ملقب به گابو
نویسنده، ژورنالیست
برنده جایزه نوبل ادبی
نماینده رمان جادوئی
موضوع رمان های او:
انزاوای افراد و امریکای لاتین
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی
آرزوی دو استکان چای با مارکز
چند ماه آخر سال ۸۵ خبر از آمدن گابریل گارسیا مارکز ـ خالق صد سال تنهایی ـ به ایران بود.
از شنیدن این خبر خیلی خوشحال بودم و دوباره شروع به خواندن کتاب های او کردم تا با آمدن او به ایران مستندی از گابریل تهیه کنم.
اما سفارت مکزیک آمدن او را تکذیب کرد و مارکز بعد از اینهمه هیاهو برای آمدنش به ایران، دیگر به ایران نیامد.
تمام تلاشم به بن بست رسید و نه تنها مستندم ساخته نشد، بلکه آرزوی خوردن دو استکان چای با مارکز هم آرزو ماند، که ماند.
امروز این خبر را شنیدم که مارکز دوست داشتنی من دچار فراموشی شده و سال ها ست که در انظار عمومی حاضر نشده و کاملا دست از نوشتن کشیده است.
این خبر تلخ است، تلخ تر از کال ترین خرمالوی جهان
پایان
نویسنده، ژورنالیست
برنده جایزه نوبل ادبی
نماینده رمان جادوئی
موضوع رمان های او:
انزاوای افراد و امریکای لاتین
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی
آرزوی دو استکان چای با مارکز
چند ماه آخر سال ۸۵ خبر از آمدن گابریل گارسیا مارکز ـ خالق صد سال تنهایی ـ به ایران بود.
از شنیدن این خبر خیلی خوشحال بودم و دوباره شروع به خواندن کتاب های او کردم تا با آمدن او به ایران مستندی از گابریل تهیه کنم.
اما سفارت مکزیک آمدن او را تکذیب کرد و مارکز بعد از اینهمه هیاهو برای آمدنش به ایران، دیگر به ایران نیامد.
تمام تلاشم به بن بست رسید و نه تنها مستندم ساخته نشد، بلکه آرزوی خوردن دو استکان چای با مارکز هم آرزو ماند، که ماند.
امروز این خبر را شنیدم که مارکز دوست داشتنی من دچار فراموشی شده و سال ها ست که در انظار عمومی حاضر نشده و کاملا دست از نوشتن کشیده است.
این خبر تلخ است، تلخ تر از کال ترین خرمالوی جهان
پایان
1
• زیبائی های زندگی را همیشه که نباید در دیگران جست.
• و گرنه آئینه ها احساس بیهودگی می کنند و درهم می شکنند!
• چرا که آئینه ها از بیهودگی بیزار اند.
• برای اینکه بیهودگی هر چیز، پایان بود معنامند آن چیز است!
• چرا؟
• برای اینکه هر چیز با فونکسیون معین خود معنی کسب می کند:
• یعنی هیچ چیز و هیچ کس را از دیالک تیک ساختار و فونکسیون گزیر و گریزی میسر نیست.
• به عبارت دقیقتر، ساختار هر چیز فونکسیون معین آن چیز را پیش شرط قرار می دهد.
• به عنوان مثال فونکسیون «بریدن» در ساختار چاقو پیش برنامه ریزی شده است.
2
• مستند از این و آن ـ چه بسا ـ ثبت سوبژکتیف و نمایشی لحطه ای از لحظه ها ست و اغلب تصنعی، بی محتوا و ساختگی است.
• هنر نه مستند سازی از این و آن، بلکه شناخت این و آن از آثار مادی و فکری آنها ست!
• با مستند از چیزی ـ در بهترین حالت ـ لحظه ای از روند بود آن چیز روشن می شود.
• همین و بس!
• چنین چیزی فقط به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد.
3
• هنر رؤیت نامرئی ها و شنودن ناگفته ها ست.
• و گرنه در مستندات آنچه که خواسته می شود، سرهم بندی می شود.
هر چیز و هر پدیده ـ اما ـ نه در لحظه محض،
بلکه در دیالک تیک روند و لحظه وجود دارد،
در دیالک تیک عمر و دم!
بلکه در دیالک تیک روند و لحظه وجود دارد،
در دیالک تیک عمر و دم!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر