یدی خاکزاد
تئوریهای مارکسیسم لنینیسم فقط در تئوری برای بحث های شبه روشنفکری خوب است
و
در عمل جواب نمیدهد
و
بیشتر بحثهای قرن هیجده و دوران اولیه رشد سرمایه داری صنعتی شدن است .
سؤال این بود
که
مفاهیم از کجا آمده اند و چرا نمی توان آنها را بی اعتبار شمرد؟
فرض کنیم
دهقانی
در چله زمستان در صدد تهیه هیزم است.
دهقان
قبل از همه
به
فوت و فن تهیه هیزم می اندیشد.
به
درخت خشکی در باغ
به
تبری
به
فوت و فن فرود آوردن تبر بر درخت
به
کیفیت تیغه تبر
به
اندازه دسته تبر.
درختان در چله زمستان همه بی برگ و بارند
و
تمیز درخت خشکیده از درخت حیاتمند
(درخت شناسی)
آسان نیست.
اولین ضربه تبر دهقان بر تنه درخت
سیلی از سیگنال های حسی به کارخانه مغز او می فرستد:
سیگنال هایی راجع
به
خشکی و تری تنه درخت
تیزی و کندی (کیفیت) تیغه تبر
کوتاهی و درازی دسته تبر
صحت و سقم فرود آوردن تبر بر تنه درخت
صحت و سقم تصورات دهقان راجع به درخت، تبر، فرود آوردن تبر، کیفیت تیغه تبر و اندازه دسته تبر
توان تفکر خود دهقان.
در روند همین کار و در اثر همین کار
مفاهیم خشکی، تری
به مغز دهقان منتقل می شوند
و
بلافاصله
بسته به زبان دهقان
زره واژه در برمی کنند.
ضمنا
اندیشه زیر به عنوان مثل در ذهن دهقان تشکیل می یابد:
درخت خشک است.
یعنی برای تهیه هیزم مناسب است.
این بدان معنی است
که
منشاء و زادگاه مفاهیم و افکار
پراتیک
(کردوکار، کار، تجربه)
است.
حافظ
هم
صدها سال قبل از تولد مارکس و انگلس
گفته است:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر چه در ان غش باشد.
این بدان معنی است
که
تئوری
در روند پراتیک و در اثر پراتیک
تولد می یابد
و
بعد
به
خدمت پراتیک کمر برمی بندد.
منشاء تئوری
پراتیک
است
و
نه
کله مارکس و انگلس.
پراتیک
علاوه بر این،
محک مطمئن عینی و علمی برای تعیین صحت و سقم تئوری است.
حالا
پوچ و خرافه بودن ادعای یدی خاکزاد آشکار می گردد:
تئوریهای مارکسیسم لنینیسم فقط در تئوری برای بحث های شبه روشنفکری خوب است
و
در عمل جواب نمیدهد
و
بیشتر بحثهای قرن هیجده و دوران اولیه رشد سرمایه داری صنعتی شدن است .
یدی خاکزاد
حرف زدن حتی بلد نیست
و گرنه نمی گفت:
تئوریهای مارکسیسم لنینیسم فقط در تئوری خوب است.
بدون پراتیک
اصلا
تئوری تشکیل نمی یابد تا در تئوری کذایی خوب و یا بد باشد.
معیار مارکسیستی پراتیک
البته
خود را به یدی خاکزاد حتی تحمیل می کند.
آن سان که او مجبور به اعتراف بر محک بودن پراتیک برای تئوری می شود:
تئوریهای مارکسیسم لنینیسم
در عمل جواب نمیدهد.
عمل یکی از زیرمفاهیم پراتیک است.
حالا
این سؤال مطرح می شود
که
اگر تئوری نتیجه پراتیک است، چگونه می توان گفت:
تئوری در عمل جواب نمیدهد.
این دال بر وارونه عندیشی یدی خاکزاد است.
دال بر این است که تئوری را مقدم بر پراتیک می پندارد.
۲
تئوریهای مارکسیسم لنینیسم
بیشتر بحثهای قرن هیجده و دوران اولیه رشد سرمایه داری صنعتی شدن است .
منظور یدی خاکزاد در این جمله این است
که
تئوری های مارکسیسم ـ لنینیسم
معاصر نیستند.
کهنه شده اند
و
متعلق به قرن هجدهم اند.
خریت توانگر کند فرد را
خبر کن یدالله خونسرد را.
این جمله یدی خاکزاد مملو از ایراد است:
اولا
در
قرن ۱۸
هنوز از مارکس و انگلس و مارکسیسم اثری نبوده است.
مارکس در سال ۱۸۱۸ یعنی در قرن نوزدهم زاده می شود.
مارکسیسم
در قرن نوزده
در
پی تحلیل همه جانبه میراث فکری بشری
(از یونان باستان تا فلسفه کلاسیک آلمان و آثار فلاسفه و علمای فرانسه و انگیس و غیره)
تدوین می یابد
و
به محک پراتیک انقلابی پرولتاریا می خورد و تحکیم کسب می کند.
ثانیا
در قرن ۱۹
هنوز
لنینیسم
وجود نداشته است،
چه رسد به قرن ۱۸.
ثالثا
مفهوم من در آوردی « دوران اولیه رشد سرمایه داری صنعتی شدن»
دال بر بیسوادی ترحم انگیز یدی خاکزاد است.
یدی
اصلا نمی داند که چه می گوید:
این مفهوم خرافی یدی فی نفسه مملو از ایراد است.
ایراداتش از چه قرارند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر