۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (9)

کاردینال ریشلیه (1585 ـ 1642)
Philippe de Champaigne: Kardinal Richelieu
دولتمدار اریستوکرات فرانسه
عالیمقام سرخ
مشاور و وزیر لودویگ 13
آماج او گذار به حکومت مستبده و غلبه بر سیطره هابسبورگ در اروپا


دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور

5
تضاد آزادی ها
ادامه

• می شد گفت که تضاد آزادی ها با تفسیر هگل از تاریخ مدرن انطباق دارد.

• در رژیم قدیم (آنشی)، «آزادی بارون ها»، به «وابستگی مطلق» «ملت» منجر شد و به سدی در مقابل «رهائی طبقات وابسته» مبدل گردید.

• از این رو، «در همه جا، مردم از طریق سرکوب بارون ها به رهائی رسیده اند.»
• (هگل فلسفه تاریخ، ص 902 ـ 903)

• اشراف خطر از دست دادن امتیازات خود، مثلا در اختیار بلامنازع خود داشتن دادگستری را حس می کردند و آن را به مثابه «زورگوئی خارق العاده، سرکوب آزادی و استبداد تلقی می کردند.»
• (هگل فلسفه حقوقی، پاراگراف 219 الف)

• پلمیک علنی هگل بر ضد قوانین «استبدادی» ضد فئودالی قابل یادآوری است.
• (ب. بشر، ص 680)

• (پلمیک به حملات تند و تیز و اغلب شخصی در عرصه ادبیات، هنر، مذهب، فلسفه، سیاست و غیره اطلاق می شود که عاری از استدلال مدلل اند. مترجم)

• هگل بی دغدغه خاطری از «استبداد» سخن می گوید، البته با معنی دیگر و معکوس:
• «اکنون انقلاب ها یا بوسیله دوک ها (حکمرانان فئودال) صورت می گیرند و یا بوسیله مردم.
• به این طریق بود که کاردینال ریشلیه به سرکوب بزرگان پرداخت و توده مردم را بر ضد آنان برانگیخت.
• این به معنی استبداد بود.
• سرکوب واسال ها اما استبداد حقیقی بود.»
• (هگل فلسفه حقوقی، جلد 1، پاراگراف 146 الف)

• «استبداد» ی که اینجا مورد مدافعه قرار می گیرد، استبدادی انقلابی و ضد فئودالی است و با تجلیل از «انقلاب عظیم» تصدیق می شود، انقلابی که فریدریش دوم در آن شرکت داشته و به «ازبین بردن تعیین مالکیت خصوصی و املاک شخصی در رابطه با دولت» منجر شده است.
• (هگل فلسفه حقوقی، جلد 4، ص 253)

• همانطور که ما در مثال ریشلیه دیده ایم، این استبداد، گشتاوری از واقعیت یابی عام را تشکیل می دهد و به همین دلیل با انقلابات بعدی از پایین خط پیوسته ای را تشکیل می دهد.

• پس از اینکه برای اولین بار در رفرم هائی نمودار می شود که از بین بردن وابستگی را از بالا تحمیل می کند و پس از اینکه در انقلاب امریکا موفقیت کسب می کند، خود را در «اصل قوانین عام میان مردم فرانسه تثبیت می کند و همانجا انقلابی را به دنبال می آورد.»

• (هگل فلسفه تاریخ، ص 920)

• ارزیابی مثبت هگل از استبداد ضد فئودالی اما موجب نادیده گرفتن مخارج مربوط بدان نمی شود و به مخارج مربوط بدان کم بها داده نمی شود.
• هگل این حقیقت امر را فراموش نمی کند که تضاد میان آزادی ها کماکان به جای خود باقی است.

گایوس یولیوس سزار (100 ـ 44 ق. م.)
دولتمدار و مؤلف در روم باستان
او در گذار از جمهوری به حکومت قیصر سهیم بوده است.

• این حقیقت امر در تحلیل گذار از سلطنت (مونارشی) به جمهوری و از جمهوری به حکومت قیصر در روم باستان مورد تأیید قرار می گیرد.

• سنای جمهوری در روم باستان فرسنگها دور از نمایندگی «عام» (حقوق عامه مردم. مترجم) به نمایندگی از اشراف می پردازد که سلطنتی را به جرم تمایلات خیرخواهانه نسبت به توده ها سرنگون کرده، تا از «خاص» (منافع اقلیت ممتاز. مترجم)، یعنی از منافع اشرافیت حراست کند.

• سزار اما با توسل به «قهر» بر «خاصیت» غلبه می کند و «عام» را دوباره برقرار می سازد.

• (هگل فلسفه تاریخ، ص 690 ـ 693، 711 ـ 712)

• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر