شین میم شین
• عزیزم، خفتنت بهتر از عیب دیگران گفتنت است!
1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک من و غیرمن را به شکل دیالک تیک فرد و خلق و یا به شکل دیالک تیک فرد و جامعه بسط و تعمیم می دهد و فرد را از «افتادن در پوستین خلق» نهی می کند.
• افتادن در پوستین این و آن به معنی پشت سرگوئی، غیبت این و آن بکار می رود.
• غیبت یکی از بیماری های شایع در جامعه عقب مانده ما بوده است.
• غیبت احتمالا جای خالی تفنن، سرگرمی و وقتگذرانی شادی بخش را می گرفت.
• غیبت اما به تشدید اختلافات بی پایه میان اعضای جامعه منجر می شد.
• به همین دلیل از سوی معلمین اخلاق مذموم شمرده می شد و نهی می شد.
• اما به عبث.
• برای اینکه نمی توان ارزان ترین وسیله سرگرمی، تفنن و وقتگذارنی را از مردم گرفت، بدون اینکه قبلا بدیلی برای آن در اختیارشان قرار دهی.
حافظ
واعظ ما بوی حق نشنید، بشنو، کاین سخن
در حضورش نیز میگویم، نه غیبت میکنم
واعظ ما بوی حق نشنید، بشنو، کاین سخن
در حضورش نیز میگویم، نه غیبت میکنم
• خواجه شیراز نیز در این بیت، بطور غیرمستقیم به مذمومیت غیبت اشاره می کند.
2
• اکنون این سؤال پیش می آید که اگر نهی از غیبت بی ثمر بوده، برای چه اینهمه سرمایه معنوی صرف آن شده و می شود؟
• برای پاسخ به این پرسش بهتر است که غیبت مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد:
الف
• غیبت به معنی سرگرمی مبتنی بر تحقیر و تمسخر همنوع، کردوکاری واقعا ضد هومانیستی، ارتجاعی، زیانبار و ابلهانه است.
• غیبت همزیستی مبتنی بر عشق و علاقه و همیاری و تفاهم اعضای جامعه را مختل می کند و به اختلافات بیهوده و بیدلیل میان آنها دامن می زند.
ب
• غیبت تربیت سنجیده و اندیشیده اعضای جامعه را دشوار می سازد.
• برای اینکه آن به بدآموزی اسلوبی ـ فکری اعضای جامعه منجر می شود:
• غیبت طرز تفکر اوبژکتیف و واقع بینانه را از عرصه بدر می راند و نوعی ولانگاری و بی بندوباری در ارزیابی چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسان ها) رواج می دهد.
ت
• بدترین زیان غیبت اما در بی اعتبار سازی انتقاد اجتماعی است.
• عوام الناس زیر توپخانه عوامفریبی طبقه حاکمه، انتقاد اجتماعی را با غیبت عوضی می گیرند و از شنیدن و جدی گرفتن آن سرپیچی می کنند.
• عوضی گرفتن انتقاد اجتماعی با غیبت آب به آسیاب طبقه حاکمه می ریزد.
• نهی از غیبت سعدی و حافظ و امثالهم نیز عمدتا به همین نیت است.
• هدف آنها مصون سازی طبقه حاکمه از انتقاد اجتماعی است.
• هدف آنها جلوگیری از مبارزه ایدئولوژیکی از پایین است.
• هدف آنها از نهی از غیبت، زمینه سازی برای مبارزه ایدئولوژیکی یکسویه از بالا ست که به معنی بستن سنگ ها و باز کردن سگ ها ست.
پ
• غیبت انتقاد از خود اعضای جامعه را بکلی نابود می سازد.
• ولی جامعه ای که اعضای آن قادر به انتقاد از خود نباشند، نمی تواند آینده شکوفا داشته باشد.
• چون فرد و جامعه تنها در داربست دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی است که رشد می کند و توسعه می یابد.
ث
• سعدی در این حکم عملا دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی را به شکل دیالک تیک خفتن و به پوستین خلق افتادن بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن انتقاد از خود جا می زند.
• ضمنا انتقاد از خود را به معنی خفتن و لب بستن تحریف می کند.
• بدین طریق نه از انتقاد اجتماعی نشان می ماند و نه از انتقاد از خود.
• سعدی و حافظ سرسخت ترین دشمنان انتقاد اجتماعی اند.
• انتقاد اجتماعی حتی در فرم های معتدل و زمزمه گونش پایه های حاکمیت موجود را می لرزاند.
از این رو ست که سعدی انتقاد اجتماعی را با عیب جوئی و بدگوئی یکی قلمداد می کند
تا وضع موجود را حفظ و تحکیم کند.
تا وضع موجود را حفظ و تحکیم کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر