۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

سوزِ درون به جا ست،

كه بي وقفه از برون
بس ضربه هاي سخت شود بر سرم نثار

رضا افضلی
شاعر، مترجم، پژوهشگر و استاد دانشگاه
آهن
( 5/10/64)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی


• آن آهنم كه پنجه ی آهنگرِ زمان
• هر دم مرا به دوزخِ آتش فرو بَرَد

• رقصانَدَم به كوره ی تابيده اش به خشم
• تا سرخي ام ز آتشِ او رنگ و رو بَرَد

• گر لحظه اي به سرديِ سِندان سپارَدَم
• رگبارِ پُتك بر سرم آيد ز هر كنار

• سوزِ درون به جا ست، كه بي وقفه از برون
• بس ضربه هاي سخت شود بر سرم نثار

• تا مي بَرَد به آب مرا دستِ خسته اش
• با بانگِ شوق، پيكرِخود شستشو كنم


• گويم به خود كه خيش شدم تا كه عاقبت
• هر خاك را به ناخنِ خود زير و رو كنم

• امّا دوباره در دلِ آتش بَرَد مرا
• تا بسپرد به ضربه ی بس پتكِ بي قرار

• هر بار چون به سردي آبم فرو بَرَد

• فرياد مي كشم، كه به پايان رسيد كار


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر