۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۵۱)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

  

اما تو ای عبور نوازش ،

اما تو ای وزیده بر این برگ ناتوان،

هشدار تا سوار شتابان عشق را

در هر ردا و جامه به جای آری

دریاب وقت را که تو را جاودانه نیست

این بیکرانه را

زنهار،

بیکرانه نپنداری!

  

معنی تحت اللفظی:

اما تو ای گردآفرید، ای عبور نوازش، ای نسیم آرامش بخشی که بر برگ ناتوانی مثل من وزیده ای، به هوش باش و سوار شتابان عشق را در هر لباس و ردا بشناس.

زمان را دریاب که می گذرد و ابدی نیست.

زنهار، که این بیکرانه را بیکرانه نپنداری.

 

۱

اما تو ای عبور نوازش ،

اما تو ای وزیده بر این برگ ناتوان،

 

سیاوش

 در این بند شعر،

گردآفرید را به به نسیم نوازشگر گذرانی تشبیه می کند

که

 بر جسم و جان مجروح سهراب می وزد.

سهرابی که به سبب از دست دادن خون از مجاری زخم، رنگش رو به زردی گراییده و بسان برگ خزان ناتوان گردیده و از هر نسیمی از جا کنده می شود.

 

۲

هشدار تا سوار شتابان عشق را

در هر ردا و جامه به جای آری

 

هشدار اول سهراب به گردآفرید

 بازشناسی عشق در هر جامه و ردا ست.

 

اینجا از تئوری عشق سیاوش تا حدودی پرده برداشته می شود.

ما باید در روند تحلیل اشعار و آثار  سیاوش تصور او از مقوله عشق را دریابیم.

 

منظور سیاوش این است

که

عشق به همنوع

می تواند در فرم های متنوع نمودار گردد

و

شناسایی اش

الزامی است.

 

عشق

 در قاموس سیاوش

 به سوار شتابانی شبیه است.

عشق پدیده ای است که به طور آنی و ناگهانی رخ می نماید و می گریزد.

 

این درک استه تیکی سیاوش از مقوله عشق است.

این عشق بیشتر در مورد ازواج جوان مصداق پیدا می کند:

زن و مرد بنا بر معیارهای استه تیکی تشکیل یافته و ته نشین شده در طول زندکی در اعماق ضمیر (دل) خویش  

جذبه کهربائی نیرومندی به همنوع خود احساس می کند

و

به سوی او کشیده می شود،

 بی آنکه به چیستائی آن وقوف کامل داشته باشد.

 

شناخت پدیده ای که در طول عمر کسی در اعماق دلش به تدریج تشکیل یافته و ته نشین شده آسان نیست.

 

۴

این جذبه عشق

برای وصل و همزیستی لازم است، ولی کافی نیست.

 

این عشق استه تیکی در کشمکشی تضادمند با قوای جاذبه و دافعه غول آسا در داربست دیالک تیک جذب و دفع   عمل می کند و نهایتا پیروز می شود و یا مغلوب می گردد و به صورت خاطره گذرای شیرینی در اعماق دل فرهادها ته نشین می شود و در لحظات بحرانی از جنس همین لحظه که سهراب خود را در آن می یابد، تداعی می شود.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر