۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

سیری در پژوهشی از رضا افضلی (1 )

تصویرگریِ نادر نادرپور
رضا افضلی

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی

تحلیلی از شین میم شین

• پژوهش رضا افضلی اولین پژوهشی است که ما راجع به شعر می خوانیم و می توانیم بخوانیم.
• در این پژوهش زحمت خارق العاده ای سرمایه گذاری شده است.
• این پژوهش برای ما بسان گنجینه ای ارزشمند است و وسیله ایدئالی است برای آشنائی با نظرات و افکار شعرای مختلف کشور.

• ما روی برخی از نظرات و احیانا مفاهیم مکث و بحث خواهیم کرد تا نظرات خام مان به محک خواننده بخورند و تصحیح شوند.


رضا افضلی
نادرپور در شعرهایش تصویر را به خاطر تصویر به کار می برد و عیب او این است که در برج عاج خویش می نشیند و اندوه و درد مردم را از یاد می برد.

• در این حکم رضا افضلی استنباط ایشان از شعرا نمایان می گردد.
• ایشان شعرا را به مثابه جمع یکدست و همگون می خواهند.
• درست بر پایه همین انتظار ایدئال است که نادرپور را به نقد می کشند.

• ظاهرا بنظر ایشان شعرا حامل رسالتی اند و حق ندارند «در برج عاج خویش» بنشینند و «اندوه و درد مردم را از یاد» ببرند.


• این استنباط ایشان با تصورات احمد شاملو در زمینه رسالت روشنفکران انطباق مطلق دارد.

• ما نظرات شاملو را در این زمینه، طی سلسله مقالاتی تحت عنوان «سیری در جهان بینی شاملو» مستقلا نقد می کنیم.


• شعرا و کلا روشنفکران قشر اجتماعی معینی را تشکیل می دهند و وابستگی های طبقاتی متفاوت و چه بسا متضاد دارند.
• تنها وجه مشترک آنها این است که فرم معینی از شعور را نمایندگی می کنند و اشاعه می دهند:
• آنها همه مولد فکری اند، یعنی شعر می سرایند.

• وگرنه شعرا می توانند هم مدافع فاشیسم، فوندامنتالیسم، صهونیسم، امپریالیسم و فرم های دیگر توحش و بربریت باشند و هم مدافع هومانیسم، روشنگری، رنسانس، امر رهائی اجتماعی و پیشرفت اجتماعی باشند.

• امروزه در کشور گل و بلبل حزب الله خیلی از شعرای دست اول دارد که بلحاظ فرم دست کمی از شعرای طبقات اجتماعی دیگر ندارند.

• ما برخی از اشعار این دسته از شعرا را تحت عنوان «ایدئولوژی تشیع «سرخ» در آئینه شعر معاصر» حتی الامکان تحلیل کرده ایم.

• از این رو نمی توان به شعرای طرفدار طبقات حاکمه ملی و یا بین المللی ایراد گرفت که چرا «در برج عاج خویش» نشسته اند و «اندوه و درد مردم را از یاد» برده اند.

• اصولا قاعده همین است و اگر جز این باشد، استثناء خواهد بود و حیرت انگیز و ضمنا ستایش انگیز.


• از میلیونری انتظار همدردی با توده های مولد و زحمتکش داشتن، در بهترین حالت ساده لوحانه است.

• ثروت گردآمده در جیب اقلیتی از آسمان نازل نمی شود، بلکه به قول مولای متقیان ـ حتی ـ از سفره اکثریت زحمتکش چپاول می شود.

• از این رو، نمی توان به چاقو ایراد گرفت که چرا دسته اش را نمی برد.


فروغ فرخ زاد از این رو می گوید:
« او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من می خورد.»
(14/35)

• این ادعای فروغ فرخزاد قابل تأمل است.
• اینکه تصاویر شعر شاعری متعالی و بی عیب و نقص اند، خود حسن بزرگی است و نباید بی اعتنا و به تحقیر از کنارش گذشت و گفت که «تصویر به چه درد من می خورد!»

1

• اولا تصاویر زیبا و بجا در هر شعری فرم زیبا و دلنشینی به خود شعر می بخشند.
• این زیبائی های عام فرمال برای همه طبقات اجتماعی زیبا و لذت بخش اند.

• مثال نمونه وار در این زمینه اشعار محمد قهرمان و یا اودلی اند.


• صرفنظر از جهان بینی آنها، شعرشان در نهایت دلنشینی، شیوائی و فریبائی است.


2

• ثانیا تصاویر زیبا و بجا در هر شعری به انعکاس هنرمندانه بهتر واقعیت عینی نایل می آیند، واقعیت عینی ئی که بخش مهمی از آن عام است و نه خاص، انسانی ـ نوعی است و نه طبقاتی ـ قشری.
• و لذا برای همه طبقات اجتماعی مفید و سودمند اند.

• اشعاری که راجع به پدیده ها و روندهای طبیعی سروده می شوند، عمدتا طبقاتی نیستند.

• از شعر «حیدر بابای شهریار» همه اقشار و طبقات اجتماعی می توانند کم و بیش لذت ببرند.
• و لذا نمی توان گفت که تصاویر شهریار از تندر و آذرخش و سیل «به چه درد من می خورند!»

3

• ثالثا از هنر تصویرسازی شاعر معین می توان آموخت.
• تصویرسازی به وسیله می ماند و بسان هر وسیله ای می تواند فونکسیون های متفاوت داشته باشد.
• با چاقو ـ به مثابه وسیله ـ هم می توان پیاز پوست کند، هم می توان آدم کشت و هم می توان کار هنری انجام داد.
• با تصاویر زیبای نادرپور هم به همین سان.

رضا افضلی
نادرپور درمقدمۀ کتاب « از آسمان تا ریسمان » دربارة تصویر در شعر امروز سخن می گوید و آن را از عناصر اصلی شعر خود می داند.

• حق با نادرپور است.
• تصویر یکی از عناصر اصلی و صرفنظرناپذیر شعر است.

رضا افضلی
او اضافه می کند که ادعا ندارد که تصویر، حکمران شعر جهان است.

• باز هم حق با نادرپور است:
• اصولا مگر یکی از عناصر فرمال شعر می تواند حکمران شعر جهان باشد.
• تصویر به همان سان مهم است که عناصر فرمال دیگر شعر.
• مثلا وزن و قافیه و امثالهم.

نادرپور می افزاید:
« هرگز تصویر را فقط برای تصویر به کار نمی برم.
زیرا این عنصر هم مانند کلمه، وسیله ای برای ایجاد تفاهم است»
(18/چهار)

• حق مطلقا با نادرپور است.
• نادرپور صدبار منطقی تر از شاملو و یا فروغ می اندیشد.
• علمی تر و منطقی تر و حتی دیالک تیکی تر از این نمی توان استدلال کرد.
• نادرپور در این حکم خویش، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک تصویر و شعر بسط و تعمیم می دهد و آن را همتراز با دیگر عناصر شعر ارزیابی می کند.

نادرپور
« امروز تصویری که من در شعر خود به کار می برم نه تنها «یک بعدی » نیست بلکه ابعادگوناگون دارد و بیش از پیش برخوردگاه چند معنی است. »
(18/پنج)

• باز هم حق مطلقا با نادرپور است:

1

• اولا تصاویر شعری انعکاس معرفتی ـ نظری ـ استه تیکی واقعیت عینی اند و واقعیت عینی لایتناهی، بغرنج و چندین بعدی است.
• تصویر چیزی لایتناهی، بغرنج و چندین بعدی هرگز نمی تواند تک بعدی باشد.

2

• ثانیا تصاویر شعری از کوره روان و ضمیر شاعر می گذرند و بسته به شعور و احساس و عاطفه و روانشناسی شاعر قوام می یابند.
• درست به همین دلایل اوبژکتیف و سوبژکتیف است که ابعاد گوناگون کسب می کنند و برخوردگاه معانی مختلف می گردند.

نادرپور صدها بار منطقی تر و علمی تر از شاملو و امثال او می اندیشد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر