كه بي وقفه از برون
بس ضربه هاي سخت شود بر سرم نثار
شاعر، مترجم، پژوهشگر و استاد دانشگاه
آهن
( 5/10/64)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی
آهن
( 5/10/64)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی
• آن آهنم كه پنجه ی آهنگرِ زمان
• هر دم مرا به دوزخِ آتش فرو بَرَد
• رقصانَدَم به كوره ی تابيده اش به خشم
• تا سرخي ام ز آتشِ او رنگ و رو بَرَد
• گر لحظه اي به سرديِ سِندان سپارَدَم
• رگبارِ پُتك بر سرم آيد ز هر كنار
• سوزِ درون به جا ست، كه بي وقفه از برون
• بس ضربه هاي سخت شود بر سرم نثار
• تا مي بَرَد به آب مرا دستِ خسته اش
• با بانگِ شوق، پيكرِخود شستشو كنم
• هر خاك را به ناخنِ خود زير و رو كنم
• امّا دوباره در دلِ آتش بَرَد مرا
• تا بسپرد به ضربه ی بس پتكِ بي قرار
• هر بار چون به سردي آبم فرو بَرَد
• فرياد مي كشم، كه به پايان رسيد كار
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر