پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطان پور
انسان ها تنها به شرط شناخت شرایطی که در آن تاریخ خود را می سازند، می توانند تاریخ خود را بسازند.
بخش سوم
دیالک تیک طبیعت
برگردان یدالله سلطان پور
انسان ها تنها به شرط شناخت شرایطی که در آن تاریخ خود را می سازند، می توانند تاریخ خود را بسازند.
بخش سوم
دیالک تیک طبیعت
• برخی از جریانات فلسفی که خود را به مارکس منسوب می دانند (مثلا «مکتب فرانکفورت»، فلاسفه «پراتیک»، اگزیستانسیالیست های چپ) ادعا می کنند که دیالک تیک عبارت است از ساختار روندهائی که بوسیله کردوکار انسانی در تاریخ پدید می آید و ماهیتا با رفتار سوبژکت نسبت به خود و نیل به اهداف خود در پیوند است.
• بدین طریق، انسان بمثابه تافته جدا بافته ای، از طبیعت تجزیه می شود و در مقابل طبیعت قرار می گیرد.
• چنین درکی از جایگاه خاص انسانی در جهان، از انکار «وحدت مادی جهان» سر در می آورد.
• مراجعه کنید به وحدت مادی جهان در تارمای دایرة المعارف روشنگری
• اما درست همین قانون اساسی است، که برای توضیح علمی سیستماتیک جهان صرفنظر ناپذیر است.
• کلیه پدید های این جهان، تجلی واقعیت مادی واحدی اند، که در سطوح بغرنج و متمایز، بطرق متفاوت توسعه یافته اند.
• هر کدام از این سطوح، قوانین حرکت خاص خود را دارد، که بنوبه خود با هم در پیوند اند و کلی را تشکیل می دهند.
• طبیعت غیرانسانی هم سیستمی متشکل از تأثیرات متقابل عناصر خویش است.
• در این سیستم هر چیزی با همه چیزهای دیگر پیوند نزدیک و یا دور دارد.
• بحران ئوکولوژیکی (محیط زیستی) ما را به این وابستگی متقابل در عرصه حیاتی زمین آگاه می سازد.
• انسان بمثابه سوبژکت کنشگر آزاد که بدون شناخت پیوندهای متقابلا مؤثر طبیعی و بی اعتنا به آنها، در طبیعت اعمال نفوذ می کند، مخروبه هائی را از خود بجا می گذارد و عواقب زیانباری، حتی برای خویشتن خویش پدید می آورد.
• از این رو ست که منافع فردی با نتایج دوربرد، دیگر نباید به امید ماکسیم های اقتصادی بورژوائی رها شوند، تا هرچه می خواهند بکنند.
• دیالک تیک طبیعت بطرز کاملا بیواسطه ای، بمثابه گشتاوری از دیالک تیک جامعه نمودار می شود.
• انسان بمثابه موجود طبیعی نیازهائی دارد.
• او این نیازها را بمثابه موجود اجتماعی برآورده می سازد و گسترش می دهد.
• او بمثابه موجود اجتماعی، میدان عملی در اختیار دارد که از چنگ طبیعت بدر کشیده و از آن خود کرده است.
• او باید آن را با طبیعت دمساز سازد.
• دیالک تیک مبارزه طبقاتی اجتماعی و رابطه وجود و شعور منطبق است با دیالک تیک طبیعت و جامعه در «جذب و دفع انسان با طبیعت» (مارکس)
• پیش شرط دیالک تیک طبیعت و جامعه در «جذب و دفع انسان با طبیعت» عبارت است از دیالک تیک طبیعت، بمثابه یونیورسالیته (عامیت) فرم های حرکت ماده.
• ماتریالیسم تاریخی بدون داشتن شالوده ای از جهان بینی دیالک تیکی ـ ماتریالیستی پا در هوا خواهد ماند.
• وحدت یک جهان بینی علمی از طبیعت و تاریخ، شالوده عمل سیاسی و خودآگاهی فردی کمونیست ها ست.
• چون کمونیست ها تنها بشرط شناخت «ضامن همپیوندی درونی دنیا» (گوته) می توانند جایگاه خود را در جهان تعیین و آگاهانه اشغال کنند.
انسان ها تنها به شرط شناخت شرایطی که در آن تاریخ خود را می سازند، می توانند تاریخ خود را بسازند!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر