سگ
ها و گرگ ها
مهدی
اخوان ثالث
تحت
تأثیر شعری از شاندور پتوفی
شاعر
انقلابی مجار
ترجمه محمود تفضلی
اهدا به محمود تفضلی
ویرایش
و تحلیل از
شین میم شین
آواز
سگ ها:
زمین
سرد است و برف آلوده و تر،
هوا
تاریک و توفان، خشمناک است
کشد
- مانند گرگان- باد، زوزه،
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
·
معنی تحت اللفظی:
·
زمین سرد و برفی و خیس و هوا تاریک
و توفان خشمگین است.
·
با د ـ بسان گرگان ـ زوزه می کشد.
·
ولی ما جزو سعادتمندان زمینیم و
باکی نداریم.
·
ترجمه شعر شاعر انقلابی مجار ـ شاندور
پتوفی ـ اکنون آغاز می شود و اندیشه او در رگ شعر اخوان جریان می یابد.
1
آواز
سگ ها
·
شاعر انقلابی قرن هجدهم از رهبران
سلحشور انقلاب بورژوائی در مجارستان بوده است و ایدئال های بورژوائی ـ آغازین خود
را در این شعر تبیین می دارد.
·
درست به همان سان که مائوتسه تونگ ـ
رهبر سلحشور انقلاب پرولتری ـ در قرن بیستم با تسلیحات شعر در روح و روان توده
نفوذ می کرد و چرخ تاریخ را به همت توده های مولد و زحمتکش تاریخ ساز به پیش می
راند.
2
آواز
سگ ها
·
شاعر مجار برای رخنه دادن اندیشه
های انقلابات بورژوائی به مقایسه سگان و گرگان مبادرت ورزیده است تا آدمیان طرز
زیست یکی از آندو را برگزینند.
·
شاعر انقلابی «به در می گوید، تا
دیوار بشنود.»
3
آواز
سگ ها
·
طرز تبیین شاندور پتوفی و یا مهدی
اخوان ثالث را می توان ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی و یا برعکس سوسیالیزاسیون
مسائل طبیعی تلقی کرد.
·
کسب و کار سعدی و حافظ نیز همین
بوده است.
·
اثبات مسئله ای در عالم جمادات و
نباتات و جانوران و بعد، انتقال مو به موی آن به عالم آدمیان.
4
مثال
ولیکن
خداوند بالا و پست
به
عصیان در رزق بر کس نبست
·
معنی تحت اللفظی:
·
ولی اگر کسی عصیان کند، معصیتکار باشد، خداوند فراز و
فرود در روزی را به روی او نمی بندد.
·
سعدی بدون اینکه به روی خود بیاورد،
پست و بالای طبیعی را، دره و تپه در طبیعت را ناشی از اراده و مصلحت الهی می داند.
·
بعد همان را بطور مطلقا مسکوت به جامعه
بشری منتقل می کند و منظورش از بلند و پست، طبقات اجتماعی ممتاز و توده های مولد و
زحمتکش می شود:
الف
·
با این ترفند ایده ئولوژیکی، تفاوت
ها و نابرابری های طبقاتی در جامعه اولا امری الهی جا زده می شوند.
ب
·
ثانیا نابرابری های اجتماعی بسان چیزهای
طبیعی، امری عادی و معمولی و طبیعی قلمداد می شوند.
ت
·
ثالثا نابرابری های اجتماعی بسان پستی
ها و بلندی ها در طبیعت، ازلی، ابدی و تغییرناپذیر قالب می شوند.
·
این همان طرز استدلال مبتنی بر ناتورالیزاسیون
چیزها و پدیده های اجتماعی و یا سوسیالیزاسیون چیزها و پدیده های طبیعی است و ارزش
علمی ندارد.
·
اگرچه بهترین طریق و ترفند برای
عوامفریبی است.
5
«زمین
سرد است و برف آلوده و تر،
هوا
تاریک و توفان، خشمناک است
کشد
- مانند گرگان- باد، زوزه،
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
·
روانشناسی سگان در این بند شعر
اخوان به همان سان تبیین می یابد که روانشناسی آدمیان:
·
سگ ها علیرغم برف و باران و سرما و
توفان و باد در بیرون از لانه (اشپزخانه) احساس سعادت می کنند.
·
خواننده و یا شنونده پس از خواندن
و یا شنیدن این بند شعر، بطور اوتوماتیک و خود به خودی در ذهن به دنبال سگان جامعه
می گردد.
·
بدین طریق، چیزها و پدیده های
طبیعی (سگان) به جامعه بشری منتقل می شوند و بر بخشی از اعضای جامعه انطباق داده
می شوند.
6
کنارِ
مطبخِ ارباب، آنجا،
بر
آن خاک اره های نرم خفتن،
چه
لذت بخش و مطبوع است
و آنگاه «عزیزم» گفتن و «جانم»ُ شنفتن»
و آنگاه «عزیزم» گفتن و «جانم»ُ شنفتن»
·
معنی تحت اللفظی:
·
در گوشه ای از اشپزخانه ارباب بر
روی خاک اره های نرم خفتن و از مهر و نوازش موجود برخوردار بودن، لذت بخش و مطبوع
است.
·
اکنون صراحت بیشتری وارد طرز زیست و
طرز «تفکر» سگان می گردد.
·
سگان به حداقل موجود راضی اند.
·
خواننده حالا به کنکاش بیشتر در
ذهن خود مبادرت می ورزد تا سگان جامعه را به ترفندی پیدا کند.
7
وز
آن ته مانده های سفره خوردن،
و گر آن هم نباشد، استخوانی
و گر آن هم نباشد، استخوانی
چه
عمر راحتی، دنیای خوبی،
چه
ارباب عزیز و مهربانی
·
معنی تحت اللفظی:
·
تغذیه از ته مانده های سفره ارباب
و یا تکه استخوانی، از سوئی به معنی زندگی راحت و دنیای مهربان است و از سوی دیگر
به معنی عزیز و مهربان بودن ارباب.
·
شاعر اکنون از رضایت سگان به حداقل
مادی و روحی و روانی گزارش می دهد:
·
سگان هم به حداقلی از مواد غذایی
برای زنده ماندن راضی اند و هم به حداقلی از مهربانی.
8
ولی
شلاق!
این دیگر بلایی است.
بلی، اما تحمل کرد، باید
این دیگر بلایی است.
بلی، اما تحمل کرد، باید
درست
است اینکه الحق، دردناک است،
ولی ارباب، آخر رحمش آید
ولی ارباب، آخر رحمش آید
·
معنی تحت اللفظی:
·
شلاق اگرچه درد انگیز است، ولی
باید تحملش کرد.
·
چون ارباب بالاخره احساس ترحم می
کند.
·
شاعر اکنون از روانشناسی سگان
گزارش می دهد و از روحیه تسلیم و ستمکشی آنان به امید کوتاهی مدت ستم.
·
اینجا دیالک تیک ناتورالیزاسیون ـ سوسیالیزاسیون
تشکیل می شود.
·
آن سان که پدیده های طبیعی سوسیالیزه
می شوند و بعد ناتورالیزه می شوند.
·
رفت و برگشت از طبیعت به جامعه و
از جامعه به طبیعت صورت می گیرد.
·
سگان، انسان واره تصور می شوند و انسان
واره می اندیشند.
9
گذارد،
ـ چون
فروکش کرد خشمش ـ
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
شمارد
زخم هامان را و ما این
محبت
را غنیمت می شماریم.
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی که خشم ارباب فروکش کرد،
اجازه می دهد که سر بر روی کفش هایش گذاریم.
·
آنگاه به شمارش زخم های مان می
پردازد و ما این کرد و کار او را محبت نام می دهیم.
·
این آخرین سخن سگان است:
·
در این بند شعر، درجه تحمل سگان از
سوئی و درجه شعور سگان از سوی دیگر نشان خواننده و شنونده شعر داده می شود.
·
سگان در هر زمینه به حداقل راضی
اند و به توجیه ستم می پردازند.
·
بدین ترتیب رابطه سگان و اربابان از
سوئی به عنوان رابطه مستحکمی جلوه می کند و از سوی دیگر به چالش کشیده می شود.
·
سگان در هر صورت مورد تحقیر قرار می
گیرند.
·
آن سان که سگ، توله سگ، پدر سگ،
مادر سگ، زندگی سگی، پارس سگ و غیره به فحش واژه استحاله می یابند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر