• رلاتیویسم (نسبیت گرائی) به موضع معرفتی ـ نظری ئی (تئوری شناخت) اطلاق می شود که بنا بر آن، تنها روابط و مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
• موضوع واقعی شناخت (وجود درخود) اما غیرقابل شناسائی است.
• و لذا رلاتیویسم به این نتیجه می رسد که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد.
• (این بدان معنی است که نه حقیقت اوبژکتیف (عینی)، بلکه فقط حقیقت سوبژکتیف وجود دارد.
• بر همین اساس ادعا می شود که هر کس حقیقت خود را دارد.
• هرکس حقیقت سودآور خود را دارد.
• مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و بعد هالی وودی موسوم به «حقیقت»، مترجم)
1
• از دیدگاه رلاتیویسم هر شناختی نسبی است.
2
• هر شناختی ـ در هرحال ـ وابسته به سوبژکت شناسنده است:
• هرشناختی ـ در تحلیل نهائی ـ سوبژکتیف است.
3
• شالوده نظری رلاتیویسم قاعدتا جهان بینی مبتنی بر ایدئالیسم ذهنی است.
• مراجعه کنید به ایدئالیسم و ماتریالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
• رلاتیویسم معرفتی ـ نظری (یعنی رلاتیویسم مربوط به عرصه تئوری شناخت) به انحرافات زیر ختم می شود:
الف
• رلاتیویسم به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) ختم می شود.
• (اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) عنوانی برای آموزش های معرفتی ـ نظری ئی، که شناخت چیزها را و در تحلیل نهائی شناخت واقعیت عینی را غیر ممکن می دانند. مترجم)
• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
• رلاتیویسم به انکار حقیقت عینی ختم می شود.
• مراجعه کنید به حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ت
• رلاتیویسم به سازش جهان بینانه با مذهب ختم می شود.
• مراجعه کنید به مذهب (دین) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
• در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ نظری، به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش است به انحرافات زیر است:
الف
• اسکپ تیسیسم مطلق• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
• به اگنوستیسیسمت
• سوفیسم• (مشخصه سوفیسم (البته نه بمثابه یک مکتب یکپارچه) عبارت است از داشتن گرایشات اسکپتیکی و رلاتیویستی کم و بیش شدید. مترجم)
• مراجعه کنید به سوفیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پ
• به سوبژکتیویسم (ذهنگرائی)• مراجعه کنید به سوبژکتتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
• در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ نظری به معانی زیر است:
الف
• به معنی برسمیت شناختن نسبی بودن شناخت بشری است.
ب
• به معنی انکار وجود هرگونه معیار و ملاک عینی و مستقل از انسان است، که شناخت نسبی انسانی بدان نزدیک و نزدیکتر می شود.
7
• به قول لنین، «همان طور که هگل اشاره می کند، دیالک تیک گشتاورهائی از رلاتیویسم، نفی و اسکپتیسیسم را در خود دارد.• اما خود را به درجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد.
8
• ماتریالیسم دیالک تیکی مارکس و انگلس نیز بیشک گشتاوری از رلاتیویسم را در خود دارد، ولی خود را بدرجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد:
الف
• ماتریالیسم دیالک تیکی نسبی بودن شناخت بشری را می پذیرد.
ب
• این اما نه به معنی انکار حقیقت عینی، بلکه به معنی اشتراط تاریخی حد و مرز نزدیکی شناخت بشری به این حقیقت عینی است.»
• (کلیات لنین، جلد 14، فصل دوم، ص 5)
9
• رلاتیویسم اخلاقی هنجارهای عام و ارزش های اخلاقی را مطرود می شمارد.
10
• رلاتیویسم ـ بلحاظ تاریخی ـ محصول دوران های شکست و سقوط توسعه اجتماعی و علمی است.
11
• رلاتیویسم گشتاوری از ایدئولوژی هائی است که عمرشان از نظر تاریخی به پایان رسیده است.
12
• فلسفه بورژوائی معاصر ـ بویژه جریانات فلسفی بورژوائی معاصر زیر ـ تحت نفوذ شدید درونمایه های رلاتیویستی است:
الف
• پوزیتیویسمب
• امپریوکریتیسیسمت
• پراگماتیسمپ
• اگزیستانسیالیسم. پایان
ادامه دارد
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر