به عسل در بماند، پای مگس
شین میم شین
سعدی
(گلستان با ب دوم، ص 82 ـ 85)
سعدی
(گلستان با ب دوم، ص 82 ـ 85)
• هر که هست از فقیه و پیر و مرید
• وز زبان آوران پاک نفس
• چون به دنیای دون فرود آمد
• به عسل در بماند، پای مگس
• سعدی بر آن است که همه انسان ها بدون استثناء، به محض فرود آمدن به دنیای دون، بسان فرود آمدن مگس بر عسل، سلب اختیار می شوند و بنده حوایج دنیوی خویش می گردند!
• حکیم شهیر قرون وسطی در همین دو بیت موجز و مختصر احتمالا دنیائی اندیشه بسته بندی کرده است!
• ما برای درک حتی الامکان عمیق منظور سعدی باید راهی بیابیم.
• بهترین راه، احتمالا کشف شناخت افزارهای دیالک تیکی پنهان در این دو بیت ظاهرا ساده و بی آلایش است.
• برای این کار باید مفاهیمی را که شیخ شیراز به خدمت می گیرد، مورد تأمل قرار دهیم:
• «فقیه»، «پیر»، «مرید»، «زبان آور»، «پاک نفس»، «دنیای دون»، «عسل»، «پای مگس»
1
• سعدی از سوئی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک فقیه و پیر و پاک نفس ـ مرید بسط و تعمیم می دهد.
• بنظر سعدی انسان ها بی اعتنا به سطح فهم و فراست شان، با چشیدن طعم لذات دنیوی، به همان روز می افتند که مگس با چشیدن طعم عسل می افتد!
• لذات دنیوی در قاموس سعدی جاذبه ای فریبا و غول آسا دارند و رهائی از میدان جاذبه آنها بسیار دشوار است.
2
• اکنون سر و کله دیالک تیک دیگری پیدا می شود، بی آنکه سعدی حتی اشاره ای بدان کرده باشد:
• دیالک تیک غریزه و عقل!
• سعدی عملا و بطور کاملا مسکوت، دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک لذات دنیوی و اسارت معنوی بسط و تعمیم می دهد و ضمنا و بدرستی بر نقش تعیین کننده غریزه (لذات دنیوی) تأکید می ورزد.
• اما برای چه سعدی پای فقیه و پیر و پاک نفس و غیره را به میان می کشد؟
• او که در سخنوری مشکلی ندارد و به راحتی می تواند بگوید که همه انسان ها چنین اند!
• پاسخ این پرسش را حکیمی تیزاندیش از دیار شوراها می دهد:
• لنین بر آن است که «اغراق خارق العاده، تفهیم مسائل را تسهیل می کند!»
• سعدی صدها سال قبل از تولد لنین، نه تنها به این حقیقت امر بخوبی واقف بوده، بلکه هزاران بار بدان جامه عمل پوشانده است.
• یکی از آن موارد را همین جا می توان بوضوح دید:
• سعدی برای اثبات جاذبه عظیم و گریزناپذیر نیازهای غریزی، نه عمله و بنا را، بلکه خردمندترین و پارساترین اقشار جامعه زمان خود را برمی گزیند و با گستاخی تام و تمام، فروماندگی مگس وار آنها را نشان همگان می دهد.
• تا کسی حتی فکرش را نتواند به مخیله خود خطور دهد که عقل و فهم و فقه و تقوی کاره ای در برابر سیل خروشان فیل افکن غرایز می تواند باشد.
3
• سعدی اما از سوی دیگر، دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک دنیای دون و درماندگی و دیالک تیک عسل و پای مگس بسط و تعمیم می دهد و به درستی نقش تعیین کننده را از آن وجود (دنیای دون و عسل) می داند.
• بهتراز این نمی توان در دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی، از تقدم وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی سخن گفت.
• دیالک تیک جامعه بشری از این قرار است:
• تغییر شیوه زندگی مادی به تغییر شیوه تفکر می انجامد و تغییر شیوه تفکر بنوبه خود شیوه زندگی را دستخوش تغییر می سازد:
• این به معنی وجود رابطه دیالک تیکی مبتنی بر تأثیر متقابل میان دو قطب متضاد وحدتمند است.
• بنظر سعدی و بدرستی، از این قانون آهنین دیالک تیکی هستی گزیر و گریزی نیست، حتی اگر فقیه و پیر طریقت و مرید و مراد پاک نفس باشی.
• تغییر زیربنا (مناسبات تولیدی) روبنا را زیر و رو خواهد کرد و از انتزاعی ترین اعتقادات فقط پوسته ای توخالی باقی خواهد گذاشت، تا از هسته ای دیگر پر کند:
• مذهب خواهد ماند، بصورت نهادی، مؤسسه ای، ولی محتوای دیگری خواهد داشت!
• عشق خواهد ماند، بصورت یاوه ای و از مفهومی دیگر پرخواهد شد!
• انسان خواهد ماند، بمثابه واژه ای و از مفهومی دیگر آکنده خواهد شد.
جامعه از معبر دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی به پیش خواهد رفت و همه چیز را با خود خواهد برد و از بسیاری از چیزها، ارزش ها، معیارها و هنجارها فقط یاد رنگباخته ای به خاطر خسته خواهد ماند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر