زمان آدمها را دگرگون می کند
اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد.
هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی
• این نظر ندا قابل تأمل است.اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد.
هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی
الف
زمان آدمها را دگرگون می کند.
زمان آدمها را دگرگون می کند.
• این فرمولبندی ندا ـ بلحاظ فلسفی و علمی ـ بکلی نادرست است، اگرچه بظاهر درست می نماید.
1
زمان آدمها را دگرگون می کند.
زمان آدمها را دگرگون می کند.
• اولا زمان چیزی را و یا کسی را دگرگون نمی کند.
• بلکه چیزها و کس ها در زمان دگرگون می شوند.
• همانطور که کرمی در درون پیله ای به پروانه ای استحاله می یابد.
• پیله فرم و قالبی است که کرم در درون آن رشد می کند.
• حکم «زمان آدم ها را دگرگون می سازد»، همانقدر منطقی است که بگوییم، پیله کرم را دگرگون می سازد.
• چون پیله فرم و قالبی بیش نیست و نیروی محرکه تغییر کرم به پروانه در درون خود کرم است و نه در پیله.
2
زمان آدمها را دگرگون می کند.
زمان آدمها را دگرگون می کند.
• ثانیا زمان مستقل از مکان و ماده وجود ندارد.
• زمان همراه با مکان و ماده تریاد ماده ـ زمان ـ مکان را تشکیل می دهد.
• تریادی که هیچکدام از سه جزء لاینفک آن، وجودی مستقل از دو جزء دیگر ندارد.
• منظور از ماده ـ به مثابه عام ترین مقوله فلسفی ـ واقعیت عینی است:
• طبیعت و جامعه و انسان و جهان و مافیها
• زمان با مکان و ماده تریادی (تثلیثی) ناگسستنی تشکیل می دهد.
• تریاد ماده ـ مکان ـ زمان را با بمب اتم هم نمی توان تخریب کرد.
• نه ماده، بدون زمان و مکان وجود دارد و نه زمان بدون ماده و مکان و نه مکان بدون ماده و زمان.
• چرا؟
• برای اینکه ماده فقط در قالب دولایه متشکل از زمان و مکان می تواند وجود داشته باشد:
• به عبارت روشن تر، ماده مظروف است و زمان و مکان ـ توامان ـ ظرف.
• دیالک تیک محتوا و فرم
• دیالک تیک ماده ـ زمانمکان بسط و تعمیم دیالک تیک محتوا و فرم است.
• همانطور که بدون فرم محتوا وجود ندارد، بدون ظرف، مظروف وجود ندارد، به همان سان نیز بدون زمانمکان ماده ای و یا واقعیت عینی ئی وجود ندارد و برعکس.
ب
اما زمان تصویری را که از آدم ها داریم ثابت نگه میدارد.
اما زمان تصویری را که از آدم ها داریم ثابت نگه میدارد.
• بنظر ندا، زمانی که آدم ها را دگرگون می سازد، به تصاویر ادم ها دست نمی زند.
• آدم ها دگرگون می شوند، ولی تصاویر آنها همیشه همان می ماند.
• این ادعای ندا نمی تواند درست باشد.
• چون اگر آدم ها دگرگون شوند، تصاویرشان نیز که تابع آنها هستند، ناگزیر دگرگون می شوند.
• به همان سان که اگر کسی خم و راست شود، سایه اش نیز به تبعیت از او خم و راست خواهد شد.
• ولی منظور ندا چیز دیگری است:
• ندا از آدم ها یک بار و برای همیشه عکس برمی دارد و بایگانی اش می کند و آن را خاطره می نامد.
• آدم ها با گذشت زمان دگرگون می شوند، مثلا پیر می شوند، ولی عکس و خاطره آنها همیشه جوان می ماند.
• فریاد ندا از این فاجعه است:
ت
هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!
هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!
• بنظر ندا، دردناک تر از این چیزی یافت نمی شود.
• فاجعه برای ندا این است که آدم ها دگرگون شوند و عکس و یا خاطره آنها آنها ثابت بماند.
• خود این شکوه به اندازه کافی حیرت انگیز است.
• ولی اگر خواننده این اندیشه ندا بداند که ایشان فیلمبردارند، حیرت او چند برابر خواهد شد.
• چون بیدرنگ خواهد پرسید که چرا برای حل تضاد آدم های دگرگون شونده با تصاویرشان، به فیلم برداری بی وقفه از آدم ها مبادرت نمی ورزد تا مشکلی پیش نیاید؟
• علاوه بر این چرا خاطره را قبض روح می کند و از گزند زمان دگرگونساز در امان نگه می دارد؟
• حواننده اما از خردستیزی ندا خبر ندارد.
• دردناکتر از تضاد آدم و عکسش خردستیزی ندا ست.
خردستیزی در خطه فوندامنتالیسم و امپریالیسم بد جوری مد شده است و علیه آن کاری نمی توان کرد.
فاجعه هم همین است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر