پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور
برگردان
شین میم شین
۲۸
· شالوده بیگانگی در جامعه طبقاتی بالاعم عبارت است از خودپوئی توسعه اجتماعی.
۲۹
· شالوده بیگانگی بالاعم این حقیت امر است که انسانها نمی توانند ،به دلیل مالکیت خصوصی بروسایل تولید و مناسبات اجتماعی ناشی از آن به تنظیم آگاهانه و برنامه ریزی شده روند اجتماعی بپردازند و صاحب نتایج کار خود نیستند و از درک همه جانبه نتایج کردوکار خود محروم اند.
۳۰
· علت بیگانگی در جامعه طبقاتی عبارت است از توسعه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و در نتیجه، تقسیم جامعه به طبقات متخاصم.
۳۱
· بنابرین، شالوده تعیین کننده بیگانگی در جامعه طبقاتی عبارت است از مناسبات مبتنی بر استثمار انسانها و ستم.
۳۲
· روند بیگانگی در کاپیتالیسم در تولید کالائی سرمایه داری به اوج خود می رسد.
۳۳
· کار مرده در قالب سرمایه، بر کار زنده مولد بیواسطه، یعنی کارگر، مسلط می شود.
· نتایج کردوکار کارگر و کلیه وجوه کار اجتماعی (تقسیم کار، همکاری، علم و غیره) به مثابه وجوه سرمایه جلوه می کنند.
· به مثابه وسیله استثمارکارگر و زیر یوغ کشیدن شدیدتر او نمودار می گردند.
۳۴
· این روند بیگانگی در امپریالیسم شدت می یابد.
۳۵
· سرمایه انحصاری و انحصاری ـ دولتی به قدرت حاکم بر جامعه مبدل می شوند.
۳۶
· این امر در عرصه سیاست خود را به شرح زیر نمودار می سازد:
الف
· در گذار از دموکراسی بورژوائی به ارتجاع سیاسی نمودار می سازد.
ب
· در تشکیل دستگاه قدر قدرت دولتی بوروکراتیک و نظامی شده بر ضد اقشار پهناور مردم نمودار می سازد.
پ
· و بالاخره در گذار به دیکتاتوری فاشیستی نمودار می سازد.
۳۷
· همزمان با آن، روند فساد فرهنگی عمیقی به جریان می افتد.
· روند تخریب ارزش های فرهنگی.
· روند مسموم سازی توده ای مردم به واسطه زباله های فرهنگی از طریق رسانه های گروهی مدرن.
· روند استفاده از علم و فن علیه پیشرفت اجتماعی و به نفع جنگ افروزی.
۳۸
· مبارزه طبقاتی طبقه کارگر نه تنها علیه استثمار، بلکه همچنین علیه بیگانگی است.
۳۹
· اقشار و طبقات زحمتکش دیگر نیز که در مبارزه دموکراتیک خود علیه قدر قدرتی انحصارات، علیه چپاول توده های مردم توسط انحصارات و علیه تشدید روند بیگانگی در امپریالیسم مبارزه می کنند، به حمایت از طبقه کارگر می پردازند.
۴۰
· بیگانگی تنها با انقلاب سوسیالیستی، با برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در روند ساختمان سوسیالیستی جامعه از بین می رود.
۴۱
· شالوده آن عبارت از این است که خودپوئی توسعه اجتماعی جای خود را به توسعه اجتماعی آگاهانه و برنامه ریزی شده می دهد، که پیش شرط آن جایگزین شدن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و آنتاگونیسم ناشی از آن با مالکیت سوسیالیستی و به دنبال آن، تکوین و تحکیم همبستگی میان طبقه کارگر، دهقانان سوسیالیستی و روشنفکران سوسیالیستی است.
۴۲
· بنابرین، خاتمه دادن به کلیه فرم های استثمار و ستم با خاتمه دادن به بیگانگی همراه است.
۴۳
· این امر البته بدان معنی نیست که کلیه مظاهر (فرم های نمودین) بیگانگی به طور خود به خودی از بین می روند.
۴۴
· برای خاتمه دادن به بیگانگی، مبارزه آگاهانه توده های مردم تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و تبدیل انسانهای جامعه سوسیالیستی به حاکمان واقعی سرنوشت خویش ضرورت دارد.
ادامه دارد.
فیلسوفی چون لوکاچ هم مفهوم «شیءوارگی» کالا سازی را برای توصیف پدیدهای که فعالیت کارگر در تضاد با محصول اوقرار می گیرد
پاسخحذفو بر آن مسلط میشود. تحلیل می کند.
با این حال، در اصل، نظریه لوکاچ همچنان شبیه نظریه هگل بود، تا آنجا که او کالاوارگی را نوعی «داده ساختاری» تصور می کرد.