آذر ادیبی
عصیان تهی دستان،
که
نه
راه
می جوید
نه
از مقصد نشانی.
( اگر راه نجوید و از مقصد نشانی) با اجازه سراینده اضافه می کنم.
گریزی است از هر چه موجود.
میان فریاد «ما نمی خواهیم»
تا آگاهی از «آنچه می خواهیم»،
فاصله از نعره است تا سرود.
درست است
که
راه آگاهی از دشتهای آشوب می گذرد
لیک نه در گزبر و نه در گریزی کور.
در این گریز
بی گمان گرگها در کمین دریدن اند
و
شعف کفتاران لاشه خوار از زوزه هاشان پیدا ست.
تاریخ امتداد است
نه انقطاع.
عصیان قطع است و بریدن
حادثه ای بی سمت و سو ست
بی امتداد.
عصیان
تنها فریاد دردی ست گاه بی پژواک
در برابر بیداد.
" اینک کدام سروش آگاهی"
کدامین نغمه ی آزادی
این انقطاع طغیانی عصیانی را
به امتداد انقلاب خواهد کشید
یا
آیا در خلال نعره ی طغیان و درد
مجالی برای شنیدن هست؟
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر