گردش چرخ زمان، اما در گذار از پیچ و خم های دگرگونی است!
در ستایش دیالکتیک
شعری از برتولت برشت
برگردان آزاد از
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
برگردان آزاد از
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
• لشکر بیداد بیدار است
• نقشه ها دارد به سر بهر هزاران سال
• زورگویان با زبان زور می گویند:
• «زندگانی تا که در کار است
• جز به کام صاحبان زر نخواهد بود!»
• غول استثمار
• پهن کرده هر کجا دامی
• از برای بازوان کار
• ماندگان
• ـ مایوس ـ می گویند:
• «آنچه می جوئیم، پس
• جز آرزویی مرده یا وهم و سرابی نیست.»
• گردش چرخ زمان، اما
• در گذار از پیچ و خم های دگرگونی است!
• کاخ های استواری بود و
• دیگر نیست، حتی پاره سنگی هم از آن برجا
• آنچه هست امروز، هم بی شک، بدین گونه نخواهد ماند.
• حاکمان چون دم فرو بندند،
• بندیان ساز سخن گیرند!
• پس، سخن گفتن ز «هرگز»
• باطل و بی جا ست!
• گر ستمکاری دراین بیدادگه بر پا ست
• این گناه ما ست!
• برج و باروی جهان ظلم
• بر سریر شانه های ما ست!
• ای فتاده در غل و زنجیر،
• یک نفس برخیز !
• با خداوندان زور و زر
• بی امان بستیز!
• راه بستن، سخت دشوار است
• بر اسیرانی که
• از درد و نیاز خویش آگاهند
• و آگاهانه می دانند،
• از گیتی چه می خواهند؟
• ای برادر!
• تودۀ در بند امروزین،
• فاتح فردا ست
• و آن سترون شاخه ی «هرگز»نداده گل
• پر شکوفه، روبروی ما ست!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر