ام و تاریکی محضی که در ته همة ته های دنیا
به طیف هایی اشاره می کند که دیگر بازتابی ندارند.

·        مؤلف این مطلب، اکنون از آرایش به آرایشگر می پردازد.
·        یعنی به شخص شخیص خویش.
·        هدف او ظاهرا توضیح استنباطات استه تیکی خویش است.

·        ما برای تأمل روی استنباطات و دعاوی مؤلف این جمله را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

3
از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم

·        این ادعای مؤلف به چه معنی است؟
·        این ادعای مؤلف اولا حاکی از آن است که زیبایی بر اساس تعلقات جنسیتی تعریف می شود.
·        به عبارت دیگر تعریف از زیبایی بسته به جنسیت سوبژکت شناخت است.

4
از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم

·        اینکه مشخصات تصادفی آدم ها مثلا مشخصات جنسیتی، طبقاتی، ملی، مذهبی، سنی، آموزشی، پرورشی و ایده ئولوژیکی مهر خود را کم و بیش بر علایق و سلایق آنها می کوبند، قابل انکار نیست.
·        ولی چند و چون فرمال، صوری، ساختاری و ماهوی چیزها ـ قبل از همه ـ اوبژکتیو و یا عینی است و نه سوبژکتیو.

الف
·        سیب زیبا را 99 در صد آدم ها زیبا می بینند.
·        تفاوت ارزیابی استه تیکی در گزینش زیبا ترین سیب از سبدی مملو از سیب زیبا بروز می کند.
·        یکی آن را زیباترین سیب استنباط  می کند و دیگری آن یکی را.
·        در زیبایی سیب ها کسی تردید به دل راه نمی دهد.
·        زیبایی سیب اوبژکتیو است و نه سوبژکتیو.

ب
·        زن زیبا را اکثریت قریب به اتفاق آدم ها زیبا استنباط می کنند.
·        تفاوت سلایق و علایق سوبژکتیو وقتی آشکار می گردد که از 20 زن زیبا زیباترین شان انتخاب شود.
·        در این جور موارد معیارهای سوبژکتیو وارد عمل می شوند.

5
از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم

·        مؤلف ضمنا ادعا می کند که تعریف او از زیبایی مجزا از بقیه آدم ها ست.
·        معلوم نیست که این اگوئیسم معرفتی مؤلف فقط محدود و منحصر به زیبایی است و یا در هر موردی مصداق دارد.
·        اگر نظر مولف واقعا این باشد که تعریف هر چیز بسته سوبژکت شناخت است، در آن صورت باید او را  از طرفداران سوبژکتیویسم معرفتی محسوب داشت.

·        سوبژکتیویسم معرفتی درد بی درمان همه نمایندگان همه طبقات اجتماعی واپسین است.
·        بنظر آنها،  تعریف چیزها نه اوبژکتیو و یا عینی، بلکه  شخصی و سوبژکتیو است.
·        هر کس بسته به میل خویش به تعریف چیزها و پدیده ها می پردازد.
·        در نتیجه به تعداد آدم ها هم تعریف از چیزها وجود دارد.

6
از زیبایی تعریفی مجزا و زنانه دارم

·        طرفداران سوبژکتیویسم معرفتی، دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت را وارونه می سازند.
·        در عرصه شناخت، نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت، از آن اوبژکت شناخت است.
·        چون محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت.
·        سیبیت سیب در خود سیب است و نه در شناسنده آن.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر