ایران دَرّودی از بزرگ نقاشان معاصر ایرانی اند.
ایشان همچنین کارگردان، نویسنده و منتقد هنری هم هستند.
سرچشمه:
صفحه گروه فیسبوک
دریچه
ایشان همچنین کارگردان، نویسنده و منتقد هنری هم هستند.
سرچشمه:
صفحه گروه فیسبوک
دریچه
• حق شاید اینجا و آنجا ـ به تجربه شخصی و قیاس به نفس ـ با ایران درودی نقاش باشد.
• ولی روند و روال قضاوت انسان ها همیشه و همه جا از این قرار نبوده و نیست.
• قاعدتا انسان ها ـ درست برعکس تصور ایران درودی ـ چه بسا کسانی را نقد می کنند که دیوانه وار دوست شان می دارند ـ با تمام وجود حتی، گیرم که برای مدتی کوتاه و یا بلند، کس در این دور و زمانه، از طول و عرض دوستی ها، مطمئن نیست.
• برای مثال، آنها شعر و نثر کسی را که دوستش ندارند یا اصلا نمی خوانند و یا برای نقد می خوانند تا کسانی را که دوست شان دارند از سموم ایدئولوژیکی آن شعر و نثر مصون دارند.
• دیالک تیک غریبی است:
• خواندن اشعار و آثار منفوری به نیت مصون سازی فکری محبوبی، به امید سم زدائی از ضمیر محبوبی!
• خواندن زورکی و نقد آثار منفوری و جوانه زدن محبتی شگرف نسبت به منفور دیروز و احساس دوستی باور ناکردنی با او:
• دیالک تیک شناخت، شاید همین باشد:
• شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها به مثابه منبع اصیل و بی غل و غش عشق به آنها:
• شاید به همین دلیل در ادبیات کلاسیک قرون وسطی ایران، مفهوم آشنائی همیشه به معنی دوستی بوده است.
سعدی
قصه دردم همه عالم گرفت
در که نگیرد نفس آشنا
تو با دشمن نفس همخانه ای
چه در بند پیکار بیگانه ای؟
سخن خویش به بیگانه نمی یارم گفت
گله از دوست به دشمن، نه طریق ادب است.
نه بیگانه تیمار خوردش، نه دوست
چو چنگش، رگ و استخوان ماند و پوست.
منه بر جهان دل، که بیگانه ای است
چو مطرب، که هر روز در خانه ای است.
قصه دردم همه عالم گرفت
در که نگیرد نفس آشنا
تو با دشمن نفس همخانه ای
چه در بند پیکار بیگانه ای؟
سخن خویش به بیگانه نمی یارم گفت
گله از دوست به دشمن، نه طریق ادب است.
نه بیگانه تیمار خوردش، نه دوست
چو چنگش، رگ و استخوان ماند و پوست.
منه بر جهان دل، که بیگانه ای است
چو مطرب، که هر روز در خانه ای است.
• سعدی در این ابیات، دیالک تیک آشنا و بیگانه را به شکل دیالک تیک دوست و دشمن بسط و تعمیم می دهد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر