۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

هماندیشی با ندا فضلی (4)

زمان آدم‌ها را دگرگون می‌ کند
اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه می‌دارد.
هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی

• این نظر ندا قابل تأمل است.

الف
زمان آدم‌ها را دگرگون می‌ کند.

• این فرمولبندی ندا ـ بلحاظ فلسفی و علمی ـ بکلی نادرست است، اگرچه بظاهر درست می نماید.

1
زمان آدم‌ها را دگرگون می‌ کند.

• اولا زمان چیزی را و یا کسی را دگرگون نمی کند.
• بلکه چیزها و کس ها در زمان دگرگون می شوند.
• همانطور که کرمی در درون پیله ای به پروانه ای استحاله می یابد.
• پیله فرم و قالبی است که کرم در درون آن رشد می کند.

• حکم «زمان آدم ها را دگرگون می سازد»، همانقدر منطقی است که بگوییم، پیله کرم را دگرگون می سازد.
• چون پیله فرم و قالبی بیش نیست و نیروی محرکه تغییر کرم به پروانه در درون خود کرم است و نه در پیله.

2
زمان آدم‌ها را دگرگون می‌ کند.

• ثانیا زمان مستقل از مکان و ماده وجود ندارد.
• زمان همراه با مکان و ماده تریاد ماده ـ زمان ـ مکان را تشکیل می دهد.
• تریادی که هیچکدام از سه جزء لاینفک آن، وجودی مستقل از دو جزء دیگر ندارد.

• منظور از ماده ـ به مثابه عام ترین مقوله فلسفی ـ واقعیت عینی است:
• طبیعت و جامعه و انسان و جهان و مافیها

• زمان با مکان و ماده تریادی (تثلیثی) ناگسستنی تشکیل می دهد.
• تریاد ماده ـ مکان ـ زمان را با بمب اتم هم نمی توان تخریب کرد.
• نه ماده، بدون زمان و مکان وجود دارد و نه زمان بدون ماده و مکان و نه مکان بدون ماده و زمان.

• چرا؟

• برای اینکه ماده فقط در قالب دولایه متشکل از زمان و مکان می تواند وجود داشته باشد:
• به عبارت روشن تر، ماده مظروف است و زمان و مکان ـ توامان ـ ظرف.
• دیالک تیک محتوا و فرم
• دیالک تیک ماده ـ زمانمکان بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا و فرم است.

• همانطور که بدون فرم محتوا وجود ندارد، بدون ظرف، مظروف وجود ندارد، به همان سان نیز بدون زمانمکان ماده ای و یا واقعیت عینی ئی وجود ندارد و برعکس.

ب
اما زمان تصویری را که از آدم ها داریم ثابت نگه می‌دارد.

• بنظر ندا، زمانی که آدم ها را دگرگون می سازد، به تصاویر ادم ها دست نمی زند.
• آدم ها دگرگون می شوند، ولی تصاویر آنها همیشه همان می ماند.
• این ادعای ندا نمی تواند درست باشد.
• چون اگر آدم ها دگرگون شوند، تصاویرشان نیز که تابع آنها هستند، ناگزیر دگرگون می شوند.
• به همان سان که اگر کسی خم و راست شود، سایه اش نیز به تبعیت از او خم و راست خواهد شد.

• ولی منظور ندا چیز دیگری است:
• ندا از آدم ها یک بار و برای همیشه عکس برمی دارد و بایگانی اش می کند و آن را خاطره می نامد.
• آدم ها با گذشت زمان دگرگون می شوند، مثلا پیر می شوند، ولی عکس و خاطره آنها همیشه جوان می ماند.
• فریاد ندا از این فاجعه است:

ت
هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!

• بنظر ندا، دردناک تر از این چیزی یافت نمی شود.
• فاجعه برای ندا این است که آدم ها دگرگون شوند و عکس و یا خاطره آنها آنها ثابت بماند.

• خود این شکوه به اندازه کافی حیرت انگیز است.
• ولی اگر خواننده این اندیشه ندا بداند که ایشان فیلمبردارند، حیرت او چند برابر خواهد شد.

• چون بیدرنگ خواهد پرسید که چرا برای حل تضاد آدم های دگرگون شونده با تصاویرشان، به فیلم برداری بی وقفه از آدم ها مبادرت نمی ورزد تا مشکلی پیش نیاید؟
• علاوه بر این چرا خاطره را قبض روح می کند و از گزند زمان دگرگونساز در امان نگه می دارد؟

• حواننده اما از خردستیزی ندا خبر ندارد.
• دردناکتر از تضاد آدم و عکسش خردستیزی ندا ست.


خردستیزی در خطه فوندامنتالیسم و امپریالیسم بد جوری مد شده است و علیه آن کاری نمی توان کرد.
فاجعه هم همین است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر