• پژوهش رضا افضلی اولین پژوهشی است که ما راجع به شعر می خوانیم و می توانیم بخوانیم.
• در این پژوهش زحمت خارق العاده ای سرمایه گذاری شده است.
• این پژوهش برای ما بسان گنجینه ای ارزشمند است و وسیله ایدئالی است برای آشنائی با نظرات و افکار شعرای مختلف کشور.
• ما روی برخی از نظرات و احیانا مفاهیم مکث و بحث خواهیم کرد تا نظرات خام مان به محک خواننده بخورند و تصحیح شوند.
رضا افضلی
نادرپور در شعرهایش تصویر را به خاطر تصویر به کار می برد و عیب او این است که در برج عاج خویش می نشیند و اندوه و درد مردم را از یاد می برد.
نادرپور در شعرهایش تصویر را به خاطر تصویر به کار می برد و عیب او این است که در برج عاج خویش می نشیند و اندوه و درد مردم را از یاد می برد.
• در این حکم رضا افضلی استنباط ایشان از شعرا نمایان می گردد.
• ایشان شعرا را به مثابه جمع یکدست و همگون می خواهند.
• درست بر پایه همین انتظار ایدئال است که نادرپور را به نقد می کشند.
• ظاهرا بنظر ایشان شعرا حامل رسالتی اند و حق ندارند «در برج عاج خویش» بنشینند و «اندوه و درد مردم را از یاد» ببرند.
• این استنباط ایشان با تصورات احمد شاملو در زمینه رسالت روشنفکران انطباق مطلق دارد.
• ما نظرات شاملو را در این زمینه، طی سلسله مقالاتی تحت عنوان «سیری در جهان بینی شاملو» مستقلا نقد می کنیم.
• شعرا و کلا روشنفکران قشر اجتماعی معینی را تشکیل می دهند و وابستگی های طبقاتی متفاوت و چه بسا متضاد دارند.
• تنها وجه مشترک آنها این است که فرم معینی از شعور را نمایندگی می کنند و اشاعه می دهند:
• آنها همه مولد فکری اند، یعنی شعر می سرایند.
• وگرنه شعرا می توانند هم مدافع فاشیسم، فوندامنتالیسم، صهونیسم، امپریالیسم و فرم های دیگر توحش و بربریت باشند و هم مدافع هومانیسم، روشنگری، رنسانس، امر رهائی اجتماعی و پیشرفت اجتماعی باشند.
• امروزه در کشور گل و بلبل حزب الله خیلی از شعرای دست اول دارد که بلحاظ فرم دست کمی از شعرای طبقات اجتماعی دیگر ندارند.
• ما برخی از اشعار این دسته از شعرا را تحت عنوان «ایدئولوژی تشیع «سرخ» در آئینه شعر معاصر» حتی الامکان تحلیل کرده ایم.
• از این رو نمی توان به شعرای طرفدار طبقات حاکمه ملی و یا بین المللی ایراد گرفت که چرا «در برج عاج خویش» نشسته اند و «اندوه و درد مردم را از یاد» برده اند.
• اصولا قاعده همین است و اگر جز این باشد، استثناء خواهد بود و حیرت انگیز و ضمنا ستایش انگیز.
• از میلیونری انتظار همدردی با توده های مولد و زحمتکش داشتن، در بهترین حالت ساده لوحانه است.
• ثروت گردآمده در جیب اقلیتی از آسمان نازل نمی شود، بلکه به قول مولای متقیان ـ حتی ـ از سفره اکثریت زحمتکش چپاول می شود.
• از این رو، نمی توان به چاقو ایراد گرفت که چرا دسته اش را نمی برد.
فروغ فرخ زاد از این رو می گوید:
« او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من می خورد.»
(14/35)
« او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من می خورد.»
(14/35)
• این ادعای فروغ فرخزاد قابل تأمل است.
• اینکه تصاویر شعر شاعری متعالی و بی عیب و نقص اند، خود حسن بزرگی است و نباید بی اعتنا و به تحقیر از کنارش گذشت و گفت که «تصویر به چه درد من می خورد!»
1
• اولا تصاویر زیبا و بجا در هر شعری فرم زیبا و دلنشینی به خود شعر می بخشند.
• این زیبائی های عام فرمال برای همه طبقات اجتماعی زیبا و لذت بخش اند.
• مثال نمونه وار در این زمینه اشعار محمد قهرمان و یا اودلی اند.
• صرفنظر از جهان بینی آنها، شعرشان در نهایت دلنشینی، شیوائی و فریبائی است.
2
• ثانیا تصاویر زیبا و بجا در هر شعری به انعکاس هنرمندانه بهتر واقعیت عینی نایل می آیند، واقعیت عینی ئی که بخش مهمی از آن عام است و نه خاص، انسانی ـ نوعی است و نه طبقاتی ـ قشری.
• و لذا برای همه طبقات اجتماعی مفید و سودمند اند.
• اشعاری که راجع به پدیده ها و روندهای طبیعی سروده می شوند، عمدتا طبقاتی نیستند.
• از شعر «حیدر بابای شهریار» همه اقشار و طبقات اجتماعی می توانند کم و بیش لذت ببرند.
• و لذا نمی توان گفت که تصاویر شهریار از تندر و آذرخش و سیل «به چه درد من می خورند!»
3
• ثالثا از هنر تصویرسازی شاعر معین می توان آموخت.
• تصویرسازی به وسیله می ماند و بسان هر وسیله ای می تواند فونکسیون های متفاوت داشته باشد.
• با چاقو ـ به مثابه وسیله ـ هم می توان پیاز پوست کند، هم می توان آدم کشت و هم می توان کار هنری انجام داد.
• با تصاویر زیبای نادرپور هم به همین سان.
رضا افضلی
نادرپور درمقدمۀ کتاب « از آسمان تا ریسمان » دربارة تصویر در شعر امروز سخن می گوید و آن را از عناصر اصلی شعر خود می داند.
نادرپور درمقدمۀ کتاب « از آسمان تا ریسمان » دربارة تصویر در شعر امروز سخن می گوید و آن را از عناصر اصلی شعر خود می داند.
• حق با نادرپور است.
• تصویر یکی از عناصر اصلی و صرفنظرناپذیر شعر است.
رضا افضلی
او اضافه می کند که ادعا ندارد که تصویر، حکمران شعر جهان است.
او اضافه می کند که ادعا ندارد که تصویر، حکمران شعر جهان است.
• باز هم حق با نادرپور است:
• اصولا مگر یکی از عناصر فرمال شعر می تواند حکمران شعر جهان باشد.
• تصویر به همان سان مهم است که عناصر فرمال دیگر شعر.
• مثلا وزن و قافیه و امثالهم.
نادرپور می افزاید:
« هرگز تصویر را فقط برای تصویر به کار نمی برم.
زیرا این عنصر هم مانند کلمه، وسیله ای برای ایجاد تفاهم است»
(18/چهار)
« هرگز تصویر را فقط برای تصویر به کار نمی برم.
زیرا این عنصر هم مانند کلمه، وسیله ای برای ایجاد تفاهم است»
(18/چهار)
• حق مطلقا با نادرپور است.
• نادرپور صدبار منطقی تر از شاملو و یا فروغ می اندیشد.
• علمی تر و منطقی تر و حتی دیالک تیکی تر از این نمی توان استدلال کرد.
• نادرپور در این حکم خویش، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک تصویر و شعر بسط و تعمیم می دهد و آن را همتراز با دیگر عناصر شعر ارزیابی می کند.
نادرپور
« امروز تصویری که من در شعر خود به کار می برم نه تنها «یک بعدی » نیست بلکه ابعادگوناگون دارد و بیش از پیش برخوردگاه چند معنی است. »
(18/پنج)
« امروز تصویری که من در شعر خود به کار می برم نه تنها «یک بعدی » نیست بلکه ابعادگوناگون دارد و بیش از پیش برخوردگاه چند معنی است. »
(18/پنج)
• باز هم حق مطلقا با نادرپور است:
1
• اولا تصاویر شعری انعکاس معرفتی ـ نظری ـ استه تیکی واقعیت عینی اند و واقعیت عینی لایتناهی، بغرنج و چندین بعدی است.
• تصویر چیزی لایتناهی، بغرنج و چندین بعدی هرگز نمی تواند تک بعدی باشد.
2
• ثانیا تصاویر شعری از کوره روان و ضمیر شاعر می گذرند و بسته به شعور و احساس و عاطفه و روانشناسی شاعر قوام می یابند.
• درست به همین دلایل اوبژکتیف و سوبژکتیف است که ابعاد گوناگون کسب می کنند و برخوردگاه معانی مختلف می گردند.
نادرپور صدها بار منطقی تر و علمی تر از شاملو و امثال او می اندیشد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر