۱۴۰۱ مهر ۱۴, پنجشنبه

درنگی در اندیشه ای (۵۰۵)


 

میم حجری

  

بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد

بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

طوطیی را به خیالِ شکری دل خوش بود

ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد

قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد

که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد

ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی

که امیدِ کرمم همرهِ این مَحمِل کرد

رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار

چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد

آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ

در لحد، ماهِ کمان ابرویِ من منزل کرد

نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد.

 

پایان

 

۱

بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد

بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد


معنی تحت اللفظی:

حافظ
بلبلی با خوردن خون دل
گلی پدید آورد.
باد غیرت به ضرب صدها خار (تیر)
دل بلبل را پریشان کرد.


فرق طرز تفکر حافظ با سعدی
این است

 که
سعدی
دیالک تیکی اندیش است:
از دید سعدی و هر خردگرا و واقع بین
ساختار همه چیز هستی دیالک تیکی است.

گل و خار و گنج و مار و غم و شادی
به هم اند

 
سعدی 

در این مصراع شعر
دیالک تیک های زیر را توسعه داده است:
دیالک تیک گل و خار
دیالک تیک گنج و مار
دیالک تیک غم و شادی

را.
آنهم صدها سال قبل از هگل و مارکس و انگلس

خار تسلیحات تدافعی گل است.
خیلی از نباتات و جانوران
سمی اند.
سم هم تسلیحات تدافعی آنها ست تا کسی جرئت به خوردن شان نکند.

 

پایان 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر