دومه نیکو لوسوردو (متولد 1941)
پروفسور فلسفه در دانشگاه (اوربینو).
او انتشار مجلهً (توپوس) ـ خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی ـ را بعهده دارد.
آثار او:
امانوئل کانت ـ آزادی، حقوق و انقلاب (1987)
هگل و ارثیهً آلمانی، فلسفه و مسایل ملی انقلاب و ارتجاع (1981)
هگل و بیسمارک. انقلاب 48 و بحران فرهنگ آلمانی (1993)
همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)
پروفسور دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور
او انتشار مجلهً (توپوس) ـ خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی ـ را بعهده دارد.
آثار او:
امانوئل کانت ـ آزادی، حقوق و انقلاب (1987)
هگل و ارثیهً آلمانی، فلسفه و مسایل ملی انقلاب و ارتجاع (1981)
هگل و بیسمارک. انقلاب 48 و بحران فرهنگ آلمانی (1993)
همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)
پروفسور دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور
7
دو نوع لیبرالیسم
ادامه
ادامه
• در سنت لیبرالی اما بر ضد این اقدامات چه اتفاقی می افتد؟
• آدام اسمیت به مثابه مخالف آزادی، ائتلافاتی را مورد حمله قرار می دهد که از طرف «افراد مشکوکی» که در معرض خطر مرگ از گرسنگی قرار ندارند، تشکیل یافته اند.
• و بدین طریق، میان آزادی و خودفرمائی جامعه بورژوائی علامت تساوی می گذارد.
• آدام اسمیت اما از سوی دیگر، «حکومت مطلقه و استبدادی» را زیر فشار قرار می دهد و خواهان الغای برده داری می گردد.
• او ضمنا استدلال تئوریکی دیگری را به خدمت می گیرد:
• او میان آزادی و از بین بردن مناسبات مبتنی بر ستم و سرکوب موجود در جامعه بورژوائی علامت تساوی می گذارد.
• از سوی دیگر، کونستانت تعلیمات اجباری را به مثابه عنصر اجبار بر والدین محکوم می کند.
• چند دهه بعد، استوارت میل به طرفداری از تعلیمات اجباری برمی خیزد و از «مفهوم بد فهمیده شدهء آزادی» والدین دم می زند.
• و اعلام می دارد که «دولت باید کنترل هشیارانه اعمال قدرت از طرف افرادی بر علیه افراد دیگر را که با اذن دولت صورت می گیرد، حفظ کند.»
• (استوارت میل، 1972، ص 159 ـ 160، ص 163)
• ما در این قضاوت دیگرگونه، شاهد گذار از استدلال تئوریکی معینی به استدلال تئوریکی دیگری هستیم و این گذار ضمنا نتیجه مبارزات کسانی است که آزادی شان سلب شده است، آزادی ئی که آنها به معنی خودفرمائی بی غل و غش جامعه بورژوائی فهمیده اند.
• و سرانجام می توانیم دلیل انتقاد رودولف هیم از هگل را دریابیم:
• بنظر رودولف هیم، اشتباه هگل آن بوده که او در فلسفه سیاسی اش ملهم از «عام مجرد» بوده است.
• در حالیکه بنظر رودولف هیم، دولت باید ـ برعکس نظر هگل ـ بطور «مشخص» بر بنیان «طبقه بندی عملا موجود در مردم» جامعه بورژوائی تشکیل یابد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد ـ خاص ـ عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• به قول هیم، «زندگی در جامعه بورژوائی طبقه بندی شده است.
• این طبقه بندی بورژوائی در جامعه باید به عرصه سیاست انتقال یابد و حکومت باید بطور ارگانیک از عناصر ارگانیک دولت رشد و نمو کند.»
• (استوارت میل، 1972، ص 144)
• رودولف هیم نیز بسان اوتو بیسمارک کمترین علاقه ای به «لیبرالیسم راینی ـ فرانسوی» ندارد.
او هم بسان بیسمارک در خود «روحیه اربابی ـ لیبرالی» حس می کند، البته ارباب او نه از اشراف فئودال، بلکه از سرمایه داران بورژوا تشکیل یافته است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر